توجه به ساحت‌های شناختی، عاطفی و رفتاری سه رکن تلاوت خاشعانه
کد خبر: 3644468
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۸
راه‌های رسیدن به تلاوت خاشعانه/ لسانی فشارکی مطرح کرد:

توجه به ساحت‌های شناختی، عاطفی و رفتاری سه رکن تلاوت خاشعانه

گروه فعالیت‌های قرآنی: عمده مشکل قاریان، قرآن‌شناسی بوده که مربوط به ساحت‌ شناختی می‌شود، وقتی در ساحت شناختی ما مسأله داریم، در ساحت عاطفی نمی‌توانیم موفق باشیم و وقتی در ساحت عاطفی مشکل داریم، در ساحت رفتاری توفیقی بدست نمی‌آوریم، اینها مترتب بر هم هستند.

محمد علی لسانی فشارکی
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در بخش اول گفت‌وگوی ایکنا با محمدعلی لسانی‌فشارکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تیتر «تلاوت خاشعانه با درس و تمرین حاصل نمی‌شود/ تلاوت‌های ساده منبری‌های قدیم» به تعریف تلاوت خاشعانه، راه‌های حصول آن، نمونه‌هایی از این نوع تلاوت بین منبری‌های قدیم و مباحثی دیگر حول این موضوع پرداخته شد. در ادامه بخش دوم این گفت‌وگو که حائز نکات مهمی پیرامون خشوع در تلاوت است، ارائه می‌شود؛
- آقای دکتر، شما فرمودید قاری در ابتدای مجلس، اهل مجلس را تفهیم نمی‌کند که قرار است یک عبادت دسته‌جمعی صورت گیرد تا به یک مجلس مطلوب برسیم که در آن تلاوت اثرگذار ارائه شود، اما سؤال اینجا است که چرا هیچ وقت به چنین مجلسی نمی‌رسیم؟
چون مسیر را درست تعریف نمی‌کنیم و هدف‌گذاری‌ها با آن قدم‌هایی که تعریف می‌کنیم سازگار نیست، همان که سعدی می‌گوید «این رَه که تو می‌روی به ترکستان است»، صدق می‌کند، مخاطب سعدی یک اَعرابی است که گوش دنیا را کَر کرده که دارم به مکه می‌روم، ولی راهی که می‌رود به ترکستان و درست به جهت دیگری است، لذا هرچه بیشتر قدم برمی‌دارد از مقصد دورتر می‌شود، اگر می‌خواست به کعبه برسد باید پرس و جو می‌کرد و دلیل راه انتخاب می‌کرد و با یک کسی که قبلا از این مبدا و آن مقصد یعنی کعبه سفر کرده با او همراه می‌شد.
تصور کنید در کاروان حج، کسانی که قبلا حتی این سفر را تجربه کرده باشند، حضور نداشته باشند و همه حج اولی باشند و فقط آموزش‌هایی دیده باشند که این اعمال عمره و حج این است و ...، اگر این اتفاق بیفتد شما ببینید چه می‌شود و دقیقا در مقایسه با آنچه که انتظارش را دارند، متفاوت خواهد شد.
مسائل مربوط به تلاوت و شبی با قرآن و محافل انس با قرآن ما یک مشکل اساسی و وجه مشترک آسیب‌زا دارند که عبارت از همین است که هدف‌گذاری‌ها را عالی می‌کنیم، اما هیچ دقتی نمی‌کنیم که آن قدم‌هایی که تعریف می‌کنیم از همان اول باید در مسیر باشد و بخشی از آن اهداف را پوشش دهد.
هدف‌گذاری‌ها فلسفی و انتزاعی است، در حالی که باید عینی باشد
این را لحاظ نمی‌کنیم که هدف‌گذاری‌ها از جای دیگر و از ذهن‌های انتزاعی و فلسفی است که یا کپی می‌کنیم یا در بهترین وضعیت خودمان صاحب آن نگرش می‌شویم، لذا در هدف‌گذاری نگرش‌ها انتزاعی و فلسفی بوده اما عینی نیست، از طرفی مسیر ما نیز همه مسائل عینی بوده که نقطه مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند و نتیجه این می‌شود که اینها با یکدیگر هم‌خوانی نخواهند داشت.
این وجه مشترک همه فعالیت‌های قرآنی ماست، به خیلی از چیزهایی که هدف‌گذاری روی آن نداشته بودیم می‌رسیم اما در مواردی که روی آن هدف‌گذاری شده ناموفق هستیم.
