حذف نظارت صادقانه، اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌کند
کد خبر: 4005342
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۳
حشمت‌الله قنبری:

حذف نظارت صادقانه، اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌کند

پژوهشگر تاریخ اسلام با تأکید بر اهمیت نظارت صادقانه در نظام اسلامی بیان کرد: ممکن است مدیران، شخصیت‌های تربیت‌شده‌ای باشند که اگر هیچ عینی هم نباشد خود آنها به منزله عین عمل می‌کنند اما تجربه زندگی بشر ثابت می‌کند که امکان تخلف بشر زیاد است و اگر فرصت پیدا کند و تحت نظر نباشد سقوط می‌کند.

به گزارش ایکنا، حشمت‌الله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام، شب گذشته، 23 مهر، در برنامه تلویزیونی «هدی»، که از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح بخش‌هایی دیگر از نهج‌البلاغه پرداخت.

گفت‌وگوی ما در اطراف این فراز نورانی از اوامر امیرالمومنین به مالک اشتری است که فرمود: «ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمالَهُمْ، وَابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَيْهِمْ». حضرت(ع) می‌خواهند بگویند: اعمال مدیران و کارگزاران و اعضای دولت خود را تحت نظارت عیون باصداقت و باوفا قرار بده؛ یعنی کسانی که به صداقت آنها و به وفاداری آنها اطمینان‌خاطر داشته باشی. معنای امروزی این دستور یعنی حوزه مدیریت خود را تحت نظارت دوربین‌های هوشمندی قرار بده که هرچه اتفاق می‌افتد را گزارش کنند.

حکمت استفاده از «عین» در امر حضرت امیر(ع) به مالک

در میان همه واژگان مانند مفتش و مراقب و ... عبارت عیون استفاده شده است که اتفاقی نیست. عین یک مفهومی مهمی را با خود منتقل می‌کند. مصداق امروزی عیون صدق و وفا، همین دوربین‌های هوشمند راهنمایی و رانندگی هستند که نیروی انتظامی نصب کرده و اینها وظایفی دارند و منطبق با آنچه برنامه‌شان است عمل می‌کنند نه با ذوق خود و ثانیا هر آنچه اتفاق افتاده را منتقل می‌کنند و قضاوت و پیش‌داوری و نگاه به گذشته در گزارش آنها جایگاهی ندارد. سوم اینکه در ارائه گزارش، عادلانه و بدون اغماض گزارش می‌کنند.

شئونات افراد، مدل خودرو و ... برای این دوربین‌ها مهم نیست و چه‌بسا خودروی رئیس جمهور هم اگر تخلفی بکند این دوربین ثبت می‌کند و اغماض در کارش نیست و هیچ کدام از مکانت‌های اجتماعی و سیاسی در ارائه دقیق گزارش اثر ندارد. دیگر اینکه این دوربین‌ها همراه با گزارش خود، رأی و پیشنهاد هم ندارد و تعصب هم به خرج نمی‌دهد و مورد دیگر اینکه وقتی رخداد را گزارش کرد این دوربین در مورد آینده‌اش قضاوت نمی‌کند و گزارش نامربوط هم نمی‌فرستد و صدهزار بار هم تخلف انجام شود اینها گزارش می‌شوند. ویژگی دیگرش این است که اگر جرائم همه رانندگان را عفو کنند نه ناراحت می‌شود و نه لجبازی می‌کند که بگوید دیگر گزارش نمی‌کنم.

حذف نظارت اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌کند

بنابراین استفاده بهینه از امکانات مادی و معنوی وظیفه دولت‌ها است که باید از فرصت‌ها استفاده کنند و تهدیدها را خنثی کنند و نسبت داد و ستد در دولتشان مناسب باشد که اثر وضعی آن هم در زندگی مردم قابل رصد کردن خواهد بود. عقل هم همین را دلالت می‌کند و بدون یک دستگاه نظارتی این خواسته یا تحقق پیدا نمی‌کند یا امکان آسیبش زیاد است. همچنین این نکته هم بسیار مهم است که نظارت در همه حوزه‌های زندگی لازم است و باید وجود داشته باشد ولی در حوزه مدیریت رنگ خاصی می‌گیرد و به همان میزانی که عمق پیدا می‌کند ضرورت این نظارت و گماشتن عیون باصداقت و باوفا عینیت بیشتری پیدا می‌کند. البته که ممکن است مدیران، شخصیت‌های تربیت‌شده‌ای باشند که اگر هیچ عینی هم نباشد خود آنها به منزله عین عمل می‌کنند اما تجربه زندگی بشر ثابت می‌کند که امکان تخلف بشر زیاد است و اگر فرصت پیدا کند و تحت نظر نباشد سقوط می‌کند. از این‌رو حذف نظارت صادقانه و جدی و بی‌اغماض، در نهایت موجب می‌شود که ارزش‌های انسانی تنزل پیدا کنند و یکی از آثارش نیز بی‌اعتمادی مردم است.

