به گزارش ایکنا، 45 سال پیش در چنین روزی «یکشنبه ۲۹ خردادماه سال ۱۳۵۶» ساواک ادعا کرد علی شریعتی نویسنده، جامعهشناس، تاریخشناس، پژوهشگر دینی، مبارز و فعال مذهبی و سیاسی بر اثر بیماری قلبی در سن ۴۴ سالگی در انگلستان جان باخته است.
آثار این اندیشمند قبل و بعد از فوت وی بارها مورد نقد و بررسی قرار گرفته و همیشه در طیفی از رد، انکار، تردید و پذیرش قرار داشته است.
با توجه به همزمانی سالروز فوت دکتر علی شریعتی و اعزام زائران به حج تمتع، نگاهی به کتاب «حج» این نویسنده داریم. این کتاب اگر چه در زمره کتابهایی با قالب سفرنامه دستهبندی میشود، اما به نوعی بیان اسرار حج و تلاشی برای درک بهتر مناسکی دینی در قالبی تحولی و نجاتبخش از سوی یک حجکننده مسلمان است.
در ابتدای این کتاب، شریعتی از به انحطاط کشیده شدن ادیان به ویژه اسلام و از تفاوت «آنچه بوده» با «آنچه هست» اسلام سخن میگوید. گویی که قصد دارد به مخاطب بفهماند هر آنچه قبلاً در مورد حج شنیده هم گرفتار همین انحطاط بوده و وی قصد دارد پرده از چهره حج بردارد.
شریعتی در این کتاب، حج را به عنوان یکی از سه (توحید، جهاد و حج) مترقیترین ابعاد اعتقادی یا عملی اسلام كه آگاهی، آزادی، حركت و عزت پيروان خویش را تضمین میکند و بیش از همه، قدرت و مسئولیت اجتماعی ایجاد میکند، معرفی میکند.
وی معتقد است: حج، در ميان همه احكام و اعمال ديگر مذهبی یا غیر مذهبی ممتاز است. نماز، کشش روح است به سوی كانون معنوی جهان، معبود و معشوق بزرگ وجود و به گفته ویکتور هوگو قرار گرفتن یک بینهایت کوچک در برابر یک بینهایت بزرگ، این یک مفهوم ثابت مشخص است، البته در درجات متفاوت. جهاد یک جنگ عقیدتی است و البته درجه فهم آن به عمق اندیشه مجاهد بستگی دارد و این چنین است روزه زکات و ... اما حج چیست؟
شریعتی این سؤال را مطرح میکند که حج چیست و در پاسخ میگوید: «پاسخ به این سؤال شاید به شماره هر حجکنندهای که بیندیشد متعدد باشد. حج به هر معنایی که فهمیده شود، حرکتی است از خود به سوی خدا همگام با خلق. حج یک حکم متشابه است همچون آیات متشابه و آنچه فهم این حکم متشابه را دشوارتر کرده است این است که برای بیان آنها از زبان رمزی و به اصطلاح سمبلیک استفاده شده است و آنچه بر دشواری آن باز هم افزوده این است که این زبان رمزی لفظ نیست، بلکه حرکت است؛ و حرکتی صامت».
او در تفسیر اینکه چرا حج به زبان رمزی و حرکتی است میگوید: «زیرا كه حج، چندان ساده نيست كه هر چه در دل دارد، پیش نظر یک نسل در یک عصر بیرون بریزد و بطنش را برای نیاز یک فهم و توان یک احساس سفره کند و آنگاه برای عصرهای دیگر سنتی تکراری شود و برای نسلهای دیگر تشریفاتی قالبی و حکمی تعبدی، عبث، بیروح، بینقش کهنه و تمام شده و تاریخی!
شریعتی در ادامه یک تعریف خاص از حج ارائه میدهد و میگوید: «حج نمیخواهد یک عقیده، یک دستور و یا یک ارزش را طرح کند، حج تمامی اسلام است. اسلام با کلمات قرآن است و با انسانها امام و با حرکات حج. چنین مینماید که خدا هرچه را خواسته است به آدمی بگوید یک جا در حج ریخته است».
پاسخ به این سؤال مهم را که خود مطرح میکند و میگوید: اساساً از حج چه میتوان فهمید؟ و پاسخ میدهد: حج در یک نگرش کلی سیر وجودی انسان است به سوی خدا، نمایش رمزی فلسفه خلقت بنی آدم است و تجسم عینی آنچه در این فلسفه مطرح است و در یک کلمه حج شبیه آفرینش است. در همان حال شبیه تاریخ و در همان حال شبیه توحید و در همان حال شبیه مکتب و امت و بالاخره حج نمایشی رمزی است از آفرینش انسان و نیز از مکتب اسلام که در آن کارگردان خدا است و زبان نمایش حرکت و شخصیتهای اصلی: آدم(ع)، ابراهیم(ع)، هاجر و ابلیس و صحنهها منطقه حرم و مسجدالحرام، مسعی، عرفات و مشعر و منی و سمبلها کعبه و صفا و مروه و روز و شب و غروب و طلوع و بت و قربانی و جامه و آرایش: احرام و حلق و تقصیر.
