سیدکامران علوی، دانشآموخته دکتری تخصصی روانشناسی از دانشگاه تربیت مدرس، مدرس دانشگاه تهران و دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و همچنین مؤلف کتاب «هوش هیجانی و مدیریت خود با مطالعه تطبیقی با برخی از آیات قرآنی» در یادداشتی اختصاصی به موضوع «چرایی مرگ» پرداخته است، در ادامه مشروح این یادداشت را میخوانیم:
خداوند برای اینکه مفهوم مرگ را برای ما قابل فهم کند از مفهوم خواب برای تقریب ذهن ما استفاده کرده است. آیاتی وجود دارد که در آن به خواب اشاره شده است اما نتیجهای که از آن گرفته شده است در مورد مرگ است مثلاً قصه اوزیل پیامبر(ص) که در سوره بقره اشاره و از آن نتیجهگیری شده در واقع بیانگر این است که آخرت و مرگ وجود دارد یا اینکه در سوره کهف قصه اصحاب کهف که خداوند برای ما معرفی میکند در نهایت نتیجهگیریهای در مورد آخرت و مرگ برای ما بیان میکند.
در واقع شاید بتوان از خواب استفاده کرد و با مطالعه آن نتایجی را در خصوص مرگ به دست آورد؛ چرا که بین خواب و مرگ شباهتهایی است.
در علم روش تحقیق شیوهای به نام قیاس وجود دارد که به آن انالوجی میگویند، در آنالوجی ما یک پدیده را میشناسیم قوانین حاکم بر آن را پیدا میکنیم و این قوانین را به یک پدیده دیگری تعمیم میدهیم که مشابه آن است مثلاً فرض کنید در گذشته بشر عملکرد تلمبه را که خودش ساخته بود میشناخت، دلایلی داشت که قلب شبه به تلمبه کار میکند با مطالعه قوانین تلمبه راجع به قلب نتیجهگیریهای میکرد.
البته یادمان باشد باید دلایل قوی وجود داشته باشد که بین تلمبه و قلب شباهت است آن زمان ما مجاز هستیم که با مطالعه آن تلمبه راجع به قلب نتیجهگیری کنیم؛ پس ما اگر پدیدهای داشته باشیم به اسم پدیده A که برای ما شناختهشده است پدیده دیگری داشته باشیم به اسم B که برای ما شناختهشده نیست اما دلایلی داشته باشیم که A شبیه به B است، در این صورت میتوانیم A را مطالعه کنیم و در این مورد نتیجهگیری کنیم به شرط اینکه ما دلایلی داشته باشیم که A و B شبیه به هم هستند، حالا در خصوص خواب و مرگ میتوانیم این کار را کنیم، یعنی دلایلی وجود دارد که خواب شبیه به مرگ است.
مرگ برای ما ناشناخته است اما خواب تا حدودی شناخته شده است، اگر بتوانیم اینطور دلایلی را پیدا کنیم که بین خواب و مرگ شباهت است آن موقع میتوانیم خواب را مطالعه کنیم و در مورد مرگ نتیجهگیری کنیم آیا چنین دلایلی وجود دارد؟ بعد از مطالعه بعضی از احادیث و آیات قرآنی میتوانیم بگوییم که چنین آیات یا احادیثی وجود دارد که خواب را به مرگ تشبیه میکنند از جمله در سوره زمر آیه 42 میفرماید «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مىستاند»، خداوند نفس انسانها را به هنگام مرگ توفی میکند؛ یعنی آن را بهطور کامل میگیرد «وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا»، (ادامه آیه) کسی که نمرده است خداوند به هنگام خواب نفس آن را توفی میکند؛ پس این دو شبیه به همدیگر هستند فرق آنها چیست؟
«فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ» اما کسی که وقت مرگ آن فرا رسیده است خداوند روح او را که غبض کرده است دیگر برنمیگرداند «و یمسکٌ» نگاه میدارد «وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى»، اما آن دومی که خواب است خداوند روح او را مجدداً به جسم برمیگرداند «إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى» تا زمانی که زمان مرگ او فرا برسد «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» در این پدیده نشانههای وجود دارد برای کسانی که اهل تفکر هستند، پس خداوند اینجا به ما این پیغام را داد که بین خواب و مرگ شباهتهایی هست تفاوتهای آن را هم در واقع بیان فرموده است.
