مرضیه اعتمادی مادر یک کودک دارای معلولیت به نام زینب است که معتقد است بچههای دارای معلولیت شبیه پروانهاند؛ چراکه در عین زیبایی و لطافت بهشدت آسیبپذیرند. به راحتی میتوانند با یک حرف یا نگاه بشکنند. باید آداب برخورد با آنها را یادبگیریم. کمکشان کنیم درهای جامعه را به رویشان باز بگذاریم. اجازه بدهیم از پیله ناتوانی و ضعف بیرون بیایند و شگفتی بالهایشان را پیش چشم ما به نمایش بگذارند. پروانهها وقتی از دنیا ناامید میشوند، گریه نمیکنند. درعوض قدرت بالهایشان را از دست میدهند. خشک میشوند، میشکنند و تمام میشوند.
اعتمادی با همین نگاه و به همراه دختر معلولش زینب و پسرش رضا و همسرش به سراغ اشخاص دارای معلولیت رفته و با آنها مصاحبه کرده و زندگی آنها را در کتاب «پروانهها گریه نمیکنند» روایت و هدف خود را از گردآوری این روایتها بازکردن دریچهای به دنیای کمتر شناختهشده معلولیت عنوان کرده است. به همین دلیل میتوان گفت کتاب «پروانهها گریه نمیکنند»، پیشگام آغاز همصحبتی و گشودن باب گفتوگوی بیواسطه در باب تفاوتها و معلولیتهای جسمی و ذهنی مختلف است.
اعتمادی که پیش از این روایت بیماری و معلولیت جسمی و ذهنی دخترش زینب را در کتاب «شصت» به بند تحریر کشیده بود، بعد از مواجهه با ابعاد گسترده معلولیت و ملاقات متعدد با افراد دارای معلولیت و خانواده آنها و دیدن مشکلات آنها تصمیم به نوشتن از زوایای پنهانمانده معلولیت میگیرد، که حاصل آن کتاب «پروانهها گریه نمیکنند» است.
نویسنده کتاب در 15 روایت از زبان افراد دارای معلولیتهای مختلف و خانواده و نزدیکان ابعاد جدیدی از زندگی سخت اما شکننده آنها به نمایش درمیآورد که بعید است رفتار خواننده آن با افراد معلول پس از خوانش این روایتها با پیش از آن یکسان باشد.
«ای صورت تو آیه و آیینه خدا»، «چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو»، «آن خانه کو؟ نشانی آن کوچه باغ کو؟»، «نام تو رازی نوشته بر پر پروانههاست»، «ز شوق زخمی دل، ناگهان طلوع کنیم»، «در خوابهای خود به که لبخند میزنی؟»، «به یاد حادثه بالم اگر شکست چه باک؟»، «خورشیدها سرمیزنند از پیش پایت»، «مرا ببر به زمین و زمانهای دیگر»، «که دل زدیم به دریای بیخیالیها»، «هرگز دلم نخواست بگویم هرگز»، «خوشا پریدن با این شکستهبالیها»، «کو کوچهای ز خواب خدا سبزتر بگو؟»، «دلدادهام بر باد، بر هرچه باداباد» و «گفتیم باید ساخت اما نه با دنیا که دنیا را» عناوین 15 روایتی است که به همراه «پر از خاطرات ترکخوردهایم» بهعنوان روایت صفر، شامل خاطرات شخصی نویسنده در کتاب «پروانهها گریه نمیکنند» سعی میکند جامعه و مسئولان را در مسیر رسیدن به فرهنگ صحیح بررسی مشکلات معلولان، گامی جلوتر ببرد و باری از روی دوش جامعه معلولان بردارد.
در بخشی از روایت صفر از زبان نویسنده میخوانیم:
«هیچکس نبود که دم گوشمان بگوید: «مــن تا ته این مســیر رو رفتم، ســخت هســت ولــی اینقدر که فکــر میکنی ترسناک نیست، محکم قدم بردار، از برگشتن به دنیای عادی نترس» آداب زندگــی در دنیــای جدیــد را بلــد نبودیــم. فیلم، کتاب یا حتــی یک روایت کوتــاه هــم دم دســتمان نبود که کمی به زندگی ما شــبیه باشــد؛ که بــا خواندن یا دیدنش بگوییم: «اینجا رو ببین، اینها هم مثل ما بودن، پس میشه زندگی کرد»».
کتاب «پروانهها گریه نمیکنند» به قلم مرضیه اعتمادی در 256 صفحه و بهای 78 هزار تومان به همت نشر جام جم چاپ و روانه بازار شده است.
انتهای پیام