به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد جعفری، استاد حوزه علمیه و مدیر گروه کلام پژوهشگاه مطالعات اسلامی جامعه الزهرا(س)، 20 تیر در نشست نقد مدعی مهدویت (فرقه یمانی) گفت: در چند سال اخیر جریان خطرناکی در بین شیعه به خصوص در کشورمان به نام احمد الحسن پدید آمده است و متأسفانه برخی طلاب هم فریب خوردهاند.
وی با بیان اینکه افرادی به سبب ترویج افکار این فرقه، دستگیر و زندانی شدهاند، افزود: همین افراد وقتی چند روز به مرخصی میروند، به تبلیغ این افکار شنیع دست میزنند. طرفداران این فرقه با صراحت در فضای مجازی فیلم و عکس منتشر میکنند و خلاصه این مسئله خیلی ریشهدار شده است و جای تعمق و تفکر دارد، لذا اینکه بگوییم یک مدعی پیدا شده است و موضوع اهمیت چندانی ندارد درست نیست زیرا مسئله حادتر از این حرفهاست.
جعفری با بیان اینکه احمدالحسن از سال 1381 جریان خود را شروع کرد، ادامه داد: بنده سال 1383 مشرف به کربلا بودم و با دسته عریض و طویل این فرقه مواجه شدم که به سمت حرم مطهر میرفتند و در قسمت جلو کاروان، شاید چندین ردیف آقایان علما و طلاب بودند و الان وضعیت بدتر هم شده است.
وی با اشاره به پیشینه مدعیان مهدویت، گفت: مهدویت از باورهای اصیلی است که دشمنان، خوب آن را شناخته و روی آن سرمایهگذاری میکنند، زیرا میدانند زمانی موفق خواهند شد ضربه بزنند که اعتقادات ما را مورد خدشه قرار دهند. شیعه دو رکن رکین و موتور محرکه یعنی عاشورا و مهدویت دارد؛ تلاش میکنند عاشورا را از طریق شیعه انگلیسی مورد انحراف قرار دهند؛ هالورسون در مقالهای آورده که بهترین راه برای مبارزه با عاشورا، خود عاشورا و کربلا علیه کربلاست که از طریق طیف شیرازی این کار امکانپذیر است.
این پژوهشگر با بیان اینکه در ایران هم مدعی یکسری مقامات داشتیم (مانند ادعای بروجردی) ولی جریانساز نبودند ولی در دو سه دهه اخیر در عراق قبل از احمد الحسن بیش از 7 جریان وجود داشته است، تصریح کرد: آقای کورانی در کتاب فتنه دجال به یکسری جریانات پرداخته که اولین جریان، سلوکیه به رهبری شیخ حازم السعدی و عائد الصدری است که از مریدان شهید صدر بودند و در حیات ایشان مدعی مهدویت شهید صدر شدند، ولی ایشان با آنها مقابله کرد و این جریان در همان زمان از بین رفت.
وی ادامه داد: جریان دیگر المنتظرون است که باز توسط شاگردان شهید صدر ایجاد شد که این جریان هم در زمان خود شهید بود و با مقابله ایشان، در نطفه خفه شد؛ در دوره متأخرتر حرکت الجندالمولی را داریم که مراد از مولا، سیدمحمدصادق صدر، پدر مقتدی صدر است و معتقد بودند که حضرت ولیعصر(عج) در پدر مقتدی صدر حلول و تجلی یافته بود که البته خیلی جریانساز نشد. جنبش دیگر فاز عبدالحسین المرسومی است که مدعی دریافت الهام و شهود و ارتباطات معنوی بود و جنبش دیگر هم جنبش مختار بود و رهبری آن با حبیب الله ابوعلی المختار است که الان هم هست و با سحر و جادو طرفدارانی را به خود جذب کرده است.
جعفری با اشاره به جریان دیگر یعنی اصحاب القضیه، گفت: اینها دو شعبه هستند و یک شعبه میگوید حرکت امام خمینی(ره) از یک فرد عادی امکانپذیر نیست لذا ایشان همان مهدی موعود است، معتقدند ایشان از دنیا نرفته بلکه غایب شده است؛ درست مانند واقفیه که چنین باوری پیدا کردند. جریان دیگر هم «نبا العظیم» است که مقتدی صدر را مهدی میدانند، برخلاف جریانی که پدر ایشان را مهدی میدانستند. این طیف به خصوص بعد از حمله آمریکا جدی شد و نام جیشالمهدی که روی طرفداران مقتدی صدر گذاشتهاند متأثر از این مسئله است؛ اینها در مسجد سهله و کوفه هم پایگاه احداث کرده بودند و کارهای تبلیغی میکردند، ولی بعد از مدتی جمع شد.