در حدیثی پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «النوم اخو الموت؛ خواب برادر مرگ است»، پس این قدم اول بود که بین خواب و مرگ شباهت است خیلی شباهت بالا است به طوری که خواب برادر مرگ است پس ما میتوانیم به مطالعه خواب بپردازیم و دانشی که راجع به خواب داریم را به مرگ تعمیم بدهیم حالا ببینیم چه صفاتی در خواب وجود دارد که میتوانیم آنها را به مرگ تعمیم بدهیم.
در علم روانشناسی تحولی developmental psycology که روانشناسی رشد ترجمه شده است وقتی پدیده خواب را در کودکان مطالعه میکنیم متوجه میشویم که نوزاد به مرور نسبت به اسباببازیها و محیط اطراف خودش دلبستگی پیدا میکند نسبت به عروسک، نسبت به تفنگ، نسبت به ماشین اسباببازی، نسبت به درخت، خانه، مادر، پدر و محیط اطراف علاقهمند میشود، با اینها بازی میکند و به اینها دلبسته میشود.
میبینیم کودک چطور از در و دیوار بالا میرود، این وسیله و آن وسیله را دست میزند، از مداد رنگی استفاده میکند به این اسباببازیها دل میبندد، در این زمان خواباندن کودک خیلی سخت است چون وقتی میخوابد تصور میکند که قرار است این اسباببازیها را از دست بدهد خواب به معنای فاصله گرفتن از این اسباببازیها است به همین دلیل خواباندن کودکان دو، سه ساله خیلی سخت است چون باید از اسباببازیها و زیباییهایی که اطراف آنهاست دل بکنند، در واقع یک نوع دلبستگی پیدا کردهاند و خوابیدن به معنای از دست دادن این دلبستگیهاست، پس خواب برای آنها سخت است در مرگ هم وضع به همین ترتیب است کسانی که دلبستگی فراوان به این دنیا، البته منظور دلبستگیهای کاذب دارند اینها سختتر جان میدهند. کسانی که دنبال پول، پست، مقام و خودنمایی هستند وقتی میخواهند جان بدهند، سخت جان میدهند.
وقتی به تفسیر سوره کهف از آیتالله جوادی آملی مراجعه میکنیم میبینیم که ایشان مرگ را به دو بخش تقسیم میکنند، میفرمایند که ما دو نوع مرگ داریم یکی مرگ طبی و دیگری مرگ شرعی، در مرگ طبی میبینیم یک نفر مثلاً سرفه کرد و مُرد یا اینکه در اثر بیماری که در بستر داشته یک مدتی درد کشید و روح از بدنش جدا شد و مُرد. در مرگ طبی روح از بدن جدا میشود و بدن همین طور در چرخه حیات میافتد و در واقع به حیات مادی خودش ادامه میدهد، تبدیل به گیاه، تبدیل به خاک میشود و در چرخه طبیعت میافتد به این مرگ طبی میگویند.
اما روح از بدن جدا میشود و وارد عالم برزخ میشود اما به راحتی نمیتواند به عالم برزخ ورود کند؛ چرا؟ چون هنوز دلبستگیهای این دنیا را دارد و هر اندازه دلبستگیهایش به این دنیا بیشتر باشد سختتر وارد عالم برزخ میشود؛ یعنی سختی و درد بیشتری را باید تحمل کند او دلبستگی به این دنیا دارد دلبستگیهای او به مال، پول و مقام هست اما دیگر مقام و مال در اختیارش نیست، امکان استفاده از پست و مال و... را ندارد؛ یعنی از این طرف از درون نیازها هست از بیرون تأمین کننده نیاز وجود ندارد، عشق به پست، عشق به مال و پول دارد ولی این پست، پول و مالی که در اختیار او نیست.
الان دست او کوتاه شده پس خیلی زجر میکشد درست مثل کسی که اعتیاد به مواد مخدر دارد، ماده در اختیار نیست ولی میل به ماده در درون او وجود دارد، پس فرد باید زجر بکشد، روز اولی که این شخص معتاد میل به ماده مخدر دارد و این ماده در اختیارش نیست هزار واحد اذیت میشود، روز دوم ممکن است 900 واحد اذیت شود روز سوم 800 واحد و ...، باید این دوره درد را طی کند تا بتواند این ماده را از درون خودش پاک کند هر چه اعتیاد شخص طولانیتر و عمیقتر باشد ترک کردن و ترک دادن او سختتر است. دنیا هم همین طور است هر اندازه دلبستگیها بیشتر باشد در واقع پاره کردن این رشتهها سختتر است، بعد از اینکه روح از بدن جدا میشود این روح سرگردان میماند. وارد برزخ نمیشود، باید این زجر را تحمل کند تا از جنس برزخ شود، از جنس دنیایی شدن جدا شود تا وارد عالم برزخ شود، به این مرگ قرآنی و مرگ شرعی میگویند، این مرگ شرعی ممکن است مدتها طول بکشد، مثل مرگ طبی نیست که در یک لحظه یک نفر یک سرفه کند و بمیرد.
