جدیدترین شماره «انوار معرفت» منتشر شد/ بررسی ضوابط تأویل عرفانی قرآن کریم
کد خبر: 3834101
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۸

جدیدترین شماره «انوار معرفت» منتشر شد/ بررسی ضوابط تأویل عرفانی قرآن کریم

گروه اندیشه ــ سیزدهمین شماره از دوفصلنامه «انوار معرفت»، صاحب امتیازی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مدیرمسئولی حجت‌الاسلام علیرضا کرمانی و سردبیری حجت‌الاسلام احمدحسین شریفی منتشر شد.

به گزارش ایکنا؛ در این شماره از دوفصلنامه «انوار معرفت» مقالاتی با عناوین «وجود یا عدم بودن مظهر عرفانی» نوشته حسن رمضانی و وحید واحدجوان؛ «طور ورای عقل از دیدگاه ابن عربی» به قلم مهدی بابایی المشیری؛ «ضوابط تاویل عرفانی قرآن کریم» تالیف حسین مظفری؛ «دستاوردهای تبیین آموزه «سریان انسان کامل در عالم» از منظر عرفان اسلامی» به قلم داریوش رجبی و احمد سعیدی؛ «عرش و کرسی از منظر علامه طباطبائی» نوشته مرتضی زاده بامری؛ «مطالعه تئوریک نسبت عرفان با پدیده سبک زندگی با تاکید بر اندیشه عرفانی مولوی» نوشته مسلم گریوانی و قاسم کاکایی منتشر شده است. 
وجود یا عدم بودن مظهر عرفانی
در چکیده مقاله «وجود یا عدم بودن مظهر عرفانی» آمده است از منظر متکلمان و فلاسفه اسلامی، خداوند متعال همه ما سوی‌ الله را خلق و ایجاد کرده است و مخلوقات، حقیقتا موجودند و انکار کثرات و موجودیت مخلوقات، انکار بدیهیات است. از سوی دیگر، عارفان اسلامی با توجه به نظریه وحدت شخصی وجود، معتقدند مخلوقات، وجود حقیقی ندارند. آنها به مخلوقات، عنوان مظهر و نمود داده‌اند. در برخی از آثار عرفانی، از مخلوقات به عدم تعبیر شده و برخی از عارفان، واژه‌های خیال، وهم و اعتبار را برای کثرات و مخلوقات به کار برده‌اند. پژوهش حاضر می‌کوشد به تحلیل عارفان و حکمای متاله درباره وجود یا عدم بودن مخلوقات و موجودات بپردازد و به این سوال یا اشکال پاسخ دهد که اگر مظهر و نمود عرفانی، وجود یا عدم نباشد، ارتفاع نقیضان رخ می‌دهد که امر باطلی است؛ اگر وجود باشد، با سخن عارفان نمی‌سازد که می‌گویند نمود، وجود نیست؛ و اگر عدم باشد، انکار بدیهی رخ می‌دهد و مستلزم عدم خالقیت خداوند و نفی مخلوقات است. 
در این مقاله روشن شده است که نزد عارفان، کثرات و مخلوقات از اساس نفی نمی‌شوند و گرچه بنابر نظریه وحدت شخصی وجود، به کثرات و مخلوقات، وجود حقیقی گفته نمی‌شود، اما این همه مسئله نیست؛ عرفا معتقدند که کثرات و مخلوقات، بالوجود، موجودند؛ یعنی مظاهر و آیات فی نفسه معدوم و بالوجود موجودند؛ از این رو، با وجود نبودن مظهر و نمود، نه ارتفاع نقیضان رخ می‌دهد، نه انکار بدیهی اتفاق می‎افتد و نه این مسئله مستلزم انکار خالقیت خداوند متعال است.
طور ورای عقل از دیدگاه ابن عربی
نویسنده مقاله «طور ورای عقل از دیدگاه ابن عربی» در طلیعه نوشتار خود آورده است عقل قوه‌ای از قوای نفس ناطقه است. عقل از آن نظر که قوه فکر را به کار می‌گیرد و از طریق آن علم و معرفت کسب می‌کند، محدود است؛ اما عقل از آن نظر که دارای خاصیت قبول است، حدی ندارد و از این حیث، هیچ امری ورای طور عقل محسوب نمی‌شود. دو احتمال در تفسیر طور ورای عقل قابل طرح است: «ما یحیله العقل» و «ما لایناله العقل»، که هر دوی آنها دارای نقص است. ابن عربی عنصر اساسی در علوم فوق طور عقل را به لحاظ روش، یافت شهودی و قلبی آنها دانسته است که با افاضه و تجلی حق تعالی صورت می‌گیرد؛ اما به لحاظ محتوا، ممکن است برخی از انواع آن توسط عقل از راه استدلال فکری هم قابل حصول باشد.
ضوابط تاویل عرفانی قرآن کریم
در طلیعه نوشتار «ضوابط تاویل عرفانی قرآن کریم» می‌خوانیم «تاویل» یا تفسیر باطنی قرآن کریم از جمله اموری است که ظرافت و اهمیت ویژه ای دارد و هرگونه سهل‌انگاری و بی‌دقتی در رعایت ضوابط و قواعد آن می‌تواند افراد و جوامع را در برداشت از کتاب الهی به انحراف بکشاند. این نوشتار به منظور جلوگیری از هرگونه افراط و تفریط در امر تاویل قرآن کریم و شفاف سازی هر چه بیشتر این مسئله، به روش «توصیفی – تحلیلی» و با استفاده از کلمات اهل معرفت، به سه ضابطه مهم برای تاویل اشاره کرده و ضمن تثبیت نظر ایشان، به نقد و بررسی نظر مخالفان آنان، اعم از اخباریان، برخی از فیلسوفان و متکلمان و همچنین باطن گرایان پرداخته است. حاصل مطلب آن است که معانی تاویلی و باطنی قرآن کریم نباید با ظاهر قرآن کریم مخالف باشد، بلکه باید با آنها تناسب داشته و نیز با قواعد دینی و عقل منور نیز مخالفتی نداشته باشد.
دستاوردهای تبیین آموزه «سریان انسان کامل در عالم» از منظر عرفان اسلامی
نویسنده مقاله «دستاوردهای تبیین آموزه «سریان انسان کامل در عالم» از منظر عرفان اسلامی» در چکیده پژوهش خود می‌نویسد در یک تقسیم کلی، مباحث عرفان نظری به دو بخش «توحید» و «موحد» تقسیم می‌شود. بخش دوم به بررسی حقیقت انسان کامل، رابطه او با حق تعالی، و جایگاه او در هستی می‌پردازد. یکی از مسائل مهم بخش دوم، که در حل و فهم مسائل دیگر نیز نقش چشم‌گیری دارد، مسئله «سریان انسان کامل در مراتب عالم» است. تبیین  این مسئله مهم عرفانی علاوه بر اینکه به فهم روشن‌تر حقیقت انسان کامل و جایگاه او در چینش نظام هستی کمک قابل توجهی می‌کند، دستاوردهای علمی دیگری نیز دارد. درک روشن‌تر و فهم بهتر «علم انسان کامل به حقایق اعیان و اسما»، «قدرت تصرف تکوینی انسان کامل در عالم و تدبیر امور خلق»، «وساطت انسان کامل در رسیدن فیض حق به اعیان و اسما»، «انتساب افعال و صفات سایر مراتب عالم به انسان کامل» و «سبب بودن انسان کامل برای بقای عالم» از مهم ترین استلزامات و دستاوردهای تبیین مسئله سریان انسان کامل در عوالم است که این نوشتار با روش تحلیلی توصیفی آنها را تبیین کرده است.
عرش و کرسی از منظر علامه طباطبائی
در چکیده مقاله «عرش و کرسی از منظر علامه طباطبائی» می‌خوانیم از جمله حقایقی که در قرآن کریم مطرح شده و اندیشمندان بسیاری درباره آن اظهار نظر کرده اند «عرش» و «کرسی» است. علامه طباطبائی یکی از اندیشمندانی است که با تلفیقی از روش «عقلی» و «نقلی» به تبیین آن پرداخته است. از منظر ایشان، «عرش» و «کرسی»، حقیقت واحدی است که به حسب اجمال و تفصیل و بطون و ظهور، به دو مرتبه تقسیم و از هم جدا می‌شوند؛ به گونه‌ای که اجمال آنچه در عرش است به تفصیل در کرسی ظهور پیدا می‌کند. این دو حقیقت موجوداتی مجرد و از حقایق عالم عقل به شمار می‌روند و دو مرتبه از مراتب علم فعلی حق تعالی هستند. صور و تمثال تمام موجودات در عرش و کرسی وجود دارد و تدبیر امور عالم و زمام جمیع حوادث و اسباب آنها به عرش منتهی می‌گردد. عرش و کرسی در دنیا و آخرت حاملانی دارند. برای این دو حقیقت در شریعت، اوصاف گوناگون و نام‌های متفاوتی نیز ذکر شده است.
 