عضو پژوهشگاه مطالعات اسلامی جامعه الزهرا(س) تصریح کرد: جریان دیگری به نام جندالسماء داریم که رهبری آن با ضیاء عبدالزهره بود که خود را فرزند حضرت امیر(ع) میدانست و معتقد بود وی از نطفه آسمانی امام علی(ع) پدید آمده است. البته این فرد کشته شد؛ بعد از این جریان هم به احمد الحسن میرسیم که مبلغ اصلی آن شیخ حیدر بوده است؛ او جریانی را مطرح کرد که مورد اقبال قرار نگرفت و وقتی احمد الحسن کار خود را شروع کرد، وی اولین مبلغ او شد و به این جریان پیوست.
وی ادامه داد: آقای کورانی نقل کرده است که من در منزل مشغول مطالعه بودم و شیخ حیدر دو نامه آورده بود و گفت که یکی از این نامهها برای شما (کورانی) و دیگری برای رهبر انقلاب است. نامه حاوی دعوت احمدالحسن بود. آقای کورانی میگوید: به این فرد گفتم اگر شما مدعی هستید که از جانب امام زمان(عج) آمدهاید نشانه و علامتی به من بدهید. محاسن من سفید شده است و اگر تو کراماتی داری محاسن مرا سیاه کن ولی او وقتی با این درخواست مواجه شد، رفت.
وی افزود: اقای کورانی نقل میکند از او پرسیدم که احمد الحسن کیست و گفت: یمانی و جواب دادم یمانی که از یمن است و اول هم برای اهل یمن تبلیغ خواهد کرد نه عراق؛ شما مقداری از تاریخ جلوتر هستید زیرا ابتدا باید از یمن شروع کنید تا به عراق و ایران و قم برسید.
جعفری اضافه کرد: احمد الحسن فرزند اسماعیل، متولد بصره در سال 1378 وارد حوزه نجف شد و در سال 1381 مدعی مهدویت شد و تحصیلات دانشگاهی از دانشگاه بصره دارد. او فرزند اسماعیل، فرزند صالح و صالح فرزند حسین و حسین فرزند سلمان. او مدعی است که حضرت ولیعصر(عج) پدر سلمان است و این مسئله را در ملاقاتی به من مطرح کردهاند و شما با 4 واسطه فرزند من هستید.
جعفری با بیان اینکه او مدعی شد که 12 مهدی خواهند آمد که من مهدی اول هستم و زمینهسازی را شروع میکنم، گفت: وی مدعی است با چند واسطه فرزند امام زمان(عج) است، در حالی که دو نظریه در مورد اینکه امام زمان(عج) ذریه و همسر دارند وجود دارد و برخی معتقدند زندگی ایشان در دوره غیبت طبیعی نیست و ازدواج ندارند و فرزند هم ندارند و بعد از ظهور زندگی عادی در پیش خواهند گرفت و دیدگاه دیگر این است که حضرت زندگی طبیعی دارند. اگر فرض دوم را بپذیریم، باز اینکه چه کسی فرزند امام(ع) است با صرف ادعا اثبات نمیشود. احمد الحسن دلیلی برای اینکه فرزند امام است نمیآورد و میگوید من خواب دیدهام که سلمان، جد چهارم بنده، فرزند امام است؛ جواب ما این است که اگر فرضا حرف تو درست باشد باز برای خودت حجت است نه برای دیگران.
وی با بیان اینکه چرا او اینقدر بر نسبت فرزندی تأکید میکند، اظهار کرد: مهمترین دلیل او تمسک به حدیث وصیت است؛ در الغیبه شیخ طوسی آمده است: پیامبر(ص) وقتی خواستند وفات کنند به امام علی(ع) وصیت کردند و همینطور ودیعه امامت منتقل شده است تا به حضرت امام عسکری(ع) و امام عسکری(ع) هم وصیت را به امام زمان(عج) تقدیم کردند و بعد از اینکه 12 امام تمام شد، 12 مهدی خواهد آمد. وقتی حضرت ولیعصر(عج) از دنیا رفتند، این وصیت را به پسرشان میدهند که اولالمؤمنین به ایشان است و او وصی امام زمان خواهد بود و احمد الحسن به این دلیل خود را فرزند امام میداند.
جعفری تصریح کرد: اگر فرض کنیم که احمد الحسن فرزند امام زمان(عج) است، ولی در روایت وصیت سخن از وفات است، یعنی وقتی امام زمان(عج) از دنیا رفتند وصیت را به فرزندش خواهد داد و تو مدعی هستی که امام زمان، زنده است. احمدالحسن برای توجیه این مسئله میگوید: وقتی حضرت علی(ع) وصی پیامبر است چه زنده باشد و چه نباشند وصی پیامبر هستند. بنابراین من هم چه امام زمان زنده باشند و نباشند وصی او هستم. ولی این روایت برای بعد از وفات پیامبر(ص) و ائمه(ع) است. در مورد سند این روایت هم باید گفت آیتالله خویی سند این روایت را چون علی بن سنان موصلی در آن است و مجهول است و در علم رجال شناخته شده نیست بی اعتبار میداند و رجالیون هم این روایت وصیت را ضعیف میدانند.
انتهای پیام