آشنایی با بانوی طلبهای که دغدغه بیکاری عدهای جویای کار او را به کارآفرینی کشاند و کارگاههای متعدد قالیبافی در شهرهای مختلف کشور برپا کرد، من را به استان البرز کشاند. از میان هیاهوی شهر تهران و شتاب افراد برای رسیدن به امور روزمره و بعضا بیتفاوت از میان دغدغههای مردم، خود را به رجاییشهر رساندم.
با بانوی معلمی برخوردم که در عین انجام وظایف همسری، مادری، دغدغه کارآفرینی و ایجاد شغل او را به فکر راهاندازی کارگاه قالیبافی «گل ابریشم» انداخت. پشت دفتر محل کارش، صدای شانههایی که بر تار و پود دار زده میشود به گوش میرسد. قالیبافی، هنری است که از خردسالی و در خانه پدری با آن آشنا شده است. سیدهناهید حسینی با چهرهای متبسم با ما همکلام میشود. در ادامه گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با این بانوی هنرمند و کارآفرین را میخوانید؛ لطفا خود را معرفی کنید.در شناسنامه سال تولدم 1346 درج شده، اما در حقیقت متولد 1351 در محله جوادیه تهران هستم. تا 12 سالگی با خانواده در زنجان بودیم و سپس به کردستان رفتیم. در خانوادهای تقریبا پرجمعیت و دارای هشت فرزند به دنیا آمدم. فرزند سوم خانواده هستم. به نسبت دیگر فرزندان، ارتباط بسیار صمیمی با پدرم داشتم، مثل تراکتوری که تریلیاش همیشه پشت سرش میآید(خنده). پدرم در زنجان کشاورز و دامدار بود و تولید قالی نیز داشت.
در دبیرستان رشته علوم تجربی خواندم، اما تحصیلاتم را تا مقطع فوقلیسانس در حوزه علوم و معارف اسلامی ادامه دادم، همچنین در زمینه ترجمه و تفسیر قرآن نیز فعالیت دارم.
از هنگامی که جذب آموزش و پرورش شدید، بگویید.سال 1369 جذب آموزش و پرورش شدم. آنجا بود که با همسرم طی سال 70 در کلاسهای آموزش ضمن خدمت آشنا شدم و ازدواج کردم. البته همسرم پس از مدتی تغییر شغل داد. سپس به کرج آمدیم.
چند فرزند دارید؟پسرم 25 سال سن دارد و خوشبختانه به حرفه من علاقهمند است که کارهای فروش در خارج از ایران را پیگیری میکند.
علت گرایش شما به این حرف به دلیل شغل پدر بود؟بهتر بگویم الگوی اصلیام پدرم بود. به خاطر همین پشت سر پدر، هر کاری را که انجام داده است من نیز انجام دادم، بلکه بیشتر از او. در حقیقت فرمایش مقام معظم رهبری در زمینه اقتصاد مقاومتی موجب این ایده شد؛ چون اگر اقتصاد مقاومتی نباشد، نمیتوانیم به پیروزی برسیم. باید راهی برای ورود ارز به کشور داشته باشیم.
به عبارت دیگر تار و پود سرشتم با قالیبافی است. در مادرم نیز مجموع هنرها وجود دارد، وی فردی ادبی، سوارکار درجه یک، تیرانداز درجه یک، خیاط و قالیباف متبحر است. بعضا مادرم نیز دارای کلام نافذ است به طوری که در اختلافهای خانوادگی و یا نزاع زوجهای جوان به مادرم مراجعه میکنند که او با کلامش مشکلات را حل و فصل میکند.
از چه سالی به قالیبافی به عنوان حرفه نگاه کردید؟از حدود سال 83 این نوع فعالیت را با قبول سفارش به صورت جست و گریخته آغاز کردم و از سال 91 شبانهروز به دنبال این کار بودم و با فروش اندک طلاهایم، سرمایهای را مهیا کردم و سعی و هدفم بر این بود که به صورت درست کار کنم بهگونهای که ایدههایم، تک باشد.
