به گزارش ایکنا، میدان منیریه، خیابان ابوسعید، واقع در قلب تهران، با بافتی تقریبا سنتی. در عین حال ملغمهای از سنت و مدرن در این محله دیده میشود اما مهمتر از همه فرهنگ و آداب و رسوم سنتی تهران قدیم در این محلات دیده میشود. با ابراهیم رزاقی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران در این محله قرار ملاقات دارم؛ او در خانهای قدیمی، ساده با وسایلی سنتی و در عین زیبا، مزین با گلهایی که تقریبا هر جای ممکن مشاهده میشود، زندگی میکند و میگوید، پنجاه و یک سال است که در این خانه ساکن هستم. در قدم اول که وارد خانه میشوی از این همه نقش و رنگ که حاصل فرهنگ ایرانی است، به وجد میآیی؛ فرش ایرانی خود دنیایی از رنگ و نقش است، حال اگر این فرش، دستبافت هم باشد، این زیبایی به اوج میرسد. خصیصه سادگی در عین زیبایی، انسان را به دنیایی دیگر سوق میدهد. رزاقی انسانی سادهزیست و اقتصاددانی اخلاقی است. این استاد بازنشسته دانشگاه تهران علیرغم اینکه امکان این را داشت که در محلات بالای شهر و با رنگ و لعابی امروزی زندگی کند، اما او این زندگی و این محله را برگزیده و معتقد است که اینجا اهالی محل سلام آدم را پاسخ میدهند؛ در محلات جدید کسی سلامت را پاسخ نمیدهد. با او درباره تغییرات طبیعت و انسان در بهار به گفتوگو نشستیم.
در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا- با توجه به تغییر طبیعت در فصل بهار و شروع زندگی دوباره طبیعت، جنابعالی در این شرایط سخت اقتصادی و با توجه به تجربه یک سال کرونا و درگیری جامعه با این پاندمی چه توصیههایی برای جامعه دارید؟
آیا از نظر روحی همین شبانهروزی که میگذرد پیامی به انسان نمیدهد؟ مثلا یک گلدان که در خانه دارید با شما در گفتوگو قرار میگیرد، آن را دوست دارید و آن هم به اندازه وسعش به شما انرژی میدهد یا وجود یک کودک چگونه به همه زیبایی میدهد. یعنی هر ثانیه این حالت در انسان هست به شرط اینکه خودش را غرق در مسائلی که اینها را نبیند نکند. اوجش همانی است که ایرانیان چند هزار سال پیش به آن اهمیت میدادند که خودشان را در زمانی که طبیعت دارد بارور میشود، بارور میکنند. جلوی نابسامانیهای روحیشان را بگیرند و این مانند اذان است که به انسان گوشزد میکند که اکنون موقعاش است. این بستگی به هر شخص دارد ضمن اینکه ما همه صرفنظر از دین و آیینمان یک جور خلق شدهایم.
اصل دوم قانون اساسی میگوید معاد برای اعتلای انسان به سوی خداست. سپس میگوید استقلال سیاسی، اقتصادی و ... باید باشد و به دنبال آن میگوید که برای اینکه انسان اعتلا پیدا کند باید دولتها مسکن، خوراک، پوشاک، بیمه، درمان، کار برایشان فراهم کنند. توجه کنید که میگوید انسان و نمیگوید انسان شیعه یا غیره، چون از دید خدایی به انسان توجه میکند. یعنی حتی ممکن است یک انسان کافر هم مورد توجهشان باشد و این دولتها هستند که باید این شرایط را ایجاد کنند.
ایکنا_ معتقدید که افراد باید در شرایط مختلف در کنار هم باشند و به همنوعان خود کمک کنند؟
قطعا. یعنی هر انسان باید به همه افراد اطراف خود کمک کند. جامعه ما علیرغم وجود کرونا و تحریمها عدهای در کمک با دیگران چه کارهایی میکنند و چه رنجی خودشان میکشند، مانند افرادی که در خیریهها فعالیت میکنند. مثل روستاییهایی که علیرغم فقری که دارند اما به فکر دیگران است. این نشان میدهد که ما کار را به فردی که جهادی است ندادهایم. افراد زیادی در ایران هستند که این روحیه را دارند اما متشکل نیستند. درد دردمندان را تشکلها میتوانند برطرف کنند.
چگونه در زمان دفاع مقدس نیازهایمان را برطرف میکردیم. در آن زمان جهاد اقتصادی و بسیج اقتصادی بود و آدمها داوطلبانه کار میکردند و فرهنگ کار داوطلبانه و انسان دوستانه به وجود آمد. مثلا کالاهای اساسی را به صورت کالا برگ به مردم میدادند. چرا تجارب آن زمان را کنار گذاشتیم و آنها را به کار نمیبریم؟ اینها نشان میدهد که مسئولان ما خواسته یا ناخواسته مسیری رفتهاند که نباید میرفتند.
به نظر میرسد که این نوع مدیریت ضدانسان است و به تعبیر امام راحل ما مدیون شهیدانی هستیم که جان خود را برای ایران در صحنههای جنگ دادهاند و اگر اینها نبودند ما باید در کنج حجرههایمان مینشستیم. به نظر میرسد که بسیاری از دولتمردان بحث تعاونیها را نمیفهمند. باید با مدیران فاسد مبارزه کرد، چون اگر مبارزه نشود و از آنها جلوگیری نشود آن الگو رشد میکند. امام به این افراد فاسد، جنود شیطان یا لشکر شیطان میگفتند.