و نمایشگران
این عجیبتر است
فقط یک تن، تو. هر که هستی.
به خوانندگان کتاب خود میگوید: اگر میخواهی عمل حج را بدانی، رساله مناسک فقها را بخوان. اگر میخواهی معنی حج را بفهمی اسلام را بفهم و در آن انسان را بشناس و اگر تنها میخواهی که ببینی من حج را چگونه فهمیدهام این نوشته را بخوان. شاید خواندن آن تو را در فهمیدن حج و لااقل در اندیشیدن به حج اندکی برانگیزد.
اندکی، همین و نه بیش.
شریعتی در ادامه به بیان معنی حج میپردازد و در این تعریف به خوبی به خواننده میفهماند که چرا باید به حج رفت؛ و حج را عصیان از جبر ابلهانه، از این سرنوشت معلوم سی زیفی و برون رفتن از نوسان، تردید و دور زندگی، تولید برای مصرف و مصرف برای تولید میداند.
در ادامه به خوبی تمام آنچه باید برای حجی مقبول مهیا کرد را میشمارد از پرداختن قرضها و شستشوی کدورتها و غبارها و حلالیت طلبیدنها تا وصیت که تمرینی برای مرگ است.
در ادامه به بیان فلسفه و رموز هر یک از مناسک حج از احرام در میقات گرفته تا سعی و تقصیر و رمی و ... میپردازد، اما در این پرداخت نه تنها اسرار معنوی حج را از دیدگاه خود بیان میکند، بلکه به بیان فلسفه اجتماعی این مناسک و رمز و رازهایی که میتواند در آن باشد هم میپردازد.
در این میان بیان جزئیات «نیت» حج بخشی قابل توجه است؛ از نماز در میقات میگوید و محرمات احرام را بر میشمارد: «به آینده نگاه مکن. تا چشمت به خودت نیفتد، بگذار فراموشش کنی، بودن خویش را از یاد ببری». «عطر مزن، بوی خوش مبوی، تا دلت یاد زندگی نکند، میلها در تو سر بر ندارند، بوی هوس در سرت نپیچد و لذتها را تداعی نکند». «به هیچکس دستور مده، به هیچ جانوری آزار مرسان، حتی حشرهای حقیر را مکش، میازار، حتی به زور مران، گیاهی از زمین مکن، صید مکن و ...».
طواف در چشم شریعتی توصیفی ادبی و زیبا از چرخش مردم و ثبات کعبه است. «تجسمی از یک منظومه؟ یا تمامی جهان؟ در جهانبینی توحید، خدا قلب جهان است، محور وجود است، کانون عالمی است که بر گردش طواف میکند و تو در این منظومه چه در کعبه، چه در عالم، یک ذرهای، ذرهای در حرکت، هر لحظه جائی، یک حرکت همیشگی».
در جای جای این توصیفها انسان (خواننده) را مخاطب قرار میدهد و از او سؤال میکند تا اوی مخاطب از خود سؤال کند.
مقام ابراهیم؛ جایی که شریعتی میایستد و مخاطب را میایستاند.
شریعتی تک به تک اعمال و مناسک حج را میشمارد از لمس حجرالاسود که رمزی است از دست راست خدا که با او بیعت میکنی و طواف و نماز در مقام ابراهیم، و زمانی که به مقام ابراهیم میرسد میایستد و مخاطب را میایستاند: همینجاست که شریعتی مخاطب را تکان میدهد و میگوید: «تکان دهنده است! فهمیدی یعنی که پا جای پای ابراهیم! کی؟ تو؟ وه که این توحید با آدمی چهها میکند؟
در سعی بین صفا و مروه هاجر را به یاد مخاطب میآورد «یک زن، یک نژاد تحقیر شده بیفخر آفریقایی، یک کنیز، کنیزی سیاه، حبشی، کنیز یک زن: ساره!» که خدا به او جایگاه داده است و مادر پیامبران بزرگ خداست. و پایان عمره تمتع با تقصیر و بیرون آمدن از احرام که از آن به عنوان حج کوچک یاد میکند و سپس به سراغ حج بزرگتر میرود. جایی که باید کعبه را رها کنی مکه را پشت سر بگذاری و به دل صحرا بروی.
