به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین مختاری، رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی، در یادداشتی آورده است: بعثت پیامبر(ص) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام و بزرگترین نعمت خداوند به بشریت است؛ حادثهای بس بزرگ و عظیم که نقش مهم و تأثیرگذاری در سرنوشت انسانها داشته است.
در تبیین این مسئله باید گفت: تجلّی خدا در ساحتهای گوناگون مطرح است، از جمله در آمد و شد شب و روز، که در آیاتی همچون «وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا» روز پنهان بود و خدای سبحان این پرده را کنار زد. «وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّی»؛ وقتی شب کنار زده شد، روز نمایان گشت و مظاهر تجلی خداوند آشکار میشود. اما برخی تجلیها خاص و برم بنای تکوین به منصۀ ظهور میرسند، در این میان تکوین آیههای رسالت و بعثت رسول اکرم(ص)، «تجلی اعظم» و «منت خدا» بر مؤمنین است و از آنجا که غایت بعثت پیامبران رسیدن انسان به خداست، بنابر این در بعثت نبوی هم خداشناسی و هم حرکت به سوی او مطرح است.
در واقع پیامبر اکرم(ص) با ظهور خود دو دوران را در تاریخ بشری از یکدیگر تفکیک کرد و دستاوردهای اسلام را که متمایز از همۀ دستاوردهای گذشته بود به صحنه آورد و تمامی مفاهیم توحید اخلاق اجتماعی را تصحیح کرد که وقوع اینگونه تغییرات در جهان را باید یوم الله نامید.
یوم الله روزی است که بنابر تجلیات الهی، زمان از انقباض به سوی انبساط حرکت میکند و با این بسط زمانی، آثار و برکات آن در جهان گسترش مییابد، همانگونه که در آخرت زمان به شدت گسترش یافته و در قیامت که تجلی اعظم خداوند به شمار میآید یک روز آن، ۵۰ هزار سال طول خواهد کشید!
بعث پیامبر با ترویج روحیه مدارا، پاسخگویی به نیازهای زمانه، نفی قومیتمداری و انعطافپذیری، سرآغاز تحول اساسی در تمدن بشری شد؛ بعثت پیامبر اکرم (ص) نیز که از قرب الهی نشأت میگیرد به نوبه خود بسط زمانی را محقق نمود و به سبب هماهنگی با فطرت انسان، انطباق با معیارهای عقلانی، انسجام و استحکام آموزههای نبوی، جامعیت، ترویج روحیه مدارا، پاسخگویی به نیازهای زمانه، نفی قومیتمداری و انعطافپذیری، سرآغاز تحول اساسی در تمدن بشری شد. از سوی دیگر تکمیل مکارم اخلاق، مهمترین غایت بعثت نبوی را شامل میشود؛ از این رهگذر اخلاق نبوی، با نفی اخلاق استعلایی و اشرافی با زندگی روزمره مردم پیوند ناگسستنی برقرار میکند، چرا که به تعبیر قرآن کریم، پیامبران هم «من انفسکم» هستند.
در این رویکرد معرفتی، جامعه و فرد، اصل واقع نمیشوند، بلکه اصالت با فرهنگ و خانواده است؛ لذا پیامبر حکیم از خود مردم به زبان خودشان با آنها سخن میگوید و این چنین اخلاق عرفی در جامعه گسترش مییابد. این مسئله برخلاف اخلاق غریزهمحور است که شالوده علم تجربی را در بر میگیرد و در نهایت به بیاخلاقی رهنمون میشود؛ چرا که منطق علم تجربی، اصل متعین اخلاقی را بر نمیتابد و به سبب شیوع ذهن خود بنیاد و فاعلی و نخبگانی، گزارههای اخلاقی را به قهقرا سوق میدهد که سرچشمه بیاخلاقیهاست. لیکن ساختار اخلاق در بعثت نبوی با محوریت فطرت و نفی عدالت استعلایی و سوسیالیستی، به عدالت عرفی میرسد، در بعد دانشی نه دانش تجربی صرف، بلکه حکمت برگ برنده تحقق مکارم اخلاقی است که از سوی پیامبر حکیم به عنوان شهر حکمت، ساختار اخلاقی جامعه را شکل میدهد.
انتهای پیام