آیا با راهاندازی کارگاه، بلافاصله معلمی را کنار گذاشتید؟خیر؛ کارم را حتی زیاد هم کردم و تدریس خصوصی نیز گرفتم و آرام و آرام هنگامی که کارم رونق گرفت، برای بهتر رسیدن به فعالیتم، معلمی را کنار گذاشتم، این را هم به سایر افراد که علاقهمند به همکاری هستند، توصیه میکنم؛ چرا که باید با برنامهریزی و دقیق جلو رفت تا به هدف رسید. باید هنگامی که در این راه میآیید، صبر ایوب داشته باشید که اگر نداشته باشید؛ قطعا شکست میخورید.
علت راهاندازی کارگاه قالیبافی و صادرات فرش چه بود؟دغدغه ایجاد شغل داشتم و هدف این بود که هنگامی که وارد عرصه قالی میشویم، بتوانیم به اندازه همه ملت کار کرد و شغل ایجاد کرد و این تنها صرفاً در بخش خود دار قالی و تربیت قالیباف نیست، بلکه در حوزه کارهای جانبی قالیبافی نیز هست.
ایدههای کار را از کجا میگیرید؟ایدههایم نو است و آنها را از قرآن میگیرم و در جاهایی نفوذ پیدا میکنم که شاید ذهن سایر کارآفرینان کمتر به این عرصه میرسد. این واقعیتی است که فکر میکنم که چگونه ما باید به دشمنان این آب و خاک با وجود این همه تحصیلکرده بیکار، ضربه بزنیم. (البته این کارآفرین ایدههایی از کارش را ارائه کرد، اما به دلیل حفظ آن ایده از ارائه آن در این گزارش صرف نظر کردیم).
درباره میزان تعامل روزانه خود با قرآن کریم بگویید.در طی روز، هر چه کم میآورم با خداوند مشورت میکنم و از قرآن یاری و مدد میخواهم و تنها به قرائت قرآن بسنده نمیکنم، چون اصل تدبر و توجه به ترجمه آیات است که بسیار کمکم میکند؛ چرا که با قرائت قرآن، آرامش میگیری، اما توجه به مفاهیم است که موجب بکارگیری آن در زندگی و اهدافم میشود.
بیشتر از کارگاه گل ابریشم بگویید.این کارگاه در اکثر شهرهای ایران، دارای شعبه است از جمله در خاش، اصفهان، شیراز، سرخس، گناباد، یزد، زنجان، تبریز، قم، کردستان، سیستان و بلوچستان، ارومیه، حصارک، فردیس، شهریار، اندیشه، آبیک و ... البته بدون نام و نشان هستند.
آمدهام در عرصه قالی کار کنم تا خواستههای قرآن را اجرایی و عملیاتی کنم. هنگامی که میخواهیم با خدا صحبت کنیم، نماز میخوانیم و هنگامی که میخواهیم، خدا با ما صحبت کند، قرآن میخوانیم. آمدهام در این عرصه تا عملا قرآن را پیاده کنم. بندگی یعنی مطیع محض خدا بودن آن هم مخلصانه که اگر بگوید این را بخور و آن را نخور، بگویم چشم و... اما ما بیشتر بنده نفسمان هستیم.
آیا فعالان در دیگر شعبهها، تحت نظر شما آموزش دیدهاند؟افرادی را آموزش دادم و سپس در هر منطقه تعدادی از افراد بیکار و نیازمند کار را دعوت کردیم و در ادامه، برخی نیز به دلیل یافتن توانایی مستقل شدند. مثلا شرکت یاران نفیس ابریشم در گذشته با کارگاه گل ابریشم کار میکرد.