شریعتی در ادامه به بیان جزء جزء اعمال حج تمتع میپردازد و در توصیف هر کدام و اسراری که دارند با قلمی ادبی و شورانگیز سخن میگوید. عرفات، منی، رمی جمرات، قربانی، بتهای تثلیث، عید، دو روز وقوف پس از عید هر کدام از دیدگاه شریعتی نه اعمالی ظاهری که حرکاتی رمزی هستند برای پا گذاشتن جای پای ابراهیم(ع).
توصیف تاریخ اسلام از مبارزه ابراهیم (ع) با نفس اوج این کتاب است. جایی که ابراهیم را پیروز پرشکوهترین نبرد تاریخ معرفی میکند. جایی که به ابراهیم (ع) دستور میرسد اسماعیلت را بکش! با دستهای خودت اسماعیلت را بکش. و در اینجاست که شریعتی بخش قابل توجهی از صفحات کتاب خود را به توصیف آنچه بر حضرت ابراهیم (ع) گذشته و نحوه عبودیت و بندگی او در پذیرش دستور ذبح اسماعیل صرف میکند. تراژدی که با کشتن یک گوسفند برای چند گرسنه به پایان میرسد تا انسانی را توصیف کند که زائران در حج جا پای او میگذارند تا حاجی شوند.
او تأکید دارد که باید رازهای حج را بفهمی مثلاً اینکه چرا حج در منی به پایان رسیده نه در مکه و نه در کعبه.
پس از بیان جزئیات مناسک است که شریعتی مخاطب را دعوت میکند تا در مقابلش بنشیند و میگوید: «بیایید به نتیجهگیری بنشینیم، باید بفهمیم که آنچه کردهایم چه بوده؟ این همه چه معنایی داشت؟ این رازها چیست؟ و سپس خود به رمزگشایی آنچه در حج انجام داده میپردازد. رازهای بتهای سه گانه که باید به آنها سنگ بزنی.
او در نهایت هشدار میدهد که: «بر بزرگترين فتح خویش مغرور مشو! كه پس از ابراهیم شدن نيز در خطری! پس از ذبح اسماعيلت نیز در خطری! و به سراغ قرآن میرود و اینکه باید در حج قرآن را نیز تمام کرد و میگوید: «آخرین کلمات قرآن (سوره ناس) از خطری سخن میگوید و آخرین حرکات حج از رمی. در آخرین مرحله حج سخن از رمی سه بت است و در آخرین سوره قرآن نفی سه قدرت. در پایان حج باز هم خطر و خطاب به پیروان ابراهیم که از این خطر بهراس و در پایان قرآن باز هم «شر» و خطاب به پیامبر ابراهیمی که از این «شر» بهراس.
شریعتی بر مبنای قرآن از وسوسهها و خناسها سخن میگوید. از تثلیث (در مقابل توحید) و به یاد میآورد کفری که دامنگیر بسیاری در تاریخ شده است.
تفسیر سوره ناس شاید غیر محتملترین پایانی باشد که مخاطب برای این قسمت از کتاب تصور میکرده است. ترسیم شرایط تاریخ و زمان بر مبنای آخرین سوره قرآن. آخرین آیات قرآن که همزمان با آخرین اعمال حج تفسیر میشوند.
با کمی دلنگرانی قربانی و خوردن و خوراندن گوشت قربانی را جنگ با فقر مینامد اما زائری که حالا حاجی شده را رها نمیکند و به او میگوید: «ای حاج؛ اکنون به کجا میروی؟ به خانه؟ به سوی زندگی؟ دنیا؟ رفتن از حج آنچنان که آمده بودی؟ هرگز!» و توصیه میکند: «سرزمین خویش را منطقه حرم کن که در منطقه حرمی؛ عصر خویش را زمان حرام کن؛ که در زمان حرامی، و زمین را مسجدالحرام کن؛ که در مسجدالحرامی؛ که: «زمین مسجد خداوند است» و میبینی که «نیست»!
پایانبخش این کتاب بخش «بزرگتر از حج: شهادت» است. جایی که از حج نیمه تمام امام حسین(ع) سخن میگوید. از کسی که بهشت آخرت را به بهای جهنم دنیا خریده است.
خواندن این کتاب ارزشمند نه تنها برای زائران حج تمتع میتواند مفید بوده و به درک اسرار حج توسط آنها کمک کند بلکه برای عموم مردم نیز نگاه عمیق به مناسک دینی از زبان یک جامعهشناس مؤید آموزههای ارزشمندی است.
زهرا ایرجی
انتهای پیام