صفحه 175 از جلد 17 مجموعه آثار شهید مطهری به روایت ایشان از داستان نماز عید فطر امام رضا(ع) اختصاص دارد:
مأمون اصرار داشت که حضرت رضا(ع) ولایتعهدی را بپذیرد، اما حضرت نمیپذیرفت. آخر، مسئله اجبار را مطرح کرد که حضرت پذیرفت، ولی طوری پذیرفت که خودش عین نپذیرفتن بود و بیشتر سبب رسوایی مأمون شد.
خلفا سالها بود که نماز عید فطر و عید قربان میخواندند. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان میخواند، اینها هم نماز عید فطر و عید قربان میخواندند، اما روش نماز خواندن به تدریج فرق کرده بود، سیره فرق کرده بود. نماز عید خواندن، کتاب الله و سنت رسول الله است، اما چگونه نماز خواندن سیره است. کمکم دربارهای خلفا مانند دربارهای ساسانی ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهای خیلی مجلل. لباس خلیفه و سران سپاه دارای انواع نشانههای طلا و نقره بود. خلیفه وقتی میخواست به نماز عید بیاید، با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتی میآمد.
خلیفه، خودش سوار بر اسبی که گردنبند طلا یا نقره داشت میشد و شمشیری زرین به دست میگرفت، سپاه نیز از پشت سرش میآمد، درست مثل اینکه میخواهند رژه نظامی بروند، بعد میرفتند به مصلی، دو رکعت نماز میخواندند و برمیگشتند.
مأمون به حضرت رضا اصرار داشت که میخواهم نماز عید فطر را شما بخوانید. امام رضا(ع) فرمود: من از اول با تو شرط کردم که فقط اسمی از من باشد و من کاری نکنم. نه آقا! من خواهش می کنم. شما از نماز هم ابا میکنید؟! این که یک کار مربوط به مردم نیست که بگویید پای ظلمی در کار میآید. لااقل همین یک نماز را شما بخوانید. در اینجا حضرت جملهای میگوید نظیر جمله امام حسین(ع) و نظیر جمله علی(ع) در جریان بیعت بعد از خلیفه دوم، فرمود: من به یک شرط حاضرم، من نماز میخوانم، اما با سیره جدم و پدرم، نه با سیره شما. مأمون با آن همه زرنگی که داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسیار خوب، به هر سیره و روشی که میخواهید بخوانید. فکر میکرد غرض این است که کاری را به عهده حضرت رضا(ع) گذاشته باشد تا مردم بگویند پس امام عملاً هم قبول کرد.
در روز عید فطر، امام رضا(ع) به اطرافیان خود فرمود: لباسهای عادی بپوشید، پاها را برهنه کنید، دامن عباها و آستینهایتان را بالا بزنید و ذکرهایی را که من میگویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد، ما داریم به پیشگاه خدا می رویم، توجهتان به خدا باشد. ذکرها را که می گویید، خدا را در نظر بگیرید. امام(ع) عمامهاش را به شکلی که پیغمبر میبست، بسته است، لباسش را به شکلی که پیغمبر میپوشید پوشیده است، عصا به شکل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه کرده، با یک حالت خضوع و خشوعی! از همان داخل منزل که بیرون میآمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن :الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولانا، سالهاست که مردم این ذکرها را درست نشنیدهاند. کسانی که همراه حضرت بودند، وقتی آن حال الهی حضرت را دیدند که منقلب شده، خودش را در حضور پروردگارش میبرد و اشکهای مبارکش جاری است، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالی که اشکهایشان جاری بود، فریاد کردند.
حضرت میگوید و اینها تکرار میکنند، تا آمدند نزدیک درب منزل. صدا بلندتر میشد. مأمون، فرماندهان سپاه و سران قبایل را فرستاده که بروید پشت سر علی ابن موسیالرضا نماز عید فطر بخوانید. اینها به سیره سالهای پیش خلفا، خودشان را آرایش و مجهز کرده و لباسهای فاخر پوشیدهاند، اسبهای بسیار عالی سوار شده و شمشیرهای زرین به کمر بسته و دم درب ایستادهاند که حضرت رضا با همان جلال و هیبت دنیایی و سلطنتی بیرون بیاید. یک مرتبه حضرت با آن حال بیرون آمد. در میان آنها ولوله پیچید و بیاختیار خودشان را از روی اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند، تاریخ مینویسد: چون میبایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامی را به زودی نمیتوان بیرون آورد، هر کسی دنبال چاقو میگشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را لخت کند. اینها نیز دنبال حضرت به راه افتادند. کم کم صدای هیمنه الله اکبر شهر مرو را پر کرد. مردم ریختند روی پشت بامها و به تدریج ملحق شدند، در مردم نیز روح معنویت موج میزد، حضرت میفرمود: «الله اکبر»، این شهر یکپارچه فریاد میزد: «الله اکبر». هنوز از دروازه شهر بیرون نرفته بودند که جاسوسها به مأمون خبر دادند که اگر این قضیه ادامه پیدا کند، تو مالک سلطنت نیستی. سربازها ریختند که نه آقا! زحمتتان نمیدهیم، خیلی اسباب زحمت شد، خواهش میکنیم برگردید.
این، معنی روش است. مأمون هم در این مورد به کتاب الله و سنت رسول الله عمل میکرد، نماز عید فطر جزو کتاب الله است، اما همان نماز، روشی پیدا کرده بود که بیمحتوا و بیحقیقت شده بود. حضرت رضا(ع) فرمود: من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدم و پدرم، نه با روش جد و پدر تو.
شهید مطهری با بیان این داستان، همان گونه که از خلال کلامشان پیداست، معتقد است خواندن نماز عید فطر از سنت است و مأمون هم در ظاهر آن را انجام میداد، اما امام رضا(ع) نشان دادند که چگونه خواندن و سیره نیز مهم است.
براساس این داستان آموزنده، احیای ارزشهایی همچون مردمی بودن، خشوع و خضوع، سادهپوشی و آشکارا ذکر خدا گفتن در روز عید سعید فطر باعث شد تا ولولهای در شهر به پا شود و جامعه مَرو، شهر محل زندگی اجباری امام رضا(ع)، تکانی بخورد.
انتهای پیام