حضرت زینب(س) اندیشه جبرگرایی و فضیلت‌سازی یزید را باطل کرد
کد خبر: 4085198
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۷
حجت‌الاسلام محمدعلی مهدوی‌راد:

حضرت زینب(س) اندیشه جبرگرایی و فضیلت‌سازی یزید را باطل کرد

حجت‌الاسلام محمدعلی مهدوی‌راد، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران، گفت: حضرت زینب(س) در یک خطبه کوتاه تبار و پیشینه یزیدیان را بر هم ریخت و اندیشه جبر حاکم را در هم شکست و فضیلت‌سازی آنها را برملا کرد و چهره منور آل‌الله را به مردم فهماند و نگاه به تاریخ را آنگونه که حق‌مدارانه به آن نگاه می‌کنند نشان داد.

محمد علی مهدوی رادبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدوی‌راد، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران، شامگاه 21 شهریور ماه در نشست علمی «تداوم عینیت اهداف عاشورا در میراث پیام‌آوران آن»، که از سوی پردیس فارابی دانشگاه تهران برگزار شد، با تاکید بر اینکه حادثه کربلا به واقع از روز 11 محرم آغاز می‌شود ولی ما بساط عزا را بر می‌چینیم و به همین جهت نقش پیام‌آوران و عینیت‌بخشان به پیام عاشورا آنطور که باید و شاید در محافل علمی و عزاداری پیگیری نمی‌شود، گفت: اگر میراث مکتوب را هم بررسی کنیم خواهیم دید در این میراث، توجهی که باید به حوادث بعد از 11 محرم شود، انجام نمی‌شود.

وی ادامه داد: یکی از وزاری عباسی گفته است که قتل حسین(ع) سخت‌ترین و وحشتناک‌ترین حادثه در تاریخ اسلام است به گونه‌ای که بعد از آن مسلمین به کلی نومید شدند و هیچ کسی به عدالت در جامعه نمی‌اندیشید؛ اگر اندکی قبل از عاشورا وضع جامعه اسلامی را بررسی کنیم، خواهیم دید جامعه به سویی رفت که «در مزارآباد وای جغدی هم نمی‌آید به گوش». دقیقا جامعه اسلامی آن روز طوری بود که اگر در گوشه و کنار جامعه صدایی هم بلند می‌شد فورا آن را با کشتن فرد خفه می‌کردند کما اینکه در مورد رشیدهجری و حجربن عدی و ... رخ داد.

مهدوی‌راد بیان کرد: اموی‌ها فکر می‌کردند اگر صدایی را خفه کردند پژواک آن هم خفه خواهد شد، اینها فکر می‌کردند با وقوع عاشورا، بزرگترین جریان معترض به حکومت را خفه کرده‌اند. دکتر علی شریعتی معتقد است کربلا خون بود و پیام، قیام کربلا در قالب خون بعد از ظهر عاشورا به پایان رسید ولی آن پیام در گذرگاه زمان گسترده شد. به قول شاعر؛ خورشید رفته است و به پایان رسیده رزم/ اما نبرد باطل و حق مانده ناتمام.

استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: در مجلس یزید که اموی‌ها همه چیز را تمام شده می‌دانستند و گردن‌کلفتان روزگار و سفرای کشورها حضور داشتند، یزید مغرور و مست از پیروزی و جنایتکارانه به سر مطهر امام حسین(ع) نگاه می‌کند و می‌گوید می‌دانید چرا این اتفاق رخ داد زیرا این شخص مواضع و نظراتی داشت که نباید می‌گفت، از جمله اینکه می‌گفت پدر و مادرش از پدر و مادر من مهمتر هستند و جایگاه حاکمیت برای من است؛ اما اینکه پدرش از پدر من مهمتر است؛ در جریان حکمیت روشن شد چه کسی مهمتر است، یعنی وی به یک جریان حماقت‌آمیز در صفین که حکومت معاویه از دل آن بیرون آمد استناد کرد. در مورد اینکه مادرش مهمتر است من نمی‌توانم چیزی بگویم زیرا دختر پیامبر(ص) است ولی اینکه حاکمیت از آن کیست، مگر حسین قرآن نخوانده بود که «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».

