حکمرانی خوب از مفاهیم مورد توجه اندیشه سیاسی در نظامهای دموکراتیک محسوب میشود که وجود آن زمینه مقبولیت و مشروعیت سیاسی حکومتها را فراهم میکند. برای حکمرانی خوب، اوصاف و ویژگیهای خاصی لحاظ شده که برجستهترین آن، صداقت در بین دولتمردان است. خبرنگار ایکنا اصفهان، در همین رابطه گفتوگویی با امیرمسعود شهرامنیا، عضو هیئتعلمی گروه اندیشه سیاسی دانشگاه اصفهان داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا - صداقت و راستگویی در حکمرانی چه جایگاهی دارد و فقدان آن چه آسیبهایی را متوجه حکومت و مردم یک جامعه میکند؟
این مسئله را از دو منظر دروندینی و بروندینی یا سیاسی میتوان بررسی کرد. از منظر دروندینی یا نگاه اسلامی، یکی از مواردی که در کلام معصومین و خصوصاً امیرالمؤمنین(ع) که تکیهکلامهای سیاسی ایشان برجستهترین دستورالعمل حکمرانی در اسلام است و به شدت مورد تأکید قرار گرفته و یکی از شروط حکمرانی دانسته شده، مسئله صداقت، راستگویی و پرهیز از دروغ و فریب است. در نامه ایشان به مالکاشتر که به نوعی منشور حکمرانی در اسلام محسوب میشود و در کلام دیگر معصومین مکرراً بر مباحثی مبنی بر اینکه «دروغ درب خانه گناهان است» و یا «دروغ زمینهساز بدیها است» تأکید شده و نشان میدهد که یکی از شروط اصلی حکمرانی، صداقت و راستگویی است.
از طرف دیگر، در عالم اندیشه سیاسی و یا منظر بروندینی، نگاه اخلاقیگرایی که در اندیشه دینی حاکم است به آن شدت وجود ندارد. در رویکرد اندیشه سیاسی مبحث صداقت و منشور اخلاقی ذیل مصلحت سیاسی قرار میگیرد، اما اگر این احساس به مردم القا شد که نظام سیاسی رفتار صادقانهای با مردم نداشته و تعاملی آمیخته با راستگویی و یکرنگی با آنها ندارد، سرمایه اجتماعی لطمه میخورد. در واقع از بین رفتن اعتماد سیاسی معلول دروغگویی و عدم صداقت با مردم است که نتیجه بعدی آن معمولاً کاهش مشروعیت و مواجهه نظام سیاسی با بحران خواهد بود. به همین خاطر غالب نظامهای سیاسی حتی اگر بنیاد و مبنای شکلگیریشان مبتنی بر اصول اخلاقی نباشد، حداقل در ظاهر تلاش میکنند تا اعتماد مردم را جلب کرده و احساس دروغگویی در آنها شکل نگیرد، چرا که میدانند این مشکل چه آسیب بزرگی را متوجه بنیاد زمامداری آنها و مشروعیت سیاسیشان کرده و لطمهای جدی به پایههای حکومتیشان خواهد زد.
ایکنا ــ در صحبتتان اشاره کردید که از منظر بروندینی، صداقت ذیل مصلحت سیاسی قرار میگیرد، حال این بحث مصلحتاندیشی چقدر در اسلام پذیرفته شده و حکومتها چقدر مجاز هستند که بر مبنای مصلحتاندیشی عمل کنند؟
اگر مفهوم واژه مصلحتاندیشی این باشد که در هر دورهای به اقتضای شرایط و موارد گذرا عