به گزارش ایکنا؛ نخستین بخش از همایش «ابعاد انسانی- اجتماعی کرونا در ایران» امروز، 10 خرداد، به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به صورت مجازی برگزار شد.
سیدمحمدحسین حسینی در این نشست با موضوع «کرونا، آموزش و پرورش و ضرورت گذار پارادایمی» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه میخوانید؛
آموزش و پرورش، محور بحث دولتها در زمان انتخابات است و بعد از تشکیل دولت هم، اولویت بسیار پایین آنها میشود. اما چرا؟ جوابهای مختلفی میتوان داد، اما برای اینکه بتوانیم به جواب برسیم باید دو بعد آموزش و پرورش را به صورت مجزا ببینیم؛ یکی حقیقت و یکی واقعیت. آموزش و پرورش در حقیقت اساس توسعه فردی، اجتماعی و انسانی است و قلب جامعه منسجم و مردمسالار تلقی میشود. همچنین مهمترین عامل تعیینکننده آینده کشورها است که این حرفها، حرف وزرای آموزش و پرورش کشورهای مختلف است و یک استدلال منطقی محسوب میشود. آموزش و پرورش، زمینهساز جهانی بهتر است، البته منوط به اینکه در بُعد فردی با نیازها، علایق، توانمندیها و تفاوتهای فردی و اصطلاحا شرایط محیط زندگی دانشآموزان همخوانی داشته باشد و دانشآموزان را برای زندگی حال و برای ساختن زندگی آینده آماده کند.
آموزش و پرورش باید در بُعد اجتماعی، براساس نیازها، منابع و محدودیتهای جامعه باشد و نسبت به جغرافیای بومشناختی و فرهنگی، حساس باشد. آموزش و پرورش باید با توجه به جغرافیای مختلف، متفاوت باشد و زمینه را برای سه کار مهمِ انتقال میراث فرهنگی، تربیت شهروندانِ مردمسالار و شکلگیری آینده مطلوب مهیا کند و در بُعد علمی از آخرین یافتههای مختلف علمی استفاده کند و در توسعه علمی نقش داشته باشد. بنابراین، این آموزش و پرورش، میتواند قلب جامعه باشد.
اما واقعیت آموزش و پرورش را هم باید لحاظ کرد. اینکه آموزش و پرورش نقشی در توسعه جامعه ما ندارد و این عدم نقش موثر، در کشور ما پررنگ است. تاثیر آموزش و پرورش در شکلگیری جامعه موفق، روشن نیست و مهمترین عامل تعیینکننده آینده، تلقی نمیشود و اگر وضعیت فارغالتحصیلان دانشگاه و مدرسه را ببینید، میفهمید که اینچنین است. اما دلایل به وجود آمدن این وضع این است که آموزش و پرورش ما، یعنی پیشبینی و آماده شدن برای آینده بر اساس دانش دیروز، در قالب فرایندهای امروز است. در آموزش و پرورش فعلی، علایق، استعدادها و توانایی دانشآموزان نادیده گرفته میشود. ارتباط چندانی بین آموزش و پرورش و فرهنگ و شرایط فرهنگی و پیشرفتها وجود ندارد.
برنامههای درسی، برنامههایی هستند که از قرن شانزدهم مهندسی شدند و تا الآن همان برنامههای درسی آموزش داده میشود و آرایش کلاسهای درسی، چیدمان قبل از قرن شانزدهم است. فرایندهای یادگیری نیز به صورت پرسش و پاسخ پیشامدرن است و در نهایت ارزیابیها نیز حافظهمدار است و اینطور است که دانشآموزان باید، محفوظات خود را روی برگه امتحانی بنویسند که موجب میشود چیزهایی که یاد گرفتهاند، فراموش شود. این آموزش و پرورش، نقشی در توسعه فردی و اجتماعی ندارد و قاعدتاً آموزش و پرورشی نیست که مورد نظر باشد.