حاکمیت جهل بر مسلمین دوره اموی

استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: این حاکمیت جهل بر ذهن‌ها در شام به صورت حیرت‌آوری گسترش یافته بود ولی زینب(س) در چنین جلسه‌ای باید در مدت چند دقیقه چنان سخن بگوید که همه بافته‌های امویان و آنچه را به اذهان مردم تحمیق کرده‌ بودند بر باد بدهد.

وی با بیان اینکه این نحوه سخنان یزید ریشه در جریانات دو قبیله هاشم و امیه داشت، افزود: آنچه در عاشورا رخ داد ستیزه کرامت با رذالت بود زیرا اگر کمی به گذشته تاریخ برگردیم امیه فردی کوتاه قامت زشت چهره، حسود و عنود بود و هاشم فردی گشاده دست و حامی فقرا و ستمدیدگان و دوست داشتنی در نزد مردم و این ستیزه انسانیت و حیوانیت، حماقت و آگاهی از آن دروه آغاز شد و اوج آن در کربلا به وقوع پیوست.

مهدوی‌راد بیان کرد: این دو جریان با هم در رویارویی بودند تا اینکه پیامبر(ص) مبعوث شد و در اینجا سیاهی و پلیدی که در قامت ابوسفیان محقق شده بود نمود بیشتری یافت. ابوسفیان در مقابل جریان اسلام با تمام قدرت ایستاد و با جریانات گوناگون همدستی و همراهی کرد تا پیامبر را به گونه‌ای از میان بردارد ولی موفق نشد و در فتح مکه ذلیلانه و به ظاهر اسلام آورد ولی همان موقع هم ایمان نداشت و از جایگاه پیامبر(ص) به عنوان پادشاهی یاد کرد و عباس به او گفت محمد(ص) پیامبر است نه پادشاه. ابوسفیان گفت ما مانند دو اسب مسابقه می‌تاختیم (قبیله هاشم و امیه) و اسبها شاه به شانه در حال حرکت بودند که ناگهان از بنی هاشم کسی مدعی نبوت شد و گفت به من وحی می‌شود.

پستی معاویه در نگاه اصحاب او

این پژوهشگر اضافه کرد: این جریان همچنان تداوم یافت. پسر مغیره می‌گوید روزی پدرم از پیش معاویه آمد و بسیار خشمگین بود و وقتی علت را پرسیدم گفت من از پیش پلیدترین افراد می‌آیم و من از این سخن جا خوردم زیرا پدرم با معاویه هم پیاله و همراه بود، گفت من امروز با معاویه بودم و به او گفتم تو آنچه را می‌خواستی به دست آوردی و جد کسانی که الان با آنها معارضه می‌کنی در جریان فتح مکه می‌توانست انتقام بگیرد ولی آن را روز مرحمه عنوان کرد و حالا تو هم دست بردار.

وی افزود: معاویه (در حالی که موقع اذان بود) به مغیره گفت خلیفه اول و دوم و سوم آمدند و رفتند ولی این (محمد) را ببین که نام خودش را کنار اسم خدا گذاشته تا روزی 5 بار اسمش را از مناره‌ها فریاد بزنند و حاشا به این آینده‌نگری! و تا من این اسم را از مناره‌ها برندارم آرام نمی‌گیرم. ابوسفیان در یک جلسه‌ای وقتی عثمان حکومت را به دست گرفته بود حضور داشت و گفت: این حکومت را در دست هم بچرخانید و نگذارید به دست دیگری بیفتد.

حیرت از پستی معاویه

مهدوی‌راد با بیان اینکه پستی و دنائت در معاویه حیرت‌آور است، تصریح کرد: به امام علی(ع) نامه می‌نویسد که ما همه با هم قوم و خویش و فامیل هستیم و برتری نسبت به هم نداریم و همه فرزندان عبدمناف هستیم، امام علی(ع) در پاسخ این ملعون فرمودند درست است ما قوم و فامیل هسیتم ولی امیه مانند هشام و عبدالمطلب نبود و زنازاده مانند انسان شرافتمند نخواهد بود و مهاجر مانند ابن طلقا نیست یعنی ما برای اسلام مهاجرت کردیم ولی تو جنگیدی تا پیامبر، تو و پدرت را آزاد کرد. یابن الطلقا همان تعبیری است که زینب(س) هم در جلسه یزید به آن استناد فرمود.

