به گزارش ایکنا از استان مرکزی، از آیات قرآن کریم و روایات ائمه معصومین(ع) فهمیده میشود که شفاعت حد و مرزی دارد و بدون حساب و قید نیست. شخصی که میخواهد مشمول شفاعت واقع شود باید وجود خویش را از ارتکاب به اعمالی که مانع شفاعت در قیامت هستند؛ پاک کند. چراکه به گواهی آیات و روایات این اعمال به عنوان موانع برخورداری از شفاعت مطرح هستند و کسی که مرتکب آنها شده باشد و اقدام به جبران و توبه نکرده باشد؛ شفاعتِ هیچ شافعی در حق او مقبول نخواهد بود. به بیان دیگر هیچ شفاعتکنندهای شخصی با این خصوصیات را شفاعت نخواهد کرد تا چه رسد به آنکه شفاعتش مقبول واقع بشود یا خیر.
بازدارنده قطعی شفاعت
یکی از موانع عظیمی که بازدارنده قطعی شفاعت در روز قیامت است، «شرک» میباشد. شرک در لغت به معنی شریک قرار دادن است.[1] اما در فرهنگ و اصطلاحات دینی به معنای شریک قراردادن موجود دیگری با خدای بزرگ در یکی از مقامات و شئون مخصوص به آفریننده عالم است.[2] در لسانالعرب آمده است: «الشرک:أن تجعل لله شریکاً فی ربوبیّته».[3] همچنین راغب اصفهانی معتقد است: (شرک) انسان در دین دو گونه است: اوّل؛ الشّرك العظیم: و آن اثبات شریک براي خداي تعالی است مثل عبارت:أشرك فلان باللّه: و این معنی، بزرگترین کفر است. در آیات: (إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ [4]) (وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً [5]) (مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّۀَ [6] ) (یُبایِعْنَکَ عَلی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً [7])
دوّم: الشّرك الصّغیر: یعنی مراعات کردن غیر خدا با او در بعضی امور مثل ریاکاري و دوروئی و نفاق که در آیات: (شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ[8] ) (وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ[9]) به این گونه شرك اشاره شده است.[10]
مشرک کیست؟
شرک در برابر توحید است و موحد کسی را گویند که به خدای یگانه ایمان داشته باشد و در هیچیک از مقامات ویژه خدایی، کسی یا چیزی را شریک او نداند. این در حالی است که موحدان هیچگاه منکر نقش افراد آدمی یا دیگر موجودات عالم در تامین نیازمندیهای خود یا دیگر تغییر و تحولات این جهان مادی نیستند؛ زیرا جهان طبیعت بر اساس قانون «علیت» استوار شده و تاثیر و تاثر میان اشیای این عالم کاملا آشکار است. انسان یگانهپرست برای هیچ موجودی جزخداوند «استقلال در تاثیر» قائل نیست و قدرت تاثیرگذاری هر کس و هر چیز را فیض الهی و پرتوی از رحمت واسعه او دانسته و معتقد است که هیچ کس بدون عنایت آن هستیبخش بزرگ، امکان و قدرت هیچگونه تاثیر و عملی را نداشته، بلکه حتی هستی خود را لحظه به لحظه از وی دریافت میکند.[11]
بنابر آنچه بیان شد مشرک کسی است که برای غیرخداوند «نقش مستقل» درعالم وجود قائل باشد. به بیان قاموس قرآن «مشرك کسی است که براي خدا شریک قرار بدهد چنین شخصی قابل آمرزش نیست مگر آنکه در دنیا توبه کند».[12]
البته همانطور که واضح است شرک اقسام و مراتبی دارد که در این مقال نمیگنجد و ما فقط در صدد بیان معنای عام شرک هستیم و در پی این مطلب هستیم که اثبات کنیم «شرک» یکی از موانع شفاعت در روز قیامت میباشد.