یادم نمی‌رود یکی از قاریانی که در حاشیه جلسات ارتقای علمی قاریان به وجد آمده بود، ما بحث‌های خودمان را کرده بودیم و به عنوان معلم انتظار داشتیم که تحول فکری هم ایجاد کرده‌ایم، اما همین که جلسه تمام شد یکی از این افراد اشاره‌ای کرد به خاطره‌ سفرش به کشور انگلستان و گفت در آنجا آنچنان تلاوتی ارائه کردم که یک خانم نسبتاً سالمند که حدود 60 سال سن داشت، با اشتیاق آمد و خودش را به نزدیکی جایی که من تلاوت قرآن داشتم رساند، از من خواهش کرد که فایل یا سی‌دی آن تلاوتم را به او بدهم، وقتی از او پرسیدیم برای چه می‌خواهید، گفت این تلاوت شما برای رقصیدن عالی بود. می‌خواهم این فایل را بگیرم و بارها دوست دارم در خلوت خودم با آن برقصم.
عمده نقطه توجه مسأله این است که آن قاری محترم ما علت این همه وجد و شعفش در این بود که چنین اثرگذاری روی این خانم داشته، غافل از این که، این چه اثرگذاری است؟ آیا اثرگذاری این بوده که به این خانم یک امکان رقصیدن خیلی مطلوبی ارائه داده؟ خب این چه ربطی با قرآن دارد؟ متن این کلامی که روی این کار هنری اجرا شده و آن خانم انگلیسی را در آن موقعیت مجذوب کرده، چه فرقی دارد که چه چیزی باشد؟ آن شخص همان را می‌خواهد، چقدر ما راه‌ها را راحت گم می‌کنیم و بدتر این که وقتی خیال می‌کنیم به نتایجی رسیده‌ایم چه چیزهایی را به عنوان نتایج کارمان معرفی می‌کنیم.
فقط به دنبال این بوده‌ایم که چه کسی در یک اجلاس تلاوت کند
مثلا برای تلاوت قرآن در یکی از نشست‌های سطح بالای بین‌المللی مانند کنفرانس سران جهان اسلام، به این مسأله فکر می‌کنیم که این تلاوت آیا تلاوتی بود که بتواند در تصمیم‌گیری‌های این سران ممالک اسلامی و در هم‌دلی بیشترشان موثر واقع شود؟ بنای دیدن چنین چیزی را نداریم، چیزهایی که ما دیده‌ایم این است که اولا چه کسی اجرا کند؟ کسی که از هر نظر همه او را تأیید کنند که این شخص طراز اول‌ترین قاری مملکت است و در مرحله بعد این را می‌بینیم که این قاری از بین تمام کارهایش بهترین کار را انتخاب کند، حداکثر این که مضمون آیاتی که قرار است، تلاوت کند با این کنفرانس سران داشته باشد، اما دیگر از اینجا جلوتر نمی‌رویم، این که قاری قرار است سرنوشت این جلسه را رقم بزند و قرار است که این تلاوت در قطع‌نامه و مصوبات آن جلسه مؤثر باشد، اصلا لحاظ نمی‌شود.
گاهی نیز به این صورت است که در ابتدای مجلس چند ساعته‌ای که قرآن در آن تلاوت می‌شود، محتوای آن جلسه کوچک‌ترین اشاره‌ای به آیات ابتدایی که تلاوت شد، ندارد، پس این تلاوت در ابتدای مجلس برای چه چیزی بود؟ آیا غیر از این است که تبدیل به تشریفات شده است که می‌تواند همه جا باشد؟
محور تلاوت خاشعانه، خشوع است
وقتی این تلاوت قرآن هیچ اثری ندارد چه فرقی دارد که در کدام مجلس باشد؟ چرا که این تلاوت تبدیل به یک کار تشریفاتی شده و تا این حد تنزل یافته است، این که در بحث‌هایی مانند تلاوت خاشعانه یا تلاوت استادانه به نتیجه نمی‌رسیم، همین است. این را قبلا هم مطرح کرده‌ام که در تلاوت استادانه، استاد محوریت دارد، تلاوتش که عام است چون می‌تواند این وصف ده‌ها بار تغییر کند، استادانه که پسوند عام است، محوریت با استاد است، چگونه می‌توانیم در مورد تلاوت استادانه صحبت کنیم، ولی محوریت استاد اصلا مورد توجه نباشد، این که یک استاد است که می‌تواند استادان متعددی را تربیت کند تا تلاوت استادانه داشته باشیم این را کجای قضیه دیده‌ایم؟ به عنوان مثال می‌گویم که در تلاوت استادانه، باید یک استاد محورش باشد و ما اصلا به آن نمی‌اندیشیم، تلاوت خاشعانه نیز محورش خشوع است، خشوعی که با خشیت یکی است.
- این از چه مقوله‌ای است و سازوکار آن چیست و رده آن کجا است؟ آیا خصلت ظاهری است؟
خیر، ظاهری نیست، برای این که، درست است که خشوع در اعضا و خشیت در قلب است، اما این دو اینقدر در هم تنیده هستند که نمی‌شود از هم جدایشان کرد.
اگر جدایشان کنیم به درد نمی‌خورد، یعنی اگر ما خشوع در اعضا داشته باشیم، ولی شبیه حالت خبردار سرباز باشد که فرمانده یا به حساب ورود فرمانده فرمان خبردار داده شده این به چه درد می‌خورد؟ چرا که با مایه اصلی پیوند ندارد.
خشیتی که ریشه آن خشوع است یک دفعه و با کلاس ترمیک حاصل نمی‌شود
خشوعی منظور است که با آن خشیت در ارتباط باشد، ریشه آن خشیت باشد، آن خشیتی که ریشه خشوع است یک دفعه که به دست نمی‌آید و با کلاس ترمیک که حاصل نمی‌شود و با سخنرانی هم که نمی‌شود، ترویجش کرد.
در نتیجه باید مسیر‌ها تعریف شود و باید افراد خودشان تجربه کنند، بعد دیگران تجربه‌های انجام شده افراد را شاهد باشند، شهود کنند تا این مسیرها به جایی برسد که بتوانیم بگوییم که در مسیر تلاوت خاشعانه حرکت می‌کنیم و امتیاز تلاوت خاشعانه هم دیده بشود، برای مثال در این مسابقات و داوری‌ها کجا خشوع در تلاوت نمره دارد؟
- مگر استادی داریم که به وسیله آن تلاوت خاشعانه را بسنجیم؟
اصلا سنجه این کار را هم نداریم، در هدف‌گذاری‌ها خیلی داد سخن می‌دهیم، در نوشته‌ها نیز کارهای زیبای فراوانی نگارش شده، ولی موفق نبوده‌ایم که این در جای خودش به صورت محصول قابل شهود و رویت دیده بشود، وقتی در هدف‌گذاری‌ها دنبال چیزهای دیگری بودیم، قطعا به همان‌ها خواهیم رسید.
وقتی که در آن چک‌لیستی که در اختیار داور مسابقه قرائت قرآن قرار داده‌ایم، هیچ آیتمی که به نحوی به تلاوت خاشعانه مربوط باشد در آن نیست، ولی چیزهای دیگری وجود دارد، طبیعتا به همان‌ها می‌رسیم. دنبال این هستیم که فراز و فرود قاری چطور بود، آیا توانست به موقع در فلان دستگاه وارد شود؟ آیا توانست از آن مقام به مقام دیگر منتقل شود و آیا انتخابش خوب بود؟ علت اینکه به این موارد اشاره می‌کنم برای این است که آن غفلت را بتوانم ترسیم کنم و به این سوال پاسخ دهم که چرا به تلاوت خاشعانه نمی‌رسیم؟
یک سری مسائل مربوط به وقف و ابتدا است که نه تنها قاریان کشور خودمان بلکه قاریان دیگر کشورها که به ایران می‌آیند نیز بدان توجه می‌کنند، اما در مواردی شاهد این بوده‌ایم که زمانی که برخی از قراء نزد مقام معظم رهبری تلاوت می‌کنند و در مواردی وقف و ابتدا را غلط اجرا می‌کنند، ایشان با نهایت دقت و نگرش استثنایی صمیمانه‌ای که نسبت به قاریان دارند این نکات را تذکر می‌دهند، این نشان می‌دهد که ما چقدر از چیزهایی که باید بدان توجه می‌شد، غفلت کرده‌ایم.
رساله دکتری آقای امیرمحمود کاشفی که به راهنمایی بنده نگارش شد، در مورد وقف و ابتدا بود، اما هنگامی که از رساله بیرون آمدیم، چه زمانی طی این سال‌ها قاریان ما به وقف و ابتدا توجه کرده‌اند؟ وقف و ابتدا، بسیار مسأله اساسی است، اما هیچ دوره‌ای که بخواهد بدان توجه کند، وجود ندارد و این نشان می‌دهد که ما چقدر از مسائل اساسی غفلت کرده و عقب هستیم.
آقای کاشفی آن رساله را می‌نویسد، اما شکل کارهای ما این طور است که در طی این سال‌ها دوره وقف و ابتدایی که ایشان برای قاریان برگزار کنند، اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد، بحث سر این است که چگونه وقتی یک رساله در این زمینه نوشته می‌شود، اما بعد از آن هیچ‌گونه حساسیتی به وجود نمی‌آید؟
گام‌های رساننده به تلاوت خاشعانه اصلا تعریف نشده
در تلاوت خاشعانه هم مسأله ما همین است، یعنی ما گام‌های رساننده و تشکیل‌‌دهنده یک مسیر منطقی به سمت تلاوت خاشعانه را اصلا تعریف نکرده‌ایم، این باید تعریف شود.
دوره‌ای داشتیم که در مورد خشیت در تلاوت بود که جلسات متعددی هم در این زمینه برگزار شد، اما آنها با یکدیگر پیوند نمی‌خورد تا اثرگذار باشد.
اگر بخواهیم این مباحث علمی و درسی در عمل هم بیاید لازمه‌اش این است که باید به مباحث الفبای خشوع در تلاوت پرداخته شود، البته بنده گفته‌ام که هیچ ادعایی در این زمینه ندارم جز این که الفبا را مطرح کرده‌ام و الفبا نیز این است که سواد خاصی به وجود آید و بعد آنهایی که با الفبا سواد را پیدا می‌کنند، بتوانند انشاء و املا بنویسند و ارائه مطلب داشته باشند، تا زمانی که این الفبا حاکم نشود به نقطه مطلوب نخواهیم رسید.
وقتی «برای» جای «بر» می‌نشیند و آن امتیازاتی که به جای امتیازات قرآنی در مسائل هنری دیده شده و بدان بها داده و می‌شود و آن هماهنگی‌هایی که باید در کل مجلس یک تلاوت مجلسی و کل محفل انس با قرآن طراحی بشود و نمی‌شود، اینها می‌شوند موانعی که نمی‌گذارند به نتیجه برسیم.
- در ابتدا گفتید باید سیر، طی شود تا به مقام خشوع رسید، این سیر چیست؟ با توجه به این که می‌فرمایید به صورت آکادمیک هم نمی‌توان به این مقام رسید.
سوال خیلی خوبی را طرح کردید، جز این که به جای این که بگوییم قاری چه کاری را انجام دهد باید بگوییم وی را در چه سیری قرار دهیم و او را مجهز به چه چیزهایی کنیم که او خودش متوجه شود که چکار باید بکند و کار تلاوت را چگونه انجام دهد.
تا زمانی که ما به او بگوییم این کار را به این شیوه انجام بده، طبیعتا کار پیش نخواهد رفت، بنابر این باید به ساحت‌های شناختی، عاطفی و رفتاری توجه شود و آنچه که گفتم به این معنا نیست که نمی‌توان روی این ساحت‌ها کار کرد، علوم مرتبط اینها وجود دارد و مانند هر تعلیم و تعلم دیگری است.
عمده مشکل ما قرآن‌شناسی است که مربوط به ساحت‌شناختی می‌شود، وقتی در ساحت شناختی ما مسأله داریم، در ساحت عاطفی نمی‌توانیم، موفق باشیم و وقتی در ساحت عاطفی مشکل داریم، در ساحت رفتاری توفیقی بدست نمی‌آوریم، اینها مترتب بر هم هستند، یعنی باید شناخت درستی شکل بگیرد و براساس آن شناخت و با جهت‌دهی ویژه‌ای که آن شناخت دارد، بتواند یک ساحت عاطفی را، متناسب تعریف کند.
آن ساحت عاطفی متناسب با آن شناخت به یک رفتارهایی منجر بشود، اما رفتارها را ما نمی‌توانیم نام‌گذاری کنیم‌ و بگوییم این رفتارها باید این طور انجام شود، پس از طی این مراحل آن رفتارها خود به خود درست انجام می‌شود، در صورتی که در ساحت عاطفی و شناختی درست عمل شده باشد.
گاهی قاری قرآنی را مثال زده‌ام که می‌خواهد تلاوت کند و قبل از تلاوت انگشتش لای قرآن است و قرآن را شبیه یک کیف معمولی در دست گرفته، این قاری از انتهای مجلس به صدر مجلس می‌رود تا قطب آن جلسه بشود، اما قرآن را اینطور در دست گرفته و با خود حمل می‌کند، سوال این جا است که این چه رفتاری است؟ این رفتار از کجا نشأت گرفته؟ پاسخ این است که مشکل این قاری در ساحت عاطفی است. یعنی آن عواطفی که باید به درستی برای این قاری قرآن شکل گرفته باشد، شکل نگرفته، این است که اصلا مسأله‌ای نمی‌بیند که قرآن را با چه آدابی در دست بگیرد، چون جای ساحت عاطفی خالی است و اصلا روی آن کار نشده است.
ساحت عاطفی مشکل دارد، چون در ساحت‌شناختی و قرآن‌شناسی و آن کارهای اساسی که باید بشود مشکل وجود دارد، قرآن، عبارت از آن مجموعه مقواها و کاغذهایی که آیات روی آن نوشته شده نیست، قرآن باید مطابق حقیقت خودش شناخته شود، وقتی آن حقیقت قرآن شناخته شود در ساحت عاطفی هم عواطفی متناسب با آن شناخت ایجاد می‌شود که وقتی اسم قرآن می‌آید، حداقل جایگاه قرآن در ذهن شخص، عرش الهی باشد نه آن صحن مجلسی که قرار است در آن تلاوت کند، اگر این اتفاق بیفتد همه چیز را متفاوت می‌کند.
قرآن با قرائتش قرآن است نه با کتابش، در قرآن‌شناسی باید این مسأله تفهیم شود که قاری قرآن، معرف قرآن است، وقتی اینها دست به دست هم بدهد و همه به درستی انجام شود می‌بینیم که هم رفتارها تصحیح می‌شود و هم آن هدف‌گذاری‌ها معنا پیدا خواهند کرد.
جای قرآن‌شناسی خالی است
بنابر این منظور این نیست که دوره‌های ارتقای علمی برای قاریان گذاشته شود و در آن علوم قرآنی در قالب واحدهای درسی ارائه شود، اتفاقا در علوم قرآنی که تدریس می‌شود نیز جای قرآن‌شناسی خالی است، اولیات قرآن‌شناسی که باید از سیره و سنت پیامبر(ص) و ائمه(ع) گرفته باشیم، نداریم، در علوم قرآنی هم یکی از آن علوم مربوط به شناخت خود قرآن نیست، اصلا چنین چیزی مطرح نیست که ببینیم چرا قرآن، قرآن است؟ چرا اصلا اسم آن قرآن گذاشته شده؟ ارتباط قرآن با قرائت چیست؟ و کسی که قرآن را تلاوت می‌کند، نسبتش با قرآن چیست؟ مجال اینها فراهم نشده است.
شکل‌گیری ساحت رفتاری، در گرو ساحت عاطفی است
بنابر این، جای این مباحث خالی است و ساحت‌های عاطفی نیز باید مبتنی با همین‎ها پیش‌ برود تا ساحت رفتاری شکل بگیرد، وقتی به این جا رسید می‌بینیم که بدون این که نیاز به برگزاری کلاس برای آموزش خشوع در تلاوت باشد(که اگر هم می‌بود نتیجه نمی‌داد)، نتایجش کاملا مشهود و محسوس بود و همان شناخت به قاری گفته که تلاوت خاشعانه از چه سنخی است و آن ساحت عاطفی که تجربه کرده نیز پشتوانه این قضیه است، نتیجه این می‌شود که وقتی به او می‌گوییم تلاوت خاشعانه داشته باش، تلاوت خاشعانه را انجام می‌دهد.
تعیین الگو برای رسیدن به تلاوت خاشعانه
اینجا برمی‌گردیم به آن عبارت که در تلاوت خاشعانه و شناسائی راه‌های رسیدن به آن کاملا باید به شکل معکوس عمل شود و باید افرادی که در این زمینه موفق بوده‌اند و در مسیر صحیح گام برداشته‌اند، رصد شده و به عنوان الگو معرفی شوند.
قاری که می‌تواند تلاوت خاشعانه داشته باشد یعنی از این مسیر صحیح وارد آمده و نحوه تعاملش با قرآن، نحوه زندگی، نماز خواندن و اخلاقش بوده که او را به این جا رسانده است، در نتیجه اینطور می‌توانیم به بقیه قاریان نشان دهیم که هرکس می‌خواهد به جایگاهی برسد باید این سیر مشخص را طی کند.
ادامه دارد...

مرتضی اوحدی
captcha