اما اینکه حضرت امیر(ع) این چنین فرمود، مراد انحصاراً تأسیس یک سازمان بازرسی یا نصب یک بازرس مجرب نیست. معتقدم که حضرت امیر(ع) با این عبارت از یک حقیقت قرآنی پرده‌برداری کرده است؛ آن‌هم برای صاحب‌منصبی که به حکم علوی به ریاست رسیده و این صاحب‌منصب علاوه بر تجربه‌های مدیریتی و دانش تخصصی برای انجام کارش، یک اسلام‌شناس و قرآن‌شناس مهم هم هست. در لابه‌لای کلمات حضرت امیر(ع) در این نامه و دیگر مصادر و مآخذ یکی از تاکیدات مهم این است که آدمی که برای ریاست بر مردم نصب می‌کنید دو خصوصیت داشته باشد؛ یکی اینکه اهل تقوا باشد و دوم با مفاهیم قرآنی آشنا باشد. نمی‌توانید در نظام اسلامی و در میان مردم مسلمان مدیری را بگذارید که با حقایق قرآن بیگانه باشد که این بیگانگی، بیگانه درست می‌کند و آن مدیر را تحت تأثیر بیگانگان می‌کند و از هدایت‌های نابی که در متون اسلامی قرار دارد محروم می‌کند.

تبیین لغوی «تَفقَد» در کلام حضرت امیر(ع)

اما در باب «تفقد» باید بگوییم که راغب اصفهانی آن را با تعهد یکی گرفته است اما حقیقت «تفقد» غیر از این است؛ یعنی تفقد دلالت بر فقد یک موضوع می‌کند اما تعهد این است که به معنای عهد گذشته دلالت می‌کند؛ مثلاً طرف می‌خواهد وزیر شود و قول و قرارهایی می‌گذارد و نظارت بر این قول و قرارها صداقت آنها را نشان می‌دهد، اما فَقد نشان‌دهنده حفره‌ای است که ممکن است مصالح و منافعی درون آن سقوط کند و ارزش‌هایی از بین برود و شاید اصلا نقطه مقابل فقد در اینجا دست‌انداز باشد. در خیابان‌ها سرعت‌گیر می‌گذارند؛ این یعنی تعدادی از مردم در رانندگی تربیت ندارند و این برای مهار کردن آنها است. یک جامعه بی‌انضباط با این سرعت‌گیر به تصویر کشیده می‌شود؛ چون دست‌انداز عامل کُندی در حرکت است و این کار استهلاک درست می‌کند و رسیدن به مقصد را کُند می‌کند و به خودی خود یک امتیاز نیست. قانون‌های فراوانی هم هستند که اینها دست‌انداز هستند و نشان می‌دهد افراد غیر قابل اعتمادی وجود دارند که ممکن است به بیراهه بروند و برای اینکه از این بیراهه‌رفتن جلوگیری شود قوانین دست‌وپاگیر درست می‌شود.

اما دست‌انداز مشکل را حل نمی‌کند و برای این است که ضرر و زیان را به تأخیر بیندازد؛ یعنی شما آدم خسارت‌زن را دارید و دست‌انداز درست می‌کنید که دیرتر خسارت بزند؛ از این‌رو دولت هوشمند دولتی است که علت‌های انحراف را شناسایی می‌کند، نه اینکه در مقابل متخلف دست‌انداز درست کند. برخی از سازمان‌ها وسیع هستند و در مسیر راهشان، دست‌انداز درست کرده‌اند اما توجه ندارند که کسی که در حیاط اداره بی‌انضباط است نمی‌تواند به مردم خدمت کند.

نتیجه نادیده‌گرفتن اوامر امام علی(ع)

نکته مهم این است که نبودن اوامر امیرالمومنین در شبکه اجرایی قانون‌گذاری کشور موجب ناهنجاری می‌شود. ما به دنبال آموزه‌های علوی و پیاده‌سازی آنها در کشور هستیم و این در حالی است که اگر از اکثر مقامات کشور درباره نامه 53 بپرسید، اصلاً نمی‌دانند چیست. مشکل ما این است که کسانی که رئیس می‌شوند قبل از آن مطالعه نداشته‌اند و پس از مدیریت هم فرصت نمی‌کنند و بعد از اینکه دورانشان تمام شد و می‌خواهند بخوانند هم به دردشان نمی‌خورد و نتیجه می‌شود تجربه‌های زیاد در تکرار اشتباه.