مطالعه تئوریک نسبت عرفان با پدیده سبک زندگی با تاکید بر اندیشه عرفانی مولوی
در طلیعه نوشته «مطالعه تئوریک نسبت عرفان با پدیده سبک زندگی با تاکید بر اندیشه عرفانی مولوی» آمده است سبک زندگی، یکی از موضوعات مهمی است که امروزه ذهن متفکران، به ویژه در دو عرصه روان شناسی و جامعه شناسی را به خود مصروف داشته است. این پدیده، در مجامع علمی جهان و ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است. از سوی دیگر، سبک زندگی عرفانی در طول تاریخ در عین جاذبه‌‌دار بودن برای مردم جهان، متهم به جامعه گریزی، بلکه زندگی ستیزی شده است. در این پژوهش، پس از تبیین مفهومی «عرفان» و «سبک زندگی» بر پایه نگرش‌های عرفانی مولوی (م۶۷۲ ق) و آرای روان شناسی معاصر، به تحلیل رویکردهای مختلف عارفان به زندگی پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که سبک زندگی در اندیشه روان شناسان متاخر، به ویژه آلفرد آدلر (م۱۸۷۰م)، صرف رفتارهای بیرونی آدمی نیست، بلکه سبک زندگی نظام واره‌ای از نگرش و کنش است، طوری که هیچ چیز خارج و یا جدای از سبک زندگی نیست. این نگرش جامع به سبک زندگی، قرابت بیشتری با نگرش‌های عرفانی دارد. مولانا نیز در مواجه با مسئله‌های سبک زندگی، کنش را متاثر از نگرش معنوی دانسته، و در مواجهه با پدیده‌های زندگی، از الگوی «پذیرش و توسعه» تبعیت می‌کند: او نیازهای زیست این جهانی را می‌پذیرند، ولی معتقد است: از آنجا که انسان بزرگتر از این زندگی است، پس به زندگی برازنده او باید تن داد و آن «زندگی معنوی» است. این رویکرد به زندگی، می‌تواند برای انسان معاصر جذاب، دل‌پذیر و خردپذیر باشد.
انتهای پیام
captcha