علت آن این است که زیادی دلبسته شدیم بیش از حد دلبسته شدیم، مثل همان معتاد، هر چه معتادتر باشد دل کندن او و ترک دادن او سختتر خواهد بود، قرآن ما را نهیب میزند، به ما سفارش میکند دلبسته این ظواهر دنیا نشوید و در اسارت این امکانات مادی نیفتید، خود قرآن در سوره کهف به ما میفرماید: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا»، (آیه 7) این چیزهای که روی زمین هست اینها زینت زمین است زینت شما نیست «لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» ما با این زینتها و امکانات مادی که در زمین هست داریم شما را آزمایش میکنیم که به خود شما ثابت بشود که آیا به اسارت این امکانات مادی میافتید یا خیر.
شما راه را اشتباه رفتید، شما به جای اینکه به زینت خودتان بپردازید به زینت زمین میپردازید، زمین را آرایش میکنید البته یادمان باشد این به این معنا نیست که نباید به زمین و مادیات پرداخت، نخیر خداوند این را در واقع به ما یاد داده و در سوره قصص به ما میفرماید «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ»، (آیه 77) از این امکانات مالی که به تو دادم از این مادیاتی که به تو دادم آخرت را آباد کن «وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» از این دنیا هم بهره ببر ولی به اسارت این دنیا نیفت، در واقع خداوند خط مشی را به خوبی به ما معرفی کرده است اما کسانی که آخرت را فراموش میکنند فقط به دنیا میپردازند، در واقع از این دنیا برای آبادی آخرت خودشان استفاده نکردند و به این ترتیب دلبسته این دنیا شدهاند و مرگ شرعیشان سختتر خواهد بود.
خداوند در آیه 8 سوره کهف میفرماید: «وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا؛ و ما آنچه را كه بر آن است قطعا بيابانى بى گياه خواهيم كرد»، چیزهای که روی این زمین هست، این زینتهایی که شما میبینید و به اسارت آن افتادید و عمرتان را روی آن خرج کردید در نهایت به خاک پوسیده تبدیل خواهد شد، پس این سرمایهگذاری غلط است، بروید دنبال زینت خودتان؛ زینت ما چیست؟ زینت ما چیز دیگری است، در سوره حجرات آیه 7 زینت ما معرفی شده است، «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ»، خدا برای شما ایمان را دوست دارد و ایمان را زینت قلبهای شما قرار داده است، ما اگر دنبال زینت قلب خودمان برویم که خدا برای ما معرفی کرده است، جنس ما دیگر دنیوی نخواهد بود، به همین دلیل موقع جان دادن و موقع مرگ شرعی، این مرحله را به خوبی طی خواهیم کرد، جنس ما از جنس آخرت میشود پس ورودمان به عالم آخرت هم آسان میشود.
بنا بر این کسانی که از زینت دنیا و دلبستگیهای کاذب به آن دل کندند در واقع قبل از مرگ مردند، نفسشان مرده است، درست است زنده هستند ولی در اسارت نیستند، قدم میزنند زندگی میکنند از این دنیا استفاده میکنند ولی در عین حال اسیر امکانات آن نیستند، اگر به امکانات مادی این دنیا هم میپردازند در راستای آباد کردن آخرتشان است «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ»، (قصص/77) یعنی از این امکانات مادی برای آباد کردن آخرتشان استفاده میکنند، پس یعنی در واقع اینها مردهاند، کسانی هستند که نفسشان مرده، دلبستگیها و اسارتهایشان مرده است، از آن طرف درب آخرت را برای خودشان باز کردند.
در واقع مرگ شرعی برای آنها بسیار آسان هست و قبل از مرگ، مردهاند، بیت آخر شعری که مولوی در وصف شب و نماز شب بیان میکند، به این موضوع اشاره میکند؛ بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد/ خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد / گر بو بری زین روشنی آتش به خواب اندر زنی/ کز شب روی و خوشدلی زهره رقیب ماه شد / باشد ز بازیهای خوش بیدق رود فرزین شود / در سایه فرخ رخی فرزین برفت و شاه شد / در تیره شب چون مصطفی میر و طلب میکن صفا / کان شه به معراج شبی بی مثل و بی همتا شد .... گویند اصل آدمی خاک است و خاکی میشود / کی خاک گردد آن کسی کو خاک آن درگاه شد.
انتهای پیام