به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، شب چهارم محرم اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا یعنی «حربن یزید ریاحی» دارد البته این شب را به فرزندان حضرت زینب هم نیز منسوب کردهاند.
آنگاه که ندای امام حسین(ع) که فرمودند: « أما من مُغیثٍ یُغیثُنا لِوَجه الله...» آیا کسی هست که به خاطر خدا ما را یاری کند و... به گوش میرسید، چنان استغاثه امام(ع) در او اثرگذاشت که خود را از صف لشکریان دشمن جدا کرده و به قصد خیمههای امام حسین(ع) حرکت کرد.
یکی از لشکریان وقتی دلیل ناراحتی حر را از او سؤال کرد، گفت: خود را بین بهشت و دوزخ میبینم و هیچ چیزی به جای بهشت نخواهم گرفت و ناگاه مرکب خود را به طرف لشکر امام(ع) حرکت داد و در حالی که دست بر سر نهاده و از خداوند پوزش میطلبید از این که دل اهلبیت(ع) را به درد آورده بود خود را به خیمه حضرت(ع) رسانید و عرض کرد: من پشیمانم از این کار که راه را برشما بستم و شما را به سرزمین پر بلا کشانیدم. من باور نمیکردم که دشمن این گونه با تو رفتار نماید و گرنه چنین نمیکردم و... آیا عذر مرا میپذیری و توبه مرا به درگاه خدا قبول میبینی؟ امام(ع) فرمود: آری توبهات پذیرفته است و خداوند تو را مورد رحمت خود قرار دهد و در این حال حر اجازه میدان رفتن خواست و امام(ع) اجازه فرمودند. حر باره دیگر اجازه خواست که از زنان و دختران اهلبیت عذر خواهی کند؛ امام(ع) اجازه دادند و حر به پشت خیمهها رفتند و اظهار پشیمانی کرد و گفت: مرا ببخشید اگه دل شما را به لرزه آوردم. فردای قیامت مبادا در نزد حضرت زهرا(س) از من شکایت نمایید.
حر اهل حرم را به شیون و ناله واداشت و حر آنچنان تحت تاثیر قرار گرفت که از اسب پیاده شد و لطمه به صورت میزد و خاک بر سر میریخت میگفت: کاش دستم بریده شده بود و زبانم لال بود که چنین برخوردی... ولی بعضی از اهل حرم او را دلداری میدادندو بالاخره جنگی شجاعانه کرد و نهایت پس از تحمل ضربات فراوان روی زمین افتاد. امام(ع) به سوی او شتافتند و فرمودند: درود بر تو، تو آزادی همان طور که مادرت تو را حر( آزاده) نامید.
علیرضا برومند