به گزارش ایکنا، حسن انصاری، عضو هیئت علمی مدرسه مطالعات تاریخی مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون، در نشستی مجازی به مقایسه اندیشه سیدمرتضی و شهید مرتضی مطهری پرداخت که متن آن از نظر میگذرد؛
«علت اینکه من این مقایسه را مناسب دیدم غیر از اینکه یک مناسبتی بین اسم این دو نفر برقرار است، من این مناسبت را در چند محور میبینیم. محور اول جامعیتی است که در علوم مختلف داشتند. با اینکه بینشان هزار سال فاصله است ولی از حیث جامعیتی که در علوم مختلف داشتند با هم مشابهت داشتند. سیدمرتضی در دوران خودش فقیه بسیار برجستهای بود، شخصیتی بود که با فقه اهل سنت کاملا آشنا بود، نسبت به اصول فقه آگاه بود و نقش بسیار محوری در تاسیس فقه شیعی داشت. علاوه بر اینکه فقیه برجستهای بود متکلم بسیار مهمی است، از مهمترین متکلمان تشیع است و در دروان خودش یکی از دو سه متکلم جهان اسلام در دوره خودش و بعد از خودش بوده است و آثار کلامی ماندگاری از او بر جای مانده است. علاوه بر این، شریف مرتضی مفسر مهم قرآن هم هست و در مجالس درس خودش به عنوان یک مفسر خردگرا ظاهر میشود. بالاخره در عین حال که یک متکلم و فقیه و مفسر بوده است یکی از ادبای برجسته عصر خودش بوده است. هم کتاب امالی او شاهدی بر این معناست و هم دیوان اشعار او و سایر آثار ادبی او که بر جای مانده است.
مرحوم شهید مطهری هم در دوران خودش از حیث جامعیت در علوم مختلف، شاخص بود. هم از حیث دانش فقهی سالها در محضر استادان برجسته، فقه و اصول آموخته بود و به مقام اجتهاد رسیده بود و هم در فلسفه از تربیتشدگان مکتب ملاصدرا بود و آثار بسیار برجستهای در فلسفه نوشته بود. در علم کلام و مباحث اعتقادات آثار مهمی از شهید مطهری در اختیار ما هست. در تفسیر قرآن سالها تلاش کرده بود و مجموعه مباحث تفسیری او در اختیار ماست. در مجموع شخصیتی بود که فراتر از تحصیلات معمول حوزوی رفته بود و صاحب دانش عمیقی در رشتههای مختلف علوم بود.
این جنبه از این جهت اهمیت دارد که به محور دوم بپردازیم که عبارت از گشادگی و انفتاح ذهنی هر دو شخصیت به علوم و دانشهای عصر خودشان است. وقتی زندگی مرحوم شریف مرتضی و حیات علمی او را بررسی میکنیم میبینیم آدمی بود که هم نزد علمای اهل سنت تحصیل کرده بود، هم نزد بزرگان تشیع زانوی شاگردی زمین زده بود. در بحث و گفتوگو و آموزش گشاده بود و بسته فکر نمیکرد. ما این روحیه را در آیتالله مطهری هم میبینیم. علاوه بر فقه و اصول آماده بود سنتهای درون دینی مثل فلسفه را بیاموزد و نه تنها آگاهی خودش را بسط دهد بلکه آماده بود آگاهی خودش را نسبت به فلسفههای غربی بی هیچ گونه جزم اندیشی توسعه دهد. این امر از سیره شهید مطهری کاملا روشن است.
این علاقه به آموختن و درک دیگری در شهید مطهری خیلی مهم است. وقتی به تاریخ اسلام میپردازد میبینیم از نوشتههای محققین دانشگاهی همدوره خودش استفاده میکند و به تخصص متخصصین در فن احترام میگذارد و برای یادگیری و ایجاد فهم متقابل آماده است.
اگر کسی با ابعاد مختلف این دو بزرگوار آشنا باشد میتواند این تشابه را به وضوح ببیند. شاید مرحوم مطهری در میان بزرگان شیعه نوعی وابستگی به شریف مرتضی داشته است. شریف مرتضی آدمی است که نه تنها در مباحث علمی بلکه در زندگی خودش، در ارتباطات اجتماعی خودش نه تنها با علمای مسلمان ارتباط داشت حتی با کسانی که مذاهب دیگری داشتند ارتباط داشت، مناسبات اجتماعی داشت و این انفتاح فکری و آماده برای گفتوگوی انسانی با دیگران بودن خیلی ارزشمند است. این چیزی است که در شخصیت شریف مرتضی در بغداد آن روزگار وجود داشت و مرتضی توانست با توجه به این ویژگیهای شخصیتی موفق بشود و وجود بسیار نافع برای تشیع باشد.
در حقیقت محور سومی که میشود بین این دو شخصیت مهم تاریخ تشیع برقرار کرد مرتبط با دو محور اول است و آن آمادگی برای پاسخ به مسائل تازه و آن چیزی است که اقتضائات جدید است؛ هم در مقام دفاع از حریم اسلام و هم در مقام بازخوانی متون و احیای مجدد مبانی مذهب و توجه به مسائل جدید.
در مورد شریف مرتضی این یک امر مسلمی است که چه در فقه و چه در کلام و چه در مباحث امامت و چه در مباحث اصول فقه نه تنها ابتکارات مهمی دارد بلکه این ابتکارات در خدمت این محوری است که عرض کردم. خیلی از شخصیتها هستند که دانشمند هستند اما از سنت خودشان خارج نمیشوند و نسبت به سنتهای دیگر گشادگی ندارند و نسبت به مسائل جدید بیتفاوت هستند یا نوعی عقبنشینی و رفتار خنثی دارند یا اینکه نوعی وادادگی دارند و عملا ابتکار عمل را از دست میدهند و نمیتوانند بین آنچه در سنت هست و آنچه جدید است آشتی برقرار کنند ولی سید مرتضی این گونه نبود.
ما این ویزگی را در مرحوم مطهری هم میبینیم و آثاری که به قلم ایشان نوشته شد یا سخنرانیهایی که از ایشان باقی مانده است نشاندهنده توجه ایشان به مسائل جدید است؛ چه در مباحث فقهی مثل حجاب و اقتصاد و چه سایر مسائل. این امر در آثار او هویدا است. من فکر میکنم هیچ وقت چنین چیزی ممکن نیست مگر اینکه خود انسان از نظر فکری و ذهنی آماده شنیدن و گشادگی فکری و فرهنگی داشته باشد. میشود در مواجهه با مسائل جدید برخورد جزمی داشت و صرفا به رد و ابطال هر آنچه آشنای سنت نیست پرداخت اما اینکه کسی آماده باشد سخن دیگری را به درستی و با انصاف بشنود و مبانی فکری طرف مقابل را متوجه شود و دچار نقصها و اشکالات خودش شود و آماده باشد به مقتضیات زمان توجه کند و مسائل جدید و نسل جوان را بشود چیزی نیست که برای همه ممکن باشد و این برآمده از همان محور دوم است؛ محور گشادگی بر فرهنگهای مختلف.»
انتهای پیام