به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن کریم حجتالاسلام والمسلمین محسن ملکی، استاد حوزه علمیه، صبح امروز با محوریت آیه 260 سوره بقره برگزار شد.
در ادامه متن این جلسه را میخوانید؛
در نظم قرآن کریم، از جهت آیات مربوط به معاد به آیه 260 سوره بقره میرسیم. خداوند میفرماید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ».
«اذ» که در اول آیه آمده است «اذ» قصه است. عامل «اذ»، «اذکر» است؛ یعنی آن زمان را یاد کن. یک راه آموزش و پروش قرآن همین قصههای قرآن است، خصوصا قصههایی که به پیامبر(ص) گفته میشود آنها را یاد کن. امام صادق(ع) فرمودند ابراهیم(ع) دید مرداری را حیوانات مختلف میخورند، پرسید خدایا من میدانم این بدن را جمع میکنی، ولی به من نشان بده چگونه اینها را زنده میکنی تا به مرحله عین الیقین برسم.
«ارنی» فعل و فاعل است، یعنی به من بنمایان. ابراهیم نگفت «علمنی» یعنی به من یاد بده تا تئوری مسئله احیا را در ذهن داشته باشم و صورت اشیا را در ذهن من بیاورد. ابراهیم نگفت میخواهم صورت احیا را در ذهنم داشته باشم، بلکه میخواست خود احیا را ببیند. علم، ایمان، معرفت میتواند در عالم تصور و تئوری باشد، ولی ابراهیم میخواست در مرحله عمل ببیند. این مرحله، بعد کاربردی علم نظری است. این سوال که آیا ابراهیم در معاد شک داشته است با این تحلیل پاسخ داده میشود؛ چون ابراهیم میخواست معرفت خودش را تکمیل کند. انبیا علوم نظری را دارند ولی در مرحله عمل آنها را ندیدهاند.
«كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى»، میت شخصی است که حیاتش را از دست دهد و نقیض حیات است. «أَوَلَمْ تُؤْمِنْ»، حرف حمزه برای استفهام است ولی استفهام به معنای حقیقی به کار برده نشده است و در مقام تقریر است. خدا میگوید تو که ایمان داری چرا سوال میکنی؟ در حقیقت این سوال تایید توحید حضرت ابراهیم است. جواب ابراهیم این است که سوال کردم به یقینم افزوده شود؛ یعنی یقین عملی به نظری اضافه شود.
اطمینان یعنی سکون نفس بعد از اضطراب. فرق بین ایمان و اطمینان این است که ایمان به معنای اعتقاد و عقیدهمند شدن به یک موضوع است و از شئون عقل و ادراک است ولی اطمینان آرامشی است که بر دل و نفس انسان حاکم میشود که از لوازم طبیعت و غرایز انسان است. به تعبیر دیگر، ایمان بعد ملکوتی انسان را تامین میکند ولی اطمینان در وادی نفس مادی که غرایز در آن است حاکم میشود. در این نفس انواع اضطرابات است و اطمینان آنها را از بین میبرد؛ یعنی آرامشی در انسان تحقق پیدا میکند و بعد ناسوتی او را با بعد ملکوتی هماهنگ میکند. وقتی هماهننگ میشود اسمش اطمینان نفس است.
امام صادق(ع) فرمود این آیه از آیات متشابه است؛ یعنی نمیشود سویدا و حقیقت این گفتوگو بین ابراهیم و خدا را درک بکنی. بعد حضرت فرمود: ابراهیم از کیفیت سوال کرد و کیفیت از کار خدا است. لازم نیست هر کس فعل خدا را بفهمد ودرک کند. اگر کسی فعل خدا را درک نکرد، در توحیدش نقص ایجاد نمیشود. ابراهیم هم این کیفیت را نمیدانست.
اصلا محال است کیفیت کار خدا را بفهمیم. حضرت حق به ابراهیم نگفت میخواهی واقعیت احیا را بفهمی؛ یعنی باز هم بیان کیفیت نکرد و گوشهای از آن حقیقت را نشان داد چون محال است ابراهیم کیفیت فعل خدا را درک کند. محال است کیفیت فعل خدا در صحنه طبیعت دیده شود چون کیفیت عین ذات خداوند است و اگر به طبیعت بیاید محدود میشود در حالی که فعل خدا حد و رسم ندارد. بنابراین اینکه واقعیت آیه را سمعی و بصری کنیم ممکن نیست چون آیه از آیات متشباهات است.
بعضی فلاسفه مثل ملاصدرا مطالب عمیقی ذیل آیه آوردهاند ولی مشکل را حل نکرده است. خود ملاصدرا قائل است این کارهایی که انجام داده استدلال و برهان است ولی راه دیگری وجود دارد که دوست دارد مردم آن را بفهمند و آن راه اشراق و انکشاف است. حاصل کلام اینکه ابراهیم خواست علم نظری را به معرفت عملی تبدیل کند و به عین الیقین برسد.
انتهای پیام