«همانگونه که قرآن کریم معجزه جاودانه رسولالله(ص)، نهجالبلاغه بهویژه خطبه نخست کرامت جاودانه امام(ع) است و اگر نبود جز همین معجزه و کرامت به هیچ وجه گذشت زمان نمیتوانست نام، یاد، مکتب پیامبر گرامی(ص) و امام علی(ع) را کهنه و دفن نماید بلکه هرچه آگاهی و دانش بشری بیشتر شود تأمل در آیات قرآن، خطبهها، نامهها و کلمات قصار نهجالبلاغه ارادتمندان با کلاس بالاتری پیدا کرده و میکند.
خطبه حضرت زهرا(س) در مسجدالنبی در بین مهاجر و انصار نیز کرامت کلامی جاودانهای است که موجب جاودانه ماندن نام، مکتب و فرهنگ و اندیشه صدیقه شهیده شده است و این ادعا که «خطبه فدکیه» پیش از آنکه خطبه باشد «کرامت» حضرت است. زمانی قابل فهم و درک است که به همه ویژگیهای خطبه معرفت پیدا کنیم.
در آستانه شهادت آن حضرت از باب ادب و اظهار اخلاص تنها چهار ویژگی برجسته خطبه را مورد تحلیل قرار میدهیم که برای تحلیل محتوایی و تفصیلی خطبه خوانندگان این یادداشت میتوانند به کتاب «من فاطمه هستم» مراجعه کنند.
نخستین ویژگی خطبه فدکیه که تا مرز کرامت پیش میرود این است خطبه در حالی که نثر است نثر نیست و نمیتوان آن را همچون کلیله دمنه، گلستان سعدی دید بلکه نثر آمیخته با سجع، قافیه و همچون شعر آمیخته با وزن است، شگفتی در خطبه آن است در همان حال که دارای سجع و قافیه است ولی شعر هم نیست؛ نمیتوان خطبه را همچون مثنوی مولوی، شعر حافظ و شاهنامه فردوسی دانست، چراکه شعر بر پایه تخیلات و تصویرسازی شاعر سروده میشود ولی خطبه حضرت زهرا(س) بر پایه واقعیات خارجی است.
از شگفتی در خطبه آن است که حضرت فاطمه(س) نه تنها نثر را آمیخته با سجع کرده است، بلکه کرامت حضرت در این است سجع نثر در خطبه را پیوسته در یک خطبه تغییر میدهد و اگر در بندی با وزن و قافیهای خطبه را ایراد میکند و میفرماید: «وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها» در بند و سطر بعدی خطبه، قافیه و سجع را تغییر داده و همه را شگفتزده و مبهوت عظمت و کرامت خود کرده و میفرماید: «الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ» و بار دیگر قافیه و سجع دیگری را خلق میکند و میفرماید: «اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْءٍ کانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها» و این تغییر سجع، قافیه، وزن تا آخر خطبه فراز به فراز تغییر پیدا میکند.
اوج فصاحت و بلاغت خطبه فدکیه در گزینش دقیق واژگان و چینش آن و تبدیل کردن به جملهای که محتوای ژرف و پیچیده فلسفی کلامی برخوردار باشد که فهم بسياری از این جملات همچون «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ» که درباره ذات و صفات حق تعالی است.
فراز «وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبیمُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ» که در اثبات نبوت خاصه است تنها برای آشنایان فلسفه و کلام فهم آن امکانپذیر است.
آنچه خطبه فدکیه را همسنگ خطبههای نهجالبلاغه قرار داده است و سند علمیت حضرت فاطمه(س) شده است، ظاهر شدن در قامتهای مختلف است، برای آشنایی با این ویژگی تنها به آوردن شش مورد از متن در این راستا، اشاره اجمالی خواهیم داشت:
1- با فراز: «کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَکْوینِها،وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ،وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ: آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیت پدید آورد، بیآنکه در ساختن آنها نیازى داشته و در تصویرگرى آنها فایدهاى برایش وجود داشته باشد، جز تثبیت حکمتش، آگاهى بر طاعتش، اظهار قدرت خود، شناسائى راه عبودیت و گرامى داشت دعوتش؛ آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوى بهشتش رهنمون گردد.»
