از قدیم گفتهاند: بچه شیرینی زندگی است، قدیمیها به این جمله باور قلبی داشتند و بزرگان همیشه به تازهعروس و دامادها توصیه میکردند بعد از ازدواج، بچهدار شدن را به تاخیر نیدازند و این شیرینی را تجربه کنند، اما امروزه با گسترش روزافرون تکنولوژی و رسانههای جمعی باورها به این موضوع تغییر کرده و اغلب زوجین براساس شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیشان تصمیم میگیرند که آیا صاحب فرزند بشوند یا نه؟
در این گزارش گفتوگویی با تعدادی از زوجهای جوان داشته و نظر آنهارا پیرامون بچهدار شدن جویا شدیم:
لیلا رجایی، مدرس زبان انگلیسی، متاهل و ۳۷ ساله است، او درباره علت اینکه چرا با وجود گذشت ۱۰ سال از زمان ازدواجش تاکنون صاحب بچه نشده است، میگوید: وجود مشکلات اقتصادی دلیل اصلی این امر است، در حال حاضر من و شوهرم شاغل هستیم اما درآمدمان کفاف اجارهخانه، قسط و هزینههای خورد و خوراک و پوشاک را نمیدهد.
او اضافه میکند: من و همسرم تصمیم گرفتهایم تا زمانی که شرایط مادی مدنظرمان فراهم نشده است هرگز صاحب فرزند نشویم چرا که امروزه بزرگ کردن فرزند،دیگر مانند گذشته نیست علاوه بر تامین هزینههای خوراک و پوشاک بچه باید هزینه کلاسهای آموزشی اعم از زبان خارجی، موسیقی، ورزش، تفریحات و ... او را نیز تامین کرد.
لیلا ادامه میدهد: ما فرزندان دهه ۶۰ و ۵۰ در شرایطی بزرگ شدیم که چندین خواهر و برادر داشتیم، از کتابها و لباسهای یکدیگر استفاده کرده و حتی اتاقمان نیز مشترک بود اما بچههای امروزی نیاز به یک اتاق خواب مستقل دارند و نمیتوان مانند نسل ما آنها را با محرومیت و نداری بزرگ کرد و در یک کلام فرزندآوری هدف نیست بلکه چگونگی بزرگ کردن فرزند هدف است.
دیدگاهی که لیلا دارد در میان تعداد زیادی از بانوان شاغل و حتی بعضا در میان برخی زنان خانهدار نیز طرفداران خاص خودش را دارد و اغلب آنها که کودکی سختی را داشتهاند میخواهند یک شرایط ایدهآل برای فرزند خود فراهم کنند و تا این شرایط وجود نداشته باشد قصدی برای فرزندآوری را ندارند.
برخلاف دیدگاه لیلا، زهرا ولیپور، دانشجوی دکتری باستانشناسی مسائل اجتماعی را از دلایل اصلی عدم فرزندآوری عنوان و بیان میکند: من سالها درس خوانده و اهدافی را برای خود ترسیم کردهام و در حال حاضر من و همسرم قصد داریم برای ادامه تحصیلات مهاجرت کنیم و در چنین شرایطی وجود یک بچه، مزاحم اهداف من و همسرم است.
او اظهار میکند: شاید در آینده وقتی زندگیمان از نظر جایگاه اجتماعی به یک ثبات رسید برای داشتن فرزند تجدیدنظر کنیم آن هم نه برای داشتن فرزندان بیشتر بلکه داشتن فقط یک فرزند.
امیر رضایی یک جوان متولد ۶۶ که پنج سالی میشود ازدواج کرده و صاحب یک مغازه لباسفروشی است، دلایل عدم تمایل خود برای نداشتن فرزند را اینگونه بیان میکند: من فرزند نخست یک خانواده ۶ نفره هستم که در روستا زندگی میکردیم و در آن زمان یادم است پدرم که یک کشاورز بود با اینکه صبح تا شب کار میکرد نمیتوانست خواستههای ما از جمله خرید لباس نو در ایام عید، دوچرخه و ... را برآورده کند.
او میافزاید: بنابراین من از سن ۱۰ سالگی تصمیم گرفتم خودم وارد بازار کار شده تا ضمن کمک به خرجی خانواده برای رسیدن به خواستههایم نیز تلاش کنم، بهدلیل همین سختیهایی که در کودکی برای به دست آوردن پول در سرما و گرما متحمل شدهام، اکنون به این باور رسیدهام از آنجایی که والدین مسئول تامین خواستههای مادی و معنوی فرزندان هستند، تا زمانی که از عهده این وظیفه برنیایند هرگز نباید صاحب فرزند شوند.
یاسین علیپور متولد ۷۲ و معلم است، او با اشاره به اینکه ۴ سالی میشود که ازدواج کرده و فرزندی ندارد، بیان میکند: امروزه ثبات در زندگی زوجین وجود ندارد و متاسفانه با وجود آنکه اغلب جوانان با علاقه و عشق ازدواج میکنند اما پس از مدتی کارشان به طلاق میکشد.
او ادامه میدهد: اغلب دوستان و اطرافیان من نیز پس از چند سال زندگی مشترک طلاق گرفتهاند و در این میان قربانی اصلی، بچهای است که بین پدر و مادر دست به دست شده و گاهی حتی آنها نیز مسئولیتش را قبول نکرده و جور والدین را مادربزرگها و پدربزرگها میکشند، همین امر نیز یکی از دلایل عدم تمایل زوجین به داشتن فرزند است.
علی رمضانی، کارشناس امور خانواده در ارتباط با چرایی عدم تمایل زوجین به فرزندآوری میگوید: بحثهای اقتصادی و اقتصاد ناپایدار موضوع مهمی است که خانواده از آن متاثر است، بیثباتی اقتصادی و پیشبینیناپذیر بودن، عامل خیلی مهم و تاثیرگذار روی خانواده است.
وی ادامه میدهد: هرچند عامل اصلی و تعیین کننده موضوعات خانواده، بحث فرهنگی است اما عوامل اقتصادی نیز بر تصمیم گیریهای افراد جامعه و امید به آینده افراد تاثیر میگذارد.
این کارشناس امور خانواده تصریح میکند: اگر مسئولان کشور واقعا به فکر فرزندآوری و افرایش جمعیت در جامعه هستند باید عزم جدی برای حل مشکلات اقتصادی داشته باشند و نیز با استفاده از تجربیات کارشناسان اقدامات فرهنگی متناسب انجام دهند چرا که مسائل فرهنگی پیچیده و به هم وابسته است.
او با اشاره به افزایش آمار طلاق در جامعه و به تبع آن کاهش جمعیت کشور میگوید: یکی از گامهای مهم تمدنسازی، جامعهسازی است و تا خانواده پایدار نداشته باشیم، اصل اساسی جامعهسازی رخ نمیدهد؛ نیاز است که به طور جدی روی خانواده کار شود، ممکن است موانع این امر، در بحثهای فرهنگی و ساختارهای دیگری از نظام حاکمیتی باشد.
رمضانی خاطرنشان میکند: بحث آموزش نوع رفتار با همسر، استفاده از تجربیات والدین، بزرگان فامیل و و افراد تاثیرگذار در افکار خانواده، گرفتن مشاورههای قبل ازدواج و ... در کاهش آمار طلاق نقش مهمی دارند.
دیدگاههای مختلفی برای عدم فرزندآوری مطرح شد که هر کدام در جای خود نیاز به بررسی و ارائه راهکار دارد اما از سویی عدم تمایل جوانان به ازدواج نیز یکی دیگر از مشکلات جامعه در برابر افزایش جمعیت است.
ثریا احمدی ۳۸ ساله و کارمند ادارهکل اقتصاد و دارایی، با اشاره به اینکه ازدواج برای او هرگز اولویت نبوده است، میگوید: ازدواج کردن یکسری محدودیتها و مشکلات خاص خود را دارد و فرد باید مدام در تمام مسائل نظر همسرش را جویا شده و حتی گاهی از خواستههای خود بگذرد که این روحیه از خودگذشتگی و ایثار در من وجود ندارد.
او ادامه میدهد: در حال حاضر من هر زمان اراده کنم میتوانم با دوستانم به تفریح و سفر رفته و وقت آزاد بیشتری داشته باشم و البته دیگر استرس این را هم ندارم که اگر ازدواج کنم و طرف مقابلم آدم درستی نباشد چه خواهم کرد.
اینکه ثریا در آینده از این تصمیم خود پشیمان خواهد شد یا نه؟ پاسخش را گذشت زمان نشان خواهد داد اما اختر بابایی بانوی ۶۰ سالهای که هرگز ازدواج نکرده است، میگوید: من هم در جوانی تفکراتی شبیه به ثریا داشتم و وقتی که به زندگی خواهران و برادرانم که ازدواج کرده و مدام درگیر مشکلات خاص خود با همسر یا بچههایشان بودند نگاه میکردم به این نتیجه میرسیدم که همان بهتر ازدواج نکنم.
او بیان میکند: اما اکنون که عمری از من گذشته و طعم تلخ تنهایی را چشیدهام از اینکه هرگز ازدواج نکردم به شدت پشیمان هستم، در حالی که همسن و سالان من و همان خواهر و برادرهایم دور و برشان شلوغ بوده و بچهها و نوههایشان به آنها رسیدگی میکنند و یا همسری دارند که در زمان بیماری و پیری یار و غمخوارشان است اما من در تنهایی خود با سکوت زندگی میکنم.
حسین مردانی، روانشناس در ارتباط با چرایی ازدواج در گفتوگو با ایکنا اظهار میکند: هر کس در زندگی خود بالاخره به این نکته می رسد که تغییر بزرگی در زندگیاش ایجاد کرده و از دنیای تجرد به سوی تاهل گام بردارد، مارتین سلیگمن، روان شناس برجسته دانشگاه پنسیلوانیا میگوید: «ازدواج بیشتر از هر پیوند دیگری بین انسانها، در خوشبختی آنها نقش دارد» او معتقد است که ازدواج است که به زندگی افرد معنا میدهد و خوشبختترین افراد دنیا از میان افرادی هستند که ازدواج کردهاند.
وی میافزاید: هماهنگ شدن با هستی و طبیعت، ازدواج راهی برای خوشبختی، آرامش و اطمینان، سلامت روانی و رشد مناسب جسمانی، خودشناسی، تجربه عشق واقعی، رشد و تعالی شخصیت، پیشرفت اقتصادی، فرزندآوری، و ... از جمله مزیتهای ازدواج هستند که از نظر علمی اثبات شده است.
این روانشناس ادامه میدهد: متاسفانه در حال حاضر به دلیل وجود مشکلات اقتصادی و نداشتن شغل بسیاری از جوانان تمایلی به ازدواج ندارند که برای حل آن باید مسئولان یک همت جهادی به خرج داده و با تسهیل پرداخت تسهیلات ازدواج، تامین مسکن ارزانقیمت، کاهش مدت زمان سربازی و ... این مشکلات را حل کنند.
وی عدم آگاهی و شناخت ذهنی جوانان از مقوله ازدواج و همسرگزینی را مشکلی اساسی دیگری عنوان میکند که باعث میشود جوانان یا رغبتی برای ازدواج نداشته باشند و یا اینکه برای این امر مهم دیر اقدام کنند که خوشبختانه کلاسهای آموزش مهارتهای زندگی و مشاورههای قبل از ازدواج وجود دارد که جوانان میتوانند با حضور در این کلاسها اطلاعات را کسب کنند.
نظری میگوید: نیاز انسان به همسر از دو بعد عاطفی و جنسی است و رسیدن به این دو مقوله از مسیر ازدواج امکانپذیر میشود، لذا تا این دو نیاز درست تامین نشود، انسان به آرامش نمیرسد و در مسیر کمال قرار نخواهد گرفت.
گزارش: سمیرا محمدی
انتهای پیام