وی با اشاره به فضیلت‌سازی برای معاویه و حتی یزید، اضافه کرد: اینها عقده رقابت در برابر بنی هاشم داشتند و با نبوت پیامبر(ص) این عقده چرکین‌تر شد لذا روایت درست کردند که معاویه بنا بود پیامبر(ص) شود زیرا هم حلم او و هم ایمانش به خدا زیاد بود. حتی این کثیر که عمر مسلک است اینها را ساختگی می‌داند.

مهدوی‌راد بیان کرد: امویان در نیم قرن بعد از وفات پیامبر(ص) تلاش زیادی کردند تا چهره زشت و پلشت خود را صالح جلوه دهند و زینب(س) باید در گفتار کوتاهش در مجلس یزید پرده از واقعیت بردارد و نشان دهد این جنایت مستقیما به امر یزید و در اختیار و به خواست یزید رخ داده است البته یزید وقتی دید اوضاع بهم ریخت گفت من راضی نبودم؛ متاسفانه در کلیپی که پخش شده دیدم یکی از فضلای اهل سنت گفته آنچه در عاشورا رخ داد جنایت است ولی یزید نمی‌خواست این اتفاق بیفتد و او خبر نداشت؛ ای کاش این فرد تفسیر آلوسی را می‌خواند که نشان داده یزید در قعر جهنم است و لعنت بر او واجب است.

یزید جنایتکار بی واسطه حادثه کربلا

وی اضافه کرد: همه عبارات خطبه حضرت زینب(س) مستقیما به طرف یزید است تا کسی نتواند جنایت یزید را ناخواسته تحلیل کند و مهمتر اینکه نشان دهد یزید که خودش را به عنوان خلیفه رسول الله جا زده کافر به خدا و پیامبر(ص) است؛ چرا از میان هزاران آیه قرآن زینب(س) در آغاز سخن این آیه را می‌خواند: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ. آیه در مورد انسان‌های سرکش هرزه‌گرای ستم‌گستر در برابر خداوند است. در ادامه این جریان است که خدا تاکید فرموده جنایت جنایت‌گستران و ظلم ظلم‌گستران از خودشان سرچشمه گرفته و به خود آنها بازخواهد گشت و در واقع به خودشان ظلم کرده‌اند.

استاد دانشگاه تهران گفت: حضرت زینب(س) در ادامه به برخی زشتکاری‌ها و پلیدی‌های یزید اشاره کرد و فرمود: تو ظاهرا ما را به اسارت درآورده‌ای و فکر می‌کنی کار بزرگ و هنر خاصی کرده‌ای؟ آیا این آیه را نشنیده‌ای که «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ» خدا افسار تو را رها کرده تا ببیند تا کجا می‌تازی.

وی ادامه داد: در چنین مجلسی با حضور سفرای کشورها و فرماندهان لشکرها یک خانمی که اسیر است چنین سخن آن هم خطاب به خلیفه مثلا بلامنازع و پیروز می‌گوید و می‌فرماید: به این طرف و آن طرف نگاه کرده و باد به غبغب انداخته و پز می‌دهی و به سر مطهر فرزند رسول الله جسارت می‌کنی زیرا تو در برابر خدا سرکش هستی و پیامبر(ص) و دستورات خدا را منکر هستی. به زودی معلوم می‌شود که آن کسی که تو را به این جایگاه نشانده چقدر پست است و تو چقدر پست‌تر. پدر تو تجسم عینی شیطان بود.

برهم ریختن تبار یزیدیان

مهدوی‌راد در پایان تصریح کرد: حضرت زینب(س) در یک خطبه کوتاه تبار و پیشینه یزیدیان را بر هم ریخت و اندیشه جبر حاکم را در هم شکست و فضیلت‌سازی آنها را برملا کرد و چهره منور آل‌الله را به مردم فهماند و نگاه به تاریخ را آنگونه که حق‌مدارانه به آن نگاه می‌کنند نشان داد و این نگاه، نگاه مؤمنانه است. ماجرای بعد از عاشورا واقعا مطالعه‌کردنی است زیرا زینب(س) با تک تک کلمات شریفش بخشی از تاریخ انحرافی را برملا و تاریخ درست را جایگزین کرد.

انتهای پیام
captcha