نه تنها حضرت زهرا(س) در قامت عارفه بلند مرتبه ظاهر شده است بلکه ظهورش در قامت «استاد همه عارفان» است، که عارفان بلندمرتبهای چون میرزا جواد ملکی، قاضی طباطبایی، حسنزاده آملی و امام خمینی(زه) میبایست به شرح این واژگان و کلمات عارفانه بپردازند.
2- با فراز: «اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْءٍ کانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَکْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ.»
در قامت «استاد همه حکما و فیلسوفان» ظاهر شده است آن هم به گونه فیلسوفانی چون بوعلیسینا، ملاصدرا، علامه طباطبایی، شهید مطهری، جوادی میبایست به شرح و تفسیر این فراز پیچیده فلسفی بپردازند و فهم آن را برای خوانندگان این فرازها آسان کنند.
3- با فراز: «وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبیمُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ.»
در قامت «استاد همه متکلمین» ظاهر شده است که متکلمینی چون خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی میبایست به شرح این فراز که در بیان نبوت خاصه است بپردازند و فهم آن را میسر کنند.
4- با فراز: «اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها ۰۰۰. وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِیءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ، فَاَنْقَذَکُمُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتی.»
در قامت «استاد همه جامعهشناسان» ظاهر شده است که به تحلیل موقعیت فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، سیاسی جامعه جزیرةالعرب پیش از بعثت و بعد از بعثت پرداخته است تا همه را متوجه نقش رسول گرامی اسلام(ص) در متحول کردن جامعه جاهليت جزیرةالعرب کند.
5- با فراز: «یَابْنَ اَبیقُحافَةَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِیَعْقُوبَ»، وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی ببَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ»، وَ قالَ «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»، وَ قالَ «اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ». وَ زَعَمْتُمْچ اَنْ لا حَظْوَةَ لی، وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی، وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا، اَفَخَصَّکُمُ اللَّهُ بِایَةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟ فَدُونَکَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ.»
اى پسر ابی قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم. امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر میاندازید، آیا قرآن نمیگوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مىکند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و مىفرماید: «هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقى است براى پرهیزگاران.»
و شما گمان مىبرید که مرا بهرهاى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیهاى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا میگویید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمیدانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد.»
در قامت «استاد همه قضات و حقوقدانان» ظاهر شده است که با استدلالهای حقوقی مستند به آیات قرآن در حضور مهاجر و انصار به محاکمه ابیبکر در غصب فدک پرداخت و دستش را رو کرد و برای همیشه تاریخ ثابت کرد که آنان بدون هیچ دلیل موجهی فدک را در حالی که حضرتش ذوالید بود و دراختیار داشت تصرف کرده و غصب کردهاند.
6- با فراز: «ایهاً بَنیقیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ،وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ، وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ، وَ الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیْتِ.»
در قامت «استاد همه سیاستمداران» ظاهر شد و به ملامت، توبیخ و محکومیت انصار که با بیبصیرتیشان زمینهساز توطئه غصب خلافت و فدک شده و راه جرئت و جسارت به حضرتش توسط ابیبکر و عمر را هموار کرده بودند، پرداخت.
آنچه که متن خطبه فدکیه را به کرامت حضرت فاطمه(س) تبدیل میکند «ارتجالی بودن» خطبه است؛ به این معنا که حضرت زهرا(س) خطبه به این پیچیدگی در حوزههای مختلف عرفانی، فلسفی، کلامی، فقهی، تفسیری، روانکاوی، جامعهشناسی و سیاسی را یک باره و بدون زمینه و آمادگی قبلی و در سختترین شرایط روحی و جسمی و در اوج مظلومیت و تنهایی و در وسط مصیبت غصب خلافت، غصب فدک، در جمع انصار و مهاجرین ایراد کرده است و رمز ماندگاری و عظمت و کرامت خطبه در همین است و بس، چرا که فصیحترین و بلیغترین آشنای به زبان عرب اگر بخواهد خطبهای در تراز این خطبه خلق کند نه تنها امکان ندارد بلکه با مطالعه خطبه فدکیه بیش از دیگران به اعجاب و اعجاز خطبه پی میبرد و تصدیق میکند که عاجز از خلق چنین اثر جاودانه است، پس برای ما شیعیان جای فخر و مباحات است که حوضچه وجودمان سرشار از عشق و محبت چنین بانوی آسمانی و ملکوتی است.»
حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدتقی قادری، مبلغ دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم