بررسی روش تفسیری ابن‌سینا در دوفصلنامه «حکمت سینوی»
کد خبر: 3901550
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۸

بررسی روش تفسیری ابن‌سینا در دوفصلنامه «حکمت سینوی»

شصت و سومین شماره دوفصلنامه علمی پژوهشی «حکمت سینوی» شامل هفت مقاله علمی منتشر شد.

به گزارش ایکنا؛ شصت‌وسومین شماره دوفصلنامه علمی پژوهشی «حکمت سینوی» به صاحب‌امتیازی دانشگاه امام صادق(ع) منتشر شد.

عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «وامداری سهروردی به ابن‌سینا در نظریه قیاس»، «بررسی تطبیقی آراء شیخ‌الرئیس و شیخ اشراق درباره چیستی لذت»، «برهان و تأویل دو روی روش تفسیری ابن‌سینا»، «پژوهشی تطبیقی پیرامون علم به خود در اندیشه جان سرل و ابن‌سینا»، «دو‌گانه‌انگاری معرفت‌شناختی اصل واقعیت(تبیینی انتقادی از خوانش‌های هستی‌شناسانه اصالت وجود و ماهیت در حکمت سینوی)»، «مختصات مقولی ماهیت از منظر هگل و ابن‌سینا»، «بررسی اشکالات ابن سینا بر بی‌کران گروی درباره ساختار توجیه».

روش تفسیری ابن‌سینا

در چکیده مقاله «برهان و تأویل دو روی روش تفسیری ابن‌سینا» می‌خوانیم: «یکی از گرایش‌های تفسیری مورد توجه مفسّران در فهم قرآن، تفسیر فلسفی است. تکیه بر اصول عام فلسفی و بهره‌گیری از استدلال‌های برهانی، مهمترین ویژگی‌ تفسیرهای فلسفی به ‌شمار می‌آید. با مرور در جریان فکر فلسفی درمی‌یابیم که ابن‌سینا نخستین فیلسوف مسلمانی بوده که به معنای مصطلح تفسیر، بر برخی آیات‌ و سوره‌های‌ قرآن تفسیر نوشته است. باور به ماهیت معرفت‌‌شناسانه وحی و از سنخ ادراکات یقینی دانستن آن، تکیه بر جایگاه قرآن به‌مثابه منبع معرفت و تبیین باطنی از آیات، مهم‌ترین مبانی ابن‌سینا در تفسیر قرآن است. حضور آیات قرآنی در نظام فلسفی ابن‌سینا گاه به‌عنوان دلیل، گاه استشهاد و گاه اقتباس است. با تعمّق در آثار تفسیری ابن‌سینا درمی‌یابیم که تبیین‌های وی از قرآن را نه می‌توان یکسره تفسیر به معنای مصطلح نامید و نه سراسر تأویل تطبیقی. او در تبیین کلام وحی گاهی با توجه به قواعد صحیح و منابع معتبر تفسیری، با روشی برهانی به تفسیر قرآن می‌پردازد؛ گاهی نیز با روش تأویلی به تحمیل دیدگاه‌ها‌ و اندیشه‌های فلسفی خویش بر آیات قرآن روی می‌آورد که در مواردی مصداقی از تفسیر به رأی محسوب می‌شود. در پژوهش حاضر پس از تبیین رویکردهای دوگانه در ارزیابی تفاسیر فلسفی، ضمن استخراج مبانی تفسیری ابن‌سینا، بر مبنای معیارهای تفسیرپژوهی به روش‌شناسی آثار تفسیری وی خواهیم پرداخت.»

دو‌گانه‌انگاری معرفت شناختی اصل واقعیت

در طلیعه مقاله «دو‌گانه‌انگاری معرفت‌شناختی اصل واقعیت(تبیینی انتقادی از خوانش‌های هستی‌شناسانه اصالت وجود و ماهیت در حکمت سینوی)» آمده است: «مسائل فلسفه سینوی با موضوعیت موجود بماهو موجود آغاز می‌شود؛ نزد ابن‌سینا ذهن انسانی می‌تواند از واقعیت موجود خارجی دو مفهوم متمایز وجود و ماهیت را انتزاع کند؛ بعدها این پرسش اساسی مطرح شد که از میان دو مفهوم مذکور نزد شیخ کدام یک اصیل و کدام یک اعتباری است. پژوهش تحلیلی ـ انتقادی پیش رو ضمن تبیین مبادی تصوری بحث، به‌دنبال ‌یافتن پاسخی برای این پرسش است که نزد شیخ تمایز وجود و ماهیت مسئله‌ای هستی‌شناسانه است، یا اینکه صرفاً بحثی معرفت‌شناختی است. بدین‌ترتیب با بررسی تحلیل و نقد مقالات اخیر در زمینه اصالت ماهوی یا اصالت وجودی ‌بودن فلسفۀ ابن‌سینا این نتیجه به دست می‌آید که اساساً بحث از اصالت یا اعتباریت وجود و ماهیت نزد شیخ منتفی است؛ چراکه این دو در خارج عین یکدیگرند و با انتفای تغایر خارجی، بحث اصالت و اعتباریت وجود و ماهیت صرفاً بحثی معرفت‌شناختی تلقی می‌شود. پس آنچه نزد ابن‌سینا اصیل است و تحقق خارجی دارد موجود است که در ظرف ادراک فاعل شناسا به وجود و ماهیت تفکیک می‌شود.»

بی‌کران گروی درباره ساختار توجیه

در چکیده مقاله «بررسی اشکالات ابن‌سینا بر بی‌کران گروی درباره ساختار توجیه» آمده است: «از بحث‌‌های مهم معرفت‌شناسی بحث از ساختار توجیه است. در این مسئله رهیافت‌‌‌های گوناگونی وجود دارد که بی‌‌کران‌‌ گروی یکی از آنها است. این رهیافت از زمان ارسطو شناخته شده و همواره از طرف فیلسوفان مردود اعلام ‌‌شده است. ابن‌‌ سینا نیز به‌گونه‌ای متفاوت با ارسطو، با این رهیافت به مقابله بر‌‌خاسته است. این اشکالات ابن‌سینا بر بی‌کران‌گروی، با رویکردی تحلیلی ـ انتقادی تبیین و نقد شده است. ابن‌‌سینا سه اشکال عمده بر این رهیافت وارد می ‌‌کند: اول، بی‌‌کران‌‌ گروی مستلزم این است که معرفتی حاصل نشود؛ دوم، لازمۀ بی‌‌کران‌‌ گروی این است که بعضِ محصور مثل کل حاصر باشد که محال است؛ سوم، لازمۀ بی‌‌کران‌‌ گروی این است که بعضی از مبادی برهان غیرمعلوم باشد. اما استدلال‌های ابن ‌‌سینا بر سه پیش‌‌ فرض استوار است که خود محل نزاع‌‌ اند: اول، توجیه از مفاهیم دارای مراتب نیست و متواطی است؛ دوم، استدلال منتقل‌‌ کنندۀ توجیه است، نه ایجادکنندۀ آن؛ سوم، تسلسل استدلال‌های ما در صورتی به معرفت می‌انجامد که اجزای آن مترتّب بر یکدیگر باشند، اجتماع در وجود داشته، و دارای فعلیت باشند. افزون بر این، استدلال دوم وی جدای از این پیش‌فرض‌‌ها همچنان مخدوش است.»

انتهای پیام
captcha