در باب «تَفقَد» باید بگوییم که نظارت متعهدانه و پیگیری بر تعهدات هم می‌تواند باشد؛ به شکلی که حفره‌ها و کاستی‌ها در انجام وظایف قابل کشف باشد. لغویون معادل‌های لطیفی هم برای آن گذاشته‌اند و «تَفقَد» را با «تَفقُد» یکی کردند اما «تفقَد» یک مفهوم وحیانی دارد. برای درک مراد حضرت امیر(ع) باید قرآن را ببینیم. در قرآن تفقَد در مورد یکی از مهم‌ترین حکومت‌ها مطرح شده است که مربوط به حکومت حضرت سلیمان(ع) است. برخی روایات گفته‌اند سلیمان(ع) 713 سال حکومت کرده و در اخباری هم آمده که در 13 سالگی رئیس شد و 40 سال هم حکومت داشت و ما بنا را روی 40 سال می‌گذاریم. حکومت سلیمان(ع) هم خیلی همه جانبه بود و در این سال‌ها، سلیمان(ع) بر باد و رعد و جن و پری و حیوانات و پرندگان تسلط داشت و به معنای واقعی کلمه رئیس بود و همه تحت امرش بودند. بعد هم با زبان آنها تکلم می‌کرد و خودش هم یک شخصیت جامعی بود که قدرت ارتباط‌گیری با اجزای حکومتش را در رده کارگزاری و حکومتی و در رده مردمی در اختیار داشت و صحبت می‌کرد.

خداوند در آیات سوره سبا فرمود که باد در تصرف سلیمان(ع) بود یا در آیات دیگر داریم که معدن مس برایش روان شد و گروهی از اجنه هم در اختیار او بودند. بنابراین هرچه می‌خواست در اختیارش بود و از آیات قرآن اینطور استفاده می‌شود که خداوند برای او شرایطی را قرار داده بود که مرکب‌های سریع داشت و بُعد مسافت را برمی‌داشت. همچنین علم و دانش را برای برداشت از صنایع در اختیار داشت و از سوی دیگر، انواع فنون راهسازی و شهرسازی در زمان حضرت سلیمان(ع) رواج داشته است.

علت اینکه سلمیان فرمان‌روایی خوب داشت این بود که به خدا اتصال داشت و مبنای همه امور سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دولت سلیمان قوانین الهی بود. سلیمان(ع) به چنین مسئله‌ای باور داشت، حال وقتی این دولت شکل بگیرد نوع رفتارش موجب می‌شود که مردم به قوانین الهی پایبند باشند که در این صورت دریچه گناهان به روی زندگی مردم بسته می‌شود. اما قرآن می‌گوید در کنار این حکومت یک حکومت دیگری هم بود که برای ملکه سبا بود و او هم حکومت مقتدری داشت اما به پرستش بت‌ها دعوت می‌کرد و رفتارهای مفسده‌آمیز در حکومتش ترویج می‌شد و سلیمان(ع) هم شخصیتی بود که نفوذ فرهنگی را توهم توطئه نمی‌دانست بلکه نفوذ فرهنگی را به معنای واقعی باور داشت. از این‌رو تصمیمش این شد که ریشه فساد را در محلش بخشکاند.

سلیمان نبی(ع) دید که یک شانه به‌سر مأموریت خود را ترک کرده است. سلیمان غیبت آن شانه به سر را تشخیص داد و اوقاتش تلخ شد و گفت به شدت او را تنبیه می‌کنم و حتی ممکن است سر از بدنش جدا کنم، مگر اینکه دلیل درستی اقامه کند؛ لذا در فاصله کوتاهی هدهد آمد و رسید و علت نبودنش را توضیح داد. بنابراین از تأمل در این آیات می‌توان عدل سلمیان(ع) را دید که نمونه بارز مطالبه حضرت امیر(ع) از مالک اشتر است؛ چراکه می‌گوید ای مالک اگر مسئولیت گرفتی، خدا توقع سلیمان(ع) را از تو دارد و ای مالک دقت و تیزبینی سازمان نظارت تو و بصیرت تو باید به صورتی باشد که کمترین زاویه در سپهر سیاست و فرهنگ و اقتصاد مردم حتی اگر به اندازه یک شانه به سر هم باشد باید قابل شناسایی باشد.

انتهای پیام
captcha