اما سوال این بود که چرا دولتها در انتخابات، وعدههای زیادی در این مورد میدهند، اما در عمل ضعیف هستند و آموزش و پرورش، اولویت درجه چندم میشود و از طرفی؛ سرمایهگذاریها به بحثهای دیگری اختصاص مییابد؟ جوابهای مختلفی میتوان ارائه داد، اما دولتها به همان میزانی که به حقیقت آموزش و پرورش باور دارند، به همان میزان باور دارند که نمیتوانند واقعیتش را تغییر دهند و از تغییر بنیادین در آن احساس عجز میکنند و از طرفی نمیتوانند آن را تعطیل کنند. یکبار در آمریکا این تصمیم را گرفتند و در آنجا گفتند که تعطیلپذیر نیست. لذا دولتها اصطلاحا از تغییر در واقعیت آموزش و پرورش، احساس عجز میکنند و آن را نیز کنار نمیگذارند و وارد تغییرات ظاهری میشوند.
ساختار را تغییر میدهند و در نهایت، تغییر بنیادینی انجام نمیشود. در این شرایط اتفاقی میافتد که دنیا را تکان میدهد و تمام راهحلهای قبلی به این موضوع جواب نمیدهند و آن هم مسئله کرونا است. در مورد آموزش و پرورش نیز اینطور است که دولتها، وقتی در این تغییر احساس عجز میکنند، کرونا میآید و نشان میدهد این تغییر را میتوان انجام داد که ضروری و حتمی است.
کرونا باعث میشود جامعه تعطیل شود، اما دقیقا از ابتدای شیوع آن، در کشور ما بسیج همگانی شد که آموزش و پرورش را در فضای مجازی ببرند و همه به صورت جدی وارد کار شوند که آن را نجات دهند و در دنیا نیز همین روند را پیگیری کردند. از اینجا است که تغییر بنیادین شروع میشود. در مورد ایران مسئله اینطور است که آموزش و پرورش، با بزرگترین ترس خودش، یعنی بهرهگیری از فناوریهای مدرن مواجه میشود.
یک زمان قانون این بود که موبایل بردن در مدرسه ممنوع بود، اما الآن مدرسه داخل موبایل میآید و این بستر ترسناک تبدیل به محور نجات ما شده و همین، تغییر بنیادین و اساسی است. جایگاه مدرسه زیر سوال میرود و والدین میفهمند که در خانه هم میشود علم آموخت. تکنولوژی جایگزین معلم نمیشود، بلکه آنان در تکنولوژی وارد میشوند، پیشرفت میکنند و خیلی از آنها به اندازه سابقهشان در فضای مجازی رشد کردند و وارد محتوای الکترونیک شدند. خیلیها از هشت صبح تا ساعت یک بامداد درگیر هستند و والدین نیز نقش پیدا میکنند. صدا و سیما یار آموزش و پرورش است و حال آنکه در گذشته نقشش بسیار کمرنگ بود. اینها تغییرات بنیادین است که مصادیق دیگری هم دارد.
کرونا سرعتبخش تغییر و تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش بود و در آموزش عالی نیز اینطور عمل کرد. بنابراین، کرونا نشان داد میشود آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی را متحول کرد، اما کرونا همیشگی نیست که به اجبار قرار باشد خودمان را رشد دهیم و تحول نظام آموزشی همیشگی شود. لذا این امکان است که آموزش ما، خیلی زود به حالت قبل برگردد که کلاس درس و مدرسه و دانشِ حافظهمحور را داشته باشیم.
برای تحول واقعیت برای آموزش پرورش، میتوان اقدمات زیادی کرد، اما بنده میگویم تمام اقداماتی که میتوانیم انجام دهیم، اگر ریشهاش را بیابیم، این اقدامات میتواند ماندگار شود که پارادایم حاکم بر نظام آموزشی ما است و اگر این را تغییر دهیم، میتوانیم امیدوار باشیم که نظام آموزشی نیز در جهان پساکرونا قابلیتهای خودش را پرورش دهد و بتواند برای دانشآموزان قرن بیستویکم مفید باشد.
انتهای پیام