وصف احوال شهیدی که موعد شهادت برایش عیان شده بود + عکس
کد خبر: 4176368
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۳
دیدار با خانواده شهیدمحسن مهرنواز

وصف احوال شهیدی که موعد شهادت برایش عیان شده بود + عکس

شهیدمحسن مهرنواز از شاگردان استاد موسوی بلده در دارالتحفیظ بود. آخرین باری که قصد اعزام به منطقه را داشت گفت که دیگر بازگشتی در کار نیست. گویا یقین داشت که به شهادت خواهد رسید.

شهید مهرنوازبه گزارش ایکنا، برنامه این هفته کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران که معمولاً چهارشنبه‌ها اختصاص به دیدار با خانواده یکی از شهدای قرآنی پایتخت دارد، عصر دیروز، 26 مهرماه با حضور جمعی از نمایندگان جامعه قرآنی از جمله مسئولانی از فرهنگسرای قرآن و شورای عالی قرآن در منزل مادر شهید محسن مهرنواز؛ از شهدای دوران دفاع مقدس برگزار شد.

شهید محسن مهرنواز، زاده مادری با اصالت سرابی بود؛ مادری که در تمام مدت ملاقات جامعه قرآنی با او، تلاش سرسختانه‌ای داشت تا آنچه از پسر شهیدش در ذهن دارد را با زبان فارسی دست و پا شکسته‌ای بیان کند اما هر زمان که احساسات بر او غلبه می‌کرد، گویش شیرین و گوش‌نواز آذری به مددش می‌آمد و انگار تجربه زیست کوتاه 18 ساله پسرش، در سایه تربیت و پرورش مؤمنانه پدر و مادر، به بیان خاطرات بیشماری منتهی می‌شد که مادر شهید جز با توسل به گویش آذری آن‌گونه که باید و شاید نمی‌توانست در انتقال ناب همه آن حس و حال توفیق چندانی داشته باشد.

محسن، محبوب و بهروز، سه برادر خانواده شهیدپرور مهرنواز هستند که از این میان، محسن به درجه رفیع شهادت نائل می‌آید، محبوب، دیگر برادر مجروح جنگی است که هرچند در این دیدار حضور ندارد اما حسرت جایگاه و مقامی که برادر شهیدش به دست آورده برای او تا ابد باقی است و بهروز هم که حی و حاضر در جوار مادر روبروی میهمانان قرآنی حاضر در این دیدار نشسته و هر جا که نیاز باشد، مادر را در به یادآوری آن خاطرات و بیان قابل فهم‌تر آن برای حضاری که اشرافی به زبان آذری ندارند، کمک می‌کند.

محسن متولد سال 48 بود و زمانی که در 24 فروردین 66 در جریان عملیات کربلای 8 در منطقه شلمچه به شهادت می‌رسد، نوجوانی 18 ساله است اما آنچه که مادر برای حضار از شخصیت و مرام انسانی او، تصویر می‌کند، فارغ از سن و سال، از او انسان وارسته و بسیار بزرگ‌تر از یک نوجوان 18 ساله را در ذهن تداعی می‌کند.

محسن از همان دورانی که تازه به سن نوجوانی رسیده است جَنَم و جربزه متفاوت از خود نشان می‌دهد. بدون آنکه مادر متوجه بشود، قرآن را در مسجد محل و حسینیه‌ای موسوم به پناهی‌ها فرامی‌گیرد و در همان جلسات قرآنی است که مادر تازه متوجه می‌شود که او نه‌تنها قرآن را به خوبی فراگرفته بلکه هر چند روز یکبار، جلسات ختم قرآن برگزار می‌کند.

مادر شهید محسن مهرنواز گفت: یک روز آمد و به من گفت که مادر من از تو هیچ نمی‌خواهم، نه آبی، نه پذیرایی و نه چایی که موظف به تهیه و تدارک آن باشی در عوض به من اجازه بده که چند نفر از بچه‌های محله را به خانه بیاورم و به آن‌ها قرآن یاد بدهم.

پای محسن اما پس از مدتی به دارالتحفیظ استاد موسوی بلده نیز باز می‌شود و به عنوان شاگرد استاد، مرتب به دارالتحفیظ در خیابان ایران رفت و آمد می‌کند. هر چند که این اواخر غیبت طولانی او بسیاری از هم‌دوره‌ای‌هایش را نگران می‌کند. امیرعلی یادگاری، قاری نام‌آشنا از هم‌دوره‌ای‌های این شهید قرآنی که در این دیدار حضور دارد به این موضوع اذعان کرد و گفت: وقتی بعد از مدتها به دارالتحفیظ سر زد، همه علت غیبت طولانی او را جویا شدیم و او گفت که منطقه بوده است و باید خیلی زود برگردد. من به او گفتم که چه زمانی مجدد برخواهد گشت و او گفت که دیگر بازگشتی در کار نیست. به واقع هم همین طور شد که این بار شهیدمحسن مهرنواز که به جبهه رفت، دیگر بازنگشت تا خبر شهادتش را برای خانواده آوردند.

شهید مهرنواز

مادر شهید این مسئله را با کمک بهروز، پسرش اینگونه برای حضار تعریف کرد و گفت: وقتی برای شناسایی جسد او به سردخانه رفتیم، پدرش تاب نیاورد و زانو زد و روی او را بوسید اما من این کار را نکردم. اعتقاد داشتم که اگر این کار را نکنم محسن را از این به بعد مرتب در خواب خواهم دید. فقط از خدا خواستم تا این قربانی را از من قبول کرده و صبری زینب‌وار در فراغ او نصیب من‌کند.

برادر شهید درباره اعزام محسن به جبهه گفت: سن کمی داشت ولی اصرار که باید به جبهه برود و می‌گفت که وظیفه اصلی هر کسی در شرایط کنونی همین است که از جان و ناموس و میهن در تجاوز دشمن پاسداری کند. حتی وقتی پدر و مادر به او می‌گفتند که این مملکت به وجود دکتر و مهندس و یا هر پیشه دیگری نیز نیاز دارد و پس بمان و کار جنگ را به بزرگ‌ترها بسپار، به ما گفت که وظیفه خطیر من و یا هر فرد دیگری در این برهه حساس همین است که اکنون من قصد آن را دارم.

اما محسن تنها در محضر استاد موسوی بلده در دارالتحفیظ قرآن تلمذ نمی‌کند و دیگر مربی او استاد خدام حسینی است. سعید زکی‌لو، پیشکسوت قرآنی که در این دیدار حضور دارد با تحسین صوت محسن در هنگام تلاوت قرآن گفت: چند مرتبه شاهد قرائت او بودم. صدای محزون و دلچسبی داشت که انسان را تحت تأثیر خود قرار می‌داد.

یادگاری، قاری قرآن و هم‌دوره‌ای شهید محسن مهرنواز با اشاره به اینکه موعد شهادت برای شهید گواه می‌شود، گفت: این طور نیست که هر کسی در خود توان و ظرفیت رسیدن به مقام شهادت را داشته باشد. شهادت امری است که برای افراد به‌خصوصی همچون شهیدمحسن مهرنواز از مدت‌ها قبل گواه و عیان می‌شود و من اطمینان داشتم آخرین‌باری که محسن را دیدم و گفت که دیگر بازگشتی در کار نیست، برایش یقین شده بود که به شهادت خواهد رسید.

اینجاست که دیگر مادر شهیدمحسن، او را مستحق مقام شهادت می‌داند، او که زندگی کوتاه خود را صرف مراقبت از اعمال و رفتارش کرده بود و به جزئی‌ترین مسائل توجه داشت تا مگر در آن مرتکب گناه و معصیتی نشده باشد.

شهید مهرنواز

مادر شهید گفت: روزی که داشت برای آخرین‌بار با وجود آنکه زخمی شده بود، به منطقه می‌رفت ـ و اصرارهای ما هم بی‌فایده بود ـ خواهرش طبق سنت همه ما ایرانی‌ها آب پشت سرش ریخت. محسن برگشت و به خواهرش گفت که خواهر این کار را نکن که همین مقدار آبی که تو برای من به هدر دادی، می‌توانست چند رزمنده را در خط مقدم از تشنگی رهانیده و سیراب کنی.

حالا محسن به آرزوی خود رسیده بود و 24 فروردین سال 66 به سوی آسمان پرکشید و دو روز بعد کالبد خاکی‌اش تشییع و تدفین شد اما یادش همیشه باقی است و مسیر رشدی که او و سایر رزمندگان دفاع مقدس در راه تعالی خود و حفظ میهن پیمودند به قول رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران که در آغاز این دیدار صحبت کرد، الگویی شد برای همه آزادگان و آزادی‌خواهان که در برابر جور و ستم ظالمان سکوت نکرده، به پا خیزند و حق مظلوم را از آن‌ها بازستانند؛ همچون اتفاقی که این روزها تحت عنوان طوفان الأقصی در فلسطین در حال وقوع است و جنود خدا به این عزم و اراده رسیده‌اند و جرأت آن را پیدا کرده‌اند که دیگر در برابر همه این جنایت‌ها ساکت ننشسته و در احقاق حق خویش کوشا باشند.

     
انتهای پیام
captcha