به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، آیتالله العظمی جوادی آملی در حاشیه درس خارج فقه خود با موضوع ربا، نکاتی قابل تأمل را در مورد عملکرد نظام بانکی متذکر شدند[1] و تصریح کردند که اگر مشتری نتوانست بدهی خویش را در موعد مقرر بدهد و در بازپرداخت بدهی به دلایلی همچون ترافیک یا برخورد با ایام تعطیل، یک روز تأخیر به وجود آمد، دریافت خسارت تأخیر تأدیه از وی صحیح نیست. این دقیقا محلی است که ربا جریان دارد و در باب آن روایات غلیظ و شدید وارد شده است.
معاملات مهم، بایع، مشتری، شاهد و سند دارد؛ طایفهای از روایات میفرماید که در خرید و فروش ربوی، بایع، مشتری، سند نویس و شاهد ملعون هستند و خداوند همه را لعنت کرده است.[2]
وقتی در معاملات بانکی ربا اتفاق بیفتد هم مشتری ملعون است و هم کارمند بانک؛ چراکه در این روایات بایع، مشتری، سندنویس، کاتب و شاهد همگی لعن شدهاند. کارمند نیز مشمول آن شاهد، کاتب و امثال ذلک است.
در این رابطه یک قاعده فقهی نیز موجود است که «إِنَّ اللَّهَ إِذَا حَرَّمَ شَیْئاً حَرَّمَ ثَمَنَهُ»؛ خداوند وقتى چیزى را حرام کرد، اجرت آن را هم حرام کرده است.
این قاعده یکی از قواعد متقن فقهی است که مطابق آن میبایست حقوق در برابر یک کار حلال باشد. حال این سوال مطرح میشود که آیا کسی که کار حرام کند، میتواند حقوق بگیرد؟
مجلس شورای اسلامی و شورای محترم نگهبان قوانین کشور را مطابق شریعت تدوین کردند. اگر به آنچه مصوبه مجلس و شورای نگهبان است، عمل شود مشکلی نیست و ربایی به وجود نمیآید؛ چرا که قرارداد یا مضاربه است یا عقود دیگر که همگی اسلامی و مشروع است. اما اگر طرفین معامله آگاهانه فاکتورسازی کنند و کارمند بانک نیز نسبت به این مسأله بیتفاوت باشد طوریکه بگوید ما به مسائل شرعی کاری نداریم و فقط از مشتری فاکتور بخواهد، این کار ربا میشود. وقتی کار حرام شد، حقوق آن هم حرام میشود.
ما با فاکتور(سازی)، مشروعیت معاملات را «کأن لم یکن» میکنیم. البته میدانیم که روح این فاکتوربازی رباست لکن ما هم مرگ و هم خطوط کلی فقه را فراموش کردیم و نمیدانیم به کجا میرویم. در قرآن کریم فراموشکردن روز حساب اینگونه تعبیر شده که «ِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ». این نسیان خطری است که دامنگیر همه ماست.
خداوند در پایان سوره مبارکه «بقره» فرمود: «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ»؛ برای کارهایی همچون وام دادن یا تجارت کردن باید سند تنظیم کنید و شاهد بیاورید.
البته معاملات روزمره و رایج مثل خرید و فروش یک مقدار پیاز یا سیب زمینی و یک بسته نان یا آب که تجارت دایر و رایج روز میباشد، نیازی به سند ندارد؛ چرا که خداوند فرمود: «إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدیرُونَها بَیْنَکُمْ»؛ مگر اینکه داد و ستد نقدى باشد که بین خود، دست به دست مىکنید. طبق این آیه برای خرید و فروشهای مهم باید تنظیم سند صورت گیرد.
هماگونه که گفته شد تنظیم سند میبایست واقعی باشد نه فاکتورسازی. این فاکتورسازی صوری، معامله را از جهت شرعی دچار مشکل میکند.
ایشان در ذیل مبحث بیع و در تفسیر آیه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا» نیز فرمودند:
در مورد معنای بیع در آیه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ» تصور میشد بیع در مقابل تجارت و عقود دیگر قرار دارد؛ ولی ظاهراً چنین نیست و بیع در مقابل رباست، نه در برابر «اجاره»، «صلح»، «مضاربه» و «مزارعه». به عبارت دیگر این بیع به معنای مصطلحی که در مقابل «اجاره» و «صلح» و عقود دیگر است، نمیباشد؛ بیع به معنای عام داد و ستد و تجارت است. خداوند در این آیه ربا را حرام کرده و در مقابل «تِجارَةً عَنْ تَراضٍ» یعنی تجارت از روی رضایت را اجازه داده است.
در آیه دیگری نیز آمده: «إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ»؛ معنی این آیه این نیست که هنگام نماز جمعه تنها بیع یعنی خرید و فروش عیب دارد و اگر فرد در مغازه بنشیند و بخواهد چیزی را «اجاره» بدهد یا عقد «مضاربه» یا «مزارعه» ببندد، اشکال ندارد بلکه منظور این است که فوراً باید برای اقامه نماز جمعه مهیا شود و هر گونه معاملهای را رها کند. در واقع مطابق «وَ ذَرُوا الْبَیْعَ» مطلق داد و ستد نفی شده است. در آیهی «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ» هم بیع در مقابل «اجاره» و «صلح» و عقود دیگر نیست؛ بلکه آیه دلالت دارد بر اینکه هیچ کاری از کارهای اقتصادی مردان خدا را از یاد او غافل نمیکند.
همچنین خداوند متعال میفرماید: «لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّةٌ»؛ روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است (تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید)، و نه دوستى(و رفاقتهاى مادى سودى دارد).
مراد آیه این نیست که در قیامت بیعی وجود ندارد ولی در مقابل اجاره و صلح وجود دارد. در واقع بیع، نمادی از اقتصاد اسلامی و داد و ستد اسلامی است.
در مجموع از آیه«أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ» نمیتوان استنباط کرد که خدا تنها ربا را حرام و بیع را حلال کرده و کاری به عقود دیگر ندارد؛ خداوند آن بیعی را حلال کرده که «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» شامل آن میشود. به بیان دیگر بیع نماد همه عقود است و خداوند با این نهی ربا را ممنوع کرده و بیع ـ یعنی داد و ستد به معنای عام ـ را جایز شمرده است.
خداوند در جای دیگر فرمود: «لاتَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ»؛ یعنی اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.
در این آیه هم تجارت از روی رضایت شامل همه عقود اسلامی میشود؛ چه «مضاربه» یا «مزارعه» باشد، چه «مساقات» یا «صلح» باشد و چه سایر عقود باشد. به تعبیر دیگر «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ» همان «تِجارَةً عَنْ تَراضٍ» است؛ یعنی تجارت حلال و ربا حرام است. در اینجا مسئله ربا در حوزه حکم فقهی قرار دارد.
اما گاهی به عنوان مسئله فرهنگی و در زمینه اخلاق مطرح میشود. مثل این آیه شریفه که میفرماید: «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ»؛ یعنی خداوند، ربا را نابود مىکند؛ و صدقات را افزایش مىدهد. هدف از این آیه فرهنگسازی صدقه و ترغیت به انفاق در راه خدا در مقابل رباخواری است.
[1] . این مطالب مستخرج از تقریرات درس خارج فقه آیتالله جوادی آملی پیرامون مبحث بیع مورخه 1/16/ 93 است که توسط پایگاه اطلاعرسانی اسرا منتشر شده است.
[2] . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص آکِلُ الرِّبَا وَ مُؤْکِلُهُ وَ کَاتِبُهُ وَ شَاهِدَاهُ فِی الْوِزْرِ سَوَاءٌ؛ رسول خدا(ص) فرمود: خورنده ربا و خورانندۀ آن و نویسندۀ قبض آن و شاهدانش در گناه یکسانند.(من لایحضره الفقیه؛ ج3، ص: 274)
فرشته ملاکریمی
منبع: پژوهشکده پولی و بانکی