درباره طرحهای فرشها بگویید.معتقدم فرشی که بدون طراحی زده شود، خالیبافی است و نه قالیبافی. ما باید قالی را ببافیم و نقش آن نیز با هدف باشد. هنگامی که قالیباف طرحی را بر روی فرش میزند، هدفی دارد و این الهام گرفته از پروردگارش است، چنانکه از طبیعت و ... است. هر کاری انجام میدهیم باید از عصیان از مقابل پروردگار بکاهیم. ما باید از قرآن که هر لحظه نکات تازهای را به ما منقل میکند و از تازگی آن کاسته نمیشود، الگو بگیریم و به فکر بشر باشیم و نه فکر پر کردن جیب خودمان. هنگامی که ما به فکر خیر رساندن به دیگران و به فکر بشر هستیم در کنار آن هست که جیب ما نیز پر میشود. خداوند به ما الگو داده است، چنانکه فرموده است: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» و یا «تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى» اگر به اینها عمل کنیم، خداوند نیز در مقابل کار ما را رونق میدهد. هدفم این است که به سایر بندگان خدا با ایجاد کار و حرفهای کمک
کنم تا از بیکاری رها شوند تا از این طریق مردم بهویژه جوانان با مشغول شدن
به کار از فساد دور شوند و به دنبال ایدههای بهتر
برای انجام کار مناسبتتری است.
آیا سفارش تولید از دیگر کشورها دارید؟حدود 20 هزار متر مربع با یکی از کشورها قرارداد بستم.
آیا تصمیمات کارگاه تنها به صورت شخصی گرفته میشود؟خیر؛ معتقدم که باید هر مجموعهای اتاق فکر داشته باشد نه اینکه یک نفر تصمیم بگیرد که شاید همراه با اشتباه باشد. در این اتاق فکر از چند جوان دعوت به عمل میآید که نظراتشان را اعلام میکنند و اجمالا آن را بررسی میکنم و دقیقترین فکر را پیش میبریم.
البته معتقدم که فرزندم و کارآموزانم را به گونهای
پرورش دهم که در صورت نبود من نیز بتوانند طی برنامهریزی که به صورت پنجساله برای مجموعه بستهایم، کارشان را بدون اختلال جلو ببرند. همچنین در
اغلب کشورها میخواهم نمایندگی بزنم.
در خصوص فعالیتهای روزانه کارگاه بیشتر بگویید.بعضا افرادی که در کارگاهها کار میکنند، حرفهای نیستند. بیش از 20 هزار نفر مشغول به فعالیت هستند که بعضا نیز تحت حمایت بهزیستی، بیسرپرست، بدسرپرست و علاقهمندانی در رشتههای مختلف نیز با ما همکاری میکنند. هر فرد مناسب با سلیقهاش تابلوبافی، زمینی، ابریشمبافی، نفیسبافی و ... را بنابر زودبازده تجاری و یا دیربازده تجاری فرا میگیرد.
رتبههایی را کسب کردهاید؟از مکانها و ارگانهای زیادی حتی از کشورهای اروپایی مورد تقدیر قرار گرفتم.
میزان استقبال از تابلوهایی با تصاویر مذهبی را چگونه ارزیابی میکنید؟متأسفانه علاقهمندی کمتری از آن میشود. فرش زمانی که برای فروش به خارج از کشور میرود و جزو ابزار تزیینی استفاده میشود. البته سعی کردهام تا از تصاویری از بارگاه حضرت سلیمان(ع) و یا تصاویری از زندگی حضرت عیسی(ع)... .
برند کارهایتان چیست؟ کارهای ویژهمان با طراحان ویژه همراه است که با برند و دستبافتهای نفیس سیفالدین(اسم مرحوم پدرم) ارائه میشود.
در طی سختیهای کارتان به کدام آیه و یا دعا رجوع میکنید؟بیشتر این بخش از دعا را با خودم زمزمه میکنم «الهی و رَبِّی مَن لی غَیرُک». همچنین با این بخش از آیه قرآن «ارْجِعي إِلى رَبِّكِ» نوعی با خداوند عشقبازی میکنم.
در پایان صحبتی اگر باقی مانده است، بفرمایید.علاقهمند دیدار با مقام معظم رهبری هستم، اما کار ویژهای را مدنظر دارم تا انجام دهم و سپس به دیدار ایشان بروم تا باعث شادی ایشان شوم. در اینکه در پایان شب، باید روزتان را مرور و مطالعه کنید و ببینید که آیا بدتر از دیروز است و یا بهتر؟ اگر بدتر است علت آن چه بود و اگر خوب بود چکار کنیم تا بهتر شود. همچنین دست به دست با روراستی و عمل به وعدهها و قولهایمان پیش برویم. جیب ایرانی، پرچم ایران است.