میتوانیم سرنوشت خودمان را به گونهای به دست بگیریم که لازمه قانون اساسی است و الگوی برای کشورهای دیگر شویم. عشق و دوستی چیزهایی است که در درون همه انسانهاست اما برخی آن را مرتب سرکوب میکنند و نجوا را نمیشنوند و خودشان را اصلاح نمیکنند. انسانیت در معنای واقعیاش در ایران بسیار رشد کرده است همین که فردی میرود و در جایی دیگر شهید میشود نشانه این امر است.
ایکنا - در این روزهای سخت با توجه به شرایط اقتصادی موجود، چگونه زندگی را مدیریت میکنید؟ توصیهتان برای مردم چیست؟
مسئله این است که من کی هستم و خودم را با چه کسانی مقایسه میکنم؟ با کسانی مقایسه میکنم که شمال شهر مینشینند و خانههای آنچنانی دارند و وقتی سلام میکنید جواب نمیدهند؟ یا اینکه خودم را با مردم معمولی مقایسه میکنم؟ من در کودکیام در خانوادهای که هفت فرزند داشت بزرگ شدم و طعم گرسنگی را چشیدهام. عدهای فکر میکنند که من باید به گونهای باشم که هیچ وقت فقیر نشوم این بد است و موجب میشود که مانند گرگی میشود که هرچقدر هم ثروت جمع میکند سیر نمیشود. در این حالت خودش را با کسانی مقایسه میکند که درد انسان دوستی و فقرا را ندارند. عدهای هم فکر میکنند این شده است و دیگران هم مانند ما زندگی میکنند و اینها آدم هستند. از زمانی که اقتصاد را به دلیل اینکه بحثهایی درباره فقر و غیره دارد را انتخاب کردم به این فکر افتادم که اگر به فکر خودم صرفا باشم خوب است که فقیر نباشم و محتاج نباشم، برای اینکه محتاج نباشم تدابیری باید بیاندیشم ولی هیچ وقت یادم نرود که دنبال چه هستم. دنبال این هستم که فقیری نباشد. هر فعالیتی که انجام میدهم باید این فراموش نشود.
عده زیادی از افرادی که زیاد میخواهند، در واقع میخواهند که همه نوکرشان باشند. به نسبتی که آدم کاری دارد قیمتش بالا میرود. نیازمندی در فرد به وجود میآورند. وقتی از شما تعریف میکنند باید مراقب باشید که به جنود شیطان تبدیل نشوید.
ایکنا _ اگر ممکن است برخی از تجاربتان در مواجه با مشکلات اقتصادی و مدیریتتان در مواجهه با آنها را برایمان بگویید.
در زمان دبیرستان ما با دبیرمان به کوه میرفتیم و تجربه بسیار لذتبخشی بود. در یکی از این دفعات گل لاله روییده بود و بر اثر بارندگی زمینه نیز لغزنده بود، وقتی خواستم گل لاله را بکنم سُر خوردم و به پایین لغزیدم در میان راه تنه درختی که بریده شد را بغل کردم و دوستان من را نجات دادند. در آن زمان این فکر برایم ایجاد شد که در آن سن یعنی شانزده سالگی مُردم اما چه شد که زنده ماندم؟ پس هر لحظه ممکن است بمیرید. دلیلی ندارد برای زنده ماندن هرچه بیشتر تلاش کنید. وقتی به کوه میروید و حرکت میکنید. خداوند مغز را به گونهای آفریده است که وقتی درد میکشید به هر دلیلی مسکن تولید میکند و انسان احساس شادمانی میکند. این رمز بزرگی برای همه انسانهاست وقتی رنج و اندوه دارید با یک حرکت ورزشی میتوانید شاداب شوید.
امام علی(ع) میفرمایند؛ به گونهای زندگی کن که فکر کنی همین لحظه میمیری و به گونهای زندگی کن که انگار همیشه زنده میمانی. این چه نوع فکری را برای انسان به وجود آورد؟ خودخواهی را بسیار کم میکند. شادمانی به وجود میآورد و انسان قدر زندگیاش را میداند. از طرفی بلندپروازی نمیکند، خودخواهی نمیکند. حوادث هم که به وجود میآید تنها به فکر خودش نیست و قدر زمان را میداند. دیگران را دوست داشته باش و قانع باش و درد فقرا را بفهم یا حداقل با آنها غمخواری کند. یعنی فضاهایی به وجود میآید که جلوی خودخواهی آدمها را میگیرد. در این حالت شرایط دردناک است و پول داشتن لذتبخش نیست.
چیزهایی هست که به آدم میگوید که به شدت مدیونی؛ هم به خدای خودت که تو را خلق کرده است و هم به این مردم مدیونی که به تو این امکان را دادند که بزرگ شوی و امنیت داشته باشی. تمام چیزهایی که اطراف شما وجود دارد به شما انرژی میدهند و شما مدیون آنها هستید. این امکانات هست پس از آنها لذت ببرید و تنها منفیها را نبینید و باور داشته باشید کافر میشوید اگر از آنچه خدا به شما داده است استفاده خوب و خوب استفاده نکنید.
مولانا میگوید من هیچ کسم و اگر میخواهی که بپذیردت مانند غبار شو، نور خورشید که میآید غبار بالا میرود. اینها همه نیروهایی است که به شما داده است که اعتلا کنید وگرنه جنود شیطان خواهید شد. همه موجودات سجده میکنند و شما هم باید اینگونه باشید وگرنه لشکر شیطان میشوید.
گفتوگو از خداداد خادم
انتهای پیام