خداوند متعال در آیه 26-28 سوره مبارکه انبیاء میفرماید: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُون...يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون؛ و(مشركان) گفتند:(خداى)گستردهمهر، فرزندى(از فرشتگان) برگزيده است. او منزّه است؛ بلكه (فرشتگان) بندگانِ گرامى داشته شدهاند؛... (زيرا)آنچه در پيش رويشان(در آينده) و آنچه در پشت سرشان(در گذشته) است مىداند؛ و(فرشتگان)جز براى كسى كه(خدا از او)خشنود باشد، شفاعت نمىكنند؛و آنان از هراس او بيمناكند».
مصداق بارز شرک
قرآن مجید در این آیات در حال بیان گفتههای غلط و باطل مشرکان درباره اینکه فرشتگان (و یا به بیان بعضی از مترجمین و مفسرین مسیح یا عزیر) فرزندان خدا هستند؛ میباشد و در ادامه میفرماید این گفتهها باطل است و سپس بحث شفاعت فرشتگان پیش میآید و اینکه آنان(فرشتگان،مسیح و یا عزیر) تنها برای کسانی بإذن الله شفاعت خواهند کرد که خداوند متعال از آنان خشنود باشد و قطعاً خشنودی خداوند متعال شامل حال مشرکینی که وصف حالشان گذشت نخواهد شد، چرا که برای ذات اقدس الهی، فرزند متصور شدن، همانا مصداق بارز شرک میباشد.
درباره وجه دیگر این آیات یعنی اینکه خداوند متعال از چه کسانی رضایت دارند و اجازه شفاعت در حقشان را میدهند در گذشته بحث نمودیم. ولکن مقصود ما از آوردن مجدد این آیات، بیان وجه دیگری است که مدّ نظرمان هست و آن اینکه با توجه به آیه 26 سوره مبارکه انبیاء، مشرکین از آن جهت مشمول شفاعت شافعان نخواهند شد که برای ذات اقدس پروردگار فرزند قائل هستند؛ صرفنظر از اینکه بین مفسران بحث است که مراد از فرزند در این آیه فرشتگان است یا مسیح(ع) و یا عزیر ولکن مقصود هر کدام که باشد، تاثیری در شرک مشرکین و عدم شفاعت در حق آنان ندارد. پس با توجه به این آیه شریفه شرک بعنوان یک مانع در مبحث شفاعت مطرح میباشد.
حسرت مشرکین در قیامت
همچنین خداوند متعال در آیات 92 – 100 سوره مبارکه شعراء به حال مشرکین در روز قیامت اشاره میفرماید و حسرت خوردن آنان را بیان میکند:«وَ قيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ...وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ؛فَما لَنا مِنْ شافِعين...؛و به آنان(مشرکین)گويند: آنچه را مىپرستيديد، كجايند؟...و ما را جز مجرمان گمراه نكردند،در نتيجه براى ما نه شفيعانى است...»
نتیجه حسرت مشرکین که در آن حال هیچ دردی را از آنان دوا نمیکند؛ چیزی نیست جز محرومیت آنان از فیض عظیم شفاعت. چرا که آنان در زندگی دنیوی خویش چیزی غیر از خداوند متعال را میپرستیدند و همه آنچه که در دنیا میپرستیدند در آخرت گم شده و هیچ نتیجهای جز خسران برای آنان در بر نخواهد داشت. نتیجه این شرک ورزیدن به خدا در قیامت حال حسرت مشرکان است که در ادامه آیات این سوره مبارکه با خود میگویند: ای کاش ما هم از مومنین بودیم تا شفیع و یاوری برایمان باشد.
علامه طباطبائی میفرماید: و اين سخن را اهل دوزخ به عنوان حسرت مىگويند، حسرت از اينكه نه رفيق دلسوزى دارند، كه ايشان را شفاعت كند و نه دوستى كه به دادشان برسد و اينكه فرمود: «ما از شافعان هيچ كس نداريم» اشاره است به اينكه در آن روز شافعانى هستند و گرنه، هيچ نكتهاى در كار نبود كه اقتضاء كند شافع را به لفظ جمع بياورد، بلكه جا داشت بفرمايد: ما شافع نداريم و در روايت هم آمده كه اين سخن را وقتى از در حسرت مىگويند كه مىبينند ملائكه و انبياء و بعضى از مؤمنين ديگران را شفاعت مىكنند.[13]
منظور علامه از دیگران را شفاعت میکنند؛ چه کسانی است؟ آیا منظور جز کسی است که مشرک نبوده و در دوران زندگیاش همواره یکتاپرست بوده و ذرهای و همچنین لحظهای به خداوند متعال شرک نورزیده است؟ بله حقاً مصداق اکمل و اتمِ منظورِ علامه، موحدین و یکتاپرستان میباشند چرا که همانطور که بیان گردید مهمترین و ضروریترین زمینهای که شخص شفاعتخواه باید در وجود خویش داشته باشد، توحید و یکتاپرستی است. پس قطعا «شرک» از جمله مهمترین موانع شفاعت به شمار میآید.
شفاعت، جز به اذن الهی صورت نمیگیرد
خداوند متعال در آیات 22 و 23 سوره مبارکه سبأ میفرماید:«قُلِ ادْعُوا الَّذينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهير؛وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبير؛ بگو: كسانى را كه به جاى خدا (سزاوار پرستيدن) پنداشتهايد، بخوانيد (تا خواستههايتان را اجابت كنند، ولى آنها هيچ خواستهاى را از شما اجابت نمىكنند؛ زيرا) در آسمانها و زمين هموزن ذرهاى را مالك نيستند و آنها را در آن دو هيچ سهم و شركتى نيست، و از ميان آنها هيچ پشتيبانى براى خدا وجود ندارد. شفاعت در پيشگاه خدا جز براى كسانى كه به آنان اذن دهد سودى ندارد، (آن روز شفيعان و اميدواران به شفاعت مضطربانه به انتظار اذن خدا براى شفاعت هستند) تا زمانى كه با صدور اذن شفاعت دلهايشان آرام گيرد (در اين هنگام مجرمان به شفيعان) گويند: پروردگارتان چه گفت؟ مىگويند: حق گفت و او بلند مرتبه و بزرگ است.»
همانطور که مشخص است در این آیات شریفه نکتهای بسیار مهم وجود دارد و آن اینکه شفاعت، جز به اذن الهی صورت نمیگیرد. رکن اساسی شفاعت، اذن و اجازۀ خداوند سبحان است. قرآن کریم بر این موضوع تأکید کرده و آن را به صراحت بیان میفرماید:«مَنْ ذَا الَّذی يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»[14] کیست آن که جز به خواست و فرمان او نزد وی شفاعت کند؟ بدون اذن پروردگار و خارج از ارادۀ آن ذات یکتا، هیچ نعمت و رحمتی به کسی تعلّق نمیگیرد؛ هیچ دعایی مستجاب نمیشود، هیچ توبهای پذیرفته نمیگردد و احدی به بهشت راه نمييابد. بنابراین، کسانی که برای شفیعان روز قیامت، ارادهای مافوق ارادۀ الهی تصوّر میکنند و یا قدرتی موازی قدرت خداوند برای شفیع در نظر میگیرند، سخت در اشتباهند؛ زيرا شفيع، حکومت و تشکيلاتي مستقل از خداوند متعال ندارد. همچنين تصوّر فزوني مهربانيِ شفيع نسبت به خداوند، تصوّر غلطي است؛ زيرا بلند مرتبه ترين شفيع، يعني پيامبر گرامي اسلام(ص) ، مظهر صفات الهي است و شمّهاي از عطوفت و مهرباني پروردگار را داراست. پس اگر حق تعالي بندگان را به سوي اهل بيت(ع) سوق ميدهد و آنان را به بهرهمندي از شفاعت اين بزرگواران تشويق مينمايد، هرگز به اين علّت نيست که آنان از خداوند رحيم، مهربانترند و بندگاني را که خدا به جهنّم فرستاده، نجات ميدهند. بلکه حکمت وضع و پذيرش شفاعت، به خاطر آن است که اوّلاً: آن ذوات مقدّس، واسطۀ فيض هستند و ثانياً: از آنجا که خداوند سبحان براي آمرزش بندگان و رستگاري ابدي آنان به دنبال بهانه است، از سر تدبير، بندگان را به درگاه با عظمت قرآن و عترت ميفرستد تا با آن دو گوهر ارزشمند انس بگيرند و ضمن پيروي از دستورات آن دو ثقل گرانبها، راه مستقيم را بيابند و سعادتمند گردند.[15]
در آیات فوق خداوند متعال به مشرکین میفرماید: معبودانتان را که آنها را به این امید که شفاعتتان خواهند کرد؛ میپرستیدید، بخوانید. و در ادامه میفرماید آیا آنچه را که شما از آنها میخواهید، برای شما اجابت میکنند؟ گویا مشرکان بر این عقیده بودهاند که معبودانشان برایشان در مقابل ذات مقدس پروردگار شفاعت خواهند نمود (البته نه در قیامت چرا که مشرک اعتقادی به قیامت ندارد، بلکه معتقد بودهاند در برآوردن حوائج دنیویشان، معبودانشان به کمکشان خواهند آمد) که در آیه بعد خداوند متعال به صراحت میفرماید شفاعت جز از کسی که خداوند متعال به آنها اذن داده باشد پذیرفته نیست. معنای این کلام خداوند این است که برای مشرک هیچگونه شفاعتی متصور نیست و در آتش قهر و غضب الهی خواهد سوخت.
در تفسیر شریف بیانالسعاده آمده است: «قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ» بگو: كسانى را كه براى خدا انباز مىپنداشتيد، فراخوانيد. «مِنْ دُونِ اللَّهِ» به شرطى كه آن شركا بدون اذن خدا، يا عبادت غير خدا باشند.
يعنى بگو: آن شركا را در حوايج خود فراخوانيد. لا يَمْلِكُونَ اين جمله حال يا مستأنفه و جواب سؤال مقدّر است. مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ آن شركاء مالك مثقال ذرّهاى در آسمانها و زمين نيستند، قدرت بر جلب نفعى براى شما يا دفع ضررى از شما ندارند. «وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ» در هيچيك از آسمانها و زمين، در هيچ يك از آنچه كه در آن دو است مالك چيزى نيستند، نه به نحو استقلال، نه به نحو شراكت. پس اين جمله به منزله اضراب و تنزّل از صفت بالا به صفت پايين است. «وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ» اينجا نيز اضراب و تنزّل از بالا به پايين است، گويا كه گفته است: بلكه آن شركا دخالتى در آسمانها و زمين ندارند، اگر چه به صورت كمك و يارى رساندن به خدا، باشد. «وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ» اضراب ديگرى است، گويى كه گفته است: نه آنها مىتوانند شفاعت كنند و نه مورد شفاعت قرار گيرند.«عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» مگر كسى كه در شافع يا مشفوع (مورد شفاعت) بودن از طرف خدا اذن داشته باشد و خداوند براى شركا در شافع بودن يا مورد شفاعت قرار گرفتن اذن نداده است.[16]
اذن به شفاعت
اما نکتهای که در اینجا به نظر رسید این است که: اینکه خداوند متعال میفرماید: «وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»؛ به نظر میرسد منظور این باشد که خداوند متعال اذن شفاعت برای هر شفاعتخواهی نمیدهد مگر در صورتی که رضایت الهی را کسب کرده باشد که خداوند اذن دهد که شفاعت شود. موید این نکته بیان علامه طباطبائی است: در آيه مورد بحث شفاعت را جز در صورت اذن نفى كرده، اين نفى، با شفاعت صاحبان حاجت مناسب است، نه با شفيعان چون شفيعان هميشه شفيع هستند، و هيچ وقت خالى از شفاعت نيستند، اين صاحبان حاجتند كه گاهى شفيعان اجازه شفاعت در حاجت آنان پيدا مىكنند، و گاهى پيدا نمىكنند.[17]
پس بنابراین بیان، مشرکین در زمره افرادی هستند که هیچگونه اذنی برای شفاعتشان من جانبالله صادر نخواهد شد. در تفسیر نمونه نیز چنین آمده است: اجازه شفاعت درباره آنها كه رابطه خود را به كلى از درگاه خدا قطع نكردهاند مىباشد، نه آلودگانى كه تمام حلقههاى ارتباطى را در هم شكستند، و به كلى از خدا و پيامبر ص و دوستان او بيگانه شدند.[18] که میتوان گفت مصداق اکمل و اتم آلودگانی که تمام حلقههای ارتباطی را در هم شکستهاند؛ همانا مشرکین میباشد.
