به گزارش ایکنا؛ مراسم بزرگداشت غلامرضا اعوانی با حضور حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی؛ مهدی محقق، رئیس هیئتمدیره انجمن؛ رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم ایران؛ آیتالله مصطفی محقق داماد، استاد دانشگاه شهید بهشتی و منوچهر صدوقی سها، عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، برگزار شد.
در این نشست ابراهیمی دینانی به بیان نظرهای خود پرداخت و اظهار کرد: همه مردم با کلمه فیلسوف آشنا هستند اما کمتر کسی است که معنی فلسفه را بداند. فیلسوف را همه میشناسند اما کسی نمیداند معنای فلسفه چیست. همواره عده زیادی با فلسفه به دشمنی برخاستهاند. حتی عطار نیشابوری که عارف بزرگی بود در خصوص فلسفه کملطفی کرده و گفته است: «کاف کفر ای جان به حق المعرفه/ خوشترم آید ز فای فلسفه/ چون که این علم لزج چون ره زند/ بیشتر بر مردم آگه زند». حاص کلام اینکه مخالفان فلسفه در تاریخ زیاد هستند. شاید اگر این افراد معنای فلسفه را میدانستند کمتر با آن مخالفت میکردند یا اساساً مخالفت نمیکردند.
وی در ادامه به تبیین معنای فلسفه پرداخت و اظهار کرد: کلمه «فیلسوف» در اصل «فیلوسوفیا» بوده است. «فیلو» یعنی دوستدار و «سوفیا» یعنی حکمت. فیلوسوفیا یعنی دوستدار حکمت. اساساً فلسفه علم مخصوصی نیست و رشته علمی محسوب نمیشود. با این توصیف فیلسوف کسی است که حکمت را دوست داشته باشد. کسی که کشف حقیقت را دوست دارد فیلسوف است، اگرچه معلوماتی نداشته باشد. باید عرض کنم آقای دکتر اعوانی به معنای واقعی کلمه فیلسوف و دوستدار حکمت است.
استاد فلسفه در ادامه تأکید کرد: عقل هیچ وقت نابود نمیشود. همه چیز ممکن است نابود شود؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ؛ هرچه بر [زمين] است فاني شونده است و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند» (الرحمن/آیات 26 و 27). به تصریح این آیه تنها وجه رب باقی خواهند ماند. وجه حق تعالی همان آگاهی مطلق است. فلسفه به معنای آگاهی و رفتن از ظاهر به باطن است. امروزه علم کارهای زیادی کرده است و دستاوردهای آن شبیه به معجزه است. با وجود این همین علم با تمام عظمتش از ظاهر فراتر نمیرود. علم ظاهر عالم را درست میکند اما از ظاهر فراتر نمیرود.
وی ادامه داد: هیچ عالمی به عظمت عالم عقل نیست. فلسفه کار عقل است و میکوشد به حقیقت برسد. به تعبیر دیگر، فلسفه حب حکمت است. کسی که حکمت را دوست دارد تلاش خواهد کرد به حقیقت برسد. اما آیا امکان دارد کسی حقیقت مطلق را به تملک خود درآورد؟ خیر، هیچ بشری نمیتواند ادعا کند حقیقت را به تملک درآورده است. حقیقت به تملک درنمیآید، ولی میشود به حقیقت نزدیک و نزدیکتر شد. دین نیز همین مطلب را میگوید. از نظر اسلام تمام عبادات باید با قصد قربت انجام شود و عملی که قصد قربت در آن نباشد باطل است. قصد قربت یعنی چه؟ یعنی نیت نزدیک شدن به حقیقت مطلق که همان خداوند است.
دینانی یادآور شد: فلسفه میکوشد حقیقت را ورای ظواهر دریابد. باید به این نکته توجه داشت که عقل حد خود را میشناسد. هیچ کس حق ندارد به عقل بگوید تو نمیفهمی! با وجود این خود عقل حد خودش را میشناسد و به این امر واقف است که به وجود غیرمتناهی راه ندارد. عقل درک میکند وجود نامتناهی در عالم هست اما از این امر عاجز است که آن وجود را تعقل کند. سوای این سخنان باید بگویم دکتر اعوانی مردی است که صداقت فیلسوفانه در او به روشنی آشکار است. من طی این سالها چیزی جز صداقت و راستی از ایشان ندیدهام.
در ادامه نشست آیتالله محقق داماد به ایراد سخن پرداخت و اظهار کرد: من صرفاً چند نکته درباره دکتر اعوانی عرض میکنم و بیش از این تصدیع نمیکنم. ترجیح میدهم نکته اولم را در قالب غزلی از حافظ بیان کنم. حافظ میگوید: «پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود/ مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود/ یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان/ بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود/ پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند/ منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود/ از دم صبح ازل تا آخر شام ابد/ دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود/ سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد/ ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود». پیام من در این بیت است: «حسن مه رویان مجلس گر چه دل میبرد و دین/ بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود». ما حکیم زیاد دیدیم، فیلسوف زیاد دیدیم، فقیه زیاد دیدیم، مورخ زیاد دیدیم، زباندان زیاد دیدیم اما به قول امیرخسرو دهلوی: «آفاق را گر دیدهام مهر بتان ورزیدهام / بسیار خوبان دیدهام اما تو چیز دیگری». آنچه برای من در وجود دکتر اعوانی جاذبه داشت و روز به روز بر این جذبه افزوده میشود اخلاق و تواضع و ادب ایشان است. جذبه ایشان جمع بین تواضع، اخلاق، مهر، دوستی و فروتنی است.
وی افزود: نکته دیگری که میخواهم عرض کنم این است که خداوند در آیه 269 سوره بقره میفرماید: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا؛ به هر كس كه بخواهد حكمت مىبخشد و به هر كس حكمت داده شود، به يقين خيرى فراوان داده شده است». قرآن به صراحت گفته است که حکمت را خداوند به انسان عنایت میفرماید. قرآن کریم در حکمت را بسته است و معلم حکمت تنها خداوند است و بس. برخی یک عمر میدوند اما حکمت به آنها اعطا نمیشود. مسئله اعطای حکمت در اختیار خداوند است. با این توضیح هر کس حکیم است باید به او به عنوان چهره قدسی نگاه کرد که مورد مشیت الهی قرار گرفته است.
انتهای پیام