خداوند متعال در آیه 72 سوره مبارکه مائده میفرماید:«لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسيحُ يا بَني إِسْرائيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصار؛آنان كه گفتند: خدا همان مسيح، فرزند مريم است، بىترديد كافر شدند؛ و حال آنكه مسيح گفت: اى بنىاسرائيل! خداى يكتا را كه پروردگار من و پروردگار شماست بپرستيد، مسلماً هر كس به خدا شرك ورزد، بىترديد خدا بهشت را بر او حرام كند، و جايگاهش آتش است، و براى ستمكاران هيچ ياورى نيست.
مقصود نظر ما در این آیه عبارت « وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصار» میباشد. آلوسی در تفسیر روحالمعانی مینویسد:«وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ أي ما لهم من أحد ينصرهم بإنقاذهم من النار: و إدخالهم الجنة، إما بطريق المغالبة أو بطريق الشفاعه.[19]
همچنین در تفسیر روحالبیان چنین آمده: وَ ما لِلظَّالِمِينَ بالاشراك مِنْ أَنْصارٍ اى من أحد ينصرهم بانقاذهم من النار اما بطريق المغالبة او بطريق الشفاعه.[20]
سیدعبدالحسین طیب نیز مینویسد: إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ بشرك عبادتى فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ زيرا مشرك قابليت مغفرت ندارد إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ[21]. مَأْواهُ النَّارُ و آيات در عقوبت شرك بسيار است و ظلمى بالاتر از شرك نيست. إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ [22]، لذا ميفرمايد وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ گمان نكنيد كه مسيح شما را شفاعت كند يا فداى شما شود از لعنت ناموس زيرا مشرك هستيد و ظالم، و انصارى براى ظالمين نيست. و اين جمله و لو كلام مسيح است و خطاب به بنى اسرائيل الا اينكه جمع محلى بالف و لام افاده عموم دارد و هيچ ظالمى مورد عنايت و شفاعت نخواهد شد.[23] تقریباً مشابه همین معنا در تفسیر احسنالحدیث نیز ذکر شده است.[24]
ادامه دارد...
یادداشت از احمد گلستانی عراقی
پینوشتها:
[1] .مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ سوم، 1430 ق، ج 6، ص47.
[2] .مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 10، ص 184: فی حدیث طویل، سئل الزندیق فما الشرک؟ قال الصادق (ع)؟ الشرک ان یضم الی الواحد الذی لیس کمثله شئ.
[3] .ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 2، ص 2023.
[4] .سوره نساء، آیه 48.
[5] .سوره نساء، آیه 116.
[6] .سوره مائده، آیه 72.
[7] .سوره ممتحنه، آیه 12.
[8] .سوره اعراف، آیه 190.
[9] .سوره یوسف، آیه 106.
[10] .راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، ج 2، ص 321.
[11] . زمانی، محمدحسن، طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1378، ص 69.
[12] .قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 20.
[13] .طباطبائی، محمد حسین، تفسير الميزان، ج15، ص 408.
[14] .سوره بقره، آیه 255.
[15] . تأثير توسّل و شفاعت در توبه
[16] .سلطان علی شاه، سلطان محمد بن حیدر، متن و ترجمه تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة، سر الاسرار، تهران، چاپ اول، 1372 ش، ج12، ص65.
[17] .طباطبائی، محمد حسین، تفسير الميزان، ج16، ص 560.
[18] . مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسير نمونه، ج18، ص 80.
[19] .آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعاني فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415 ق، ج3، ص 373.
[20] .حقی برسوی، اسماعیل بن مصطفی، تفسير روح البيان،ج2، ص 422.
[21] .سوره نساء، آیه 48.
[22] .سوره لقمان، آيه 13.
[23] .طیب، سید عبد الحسین، اطيب البيان فى تفسير القرآن،ج4، ص 434.
[24] .قرشی، علی اکبر، احسن الحدیث،ج 3، ص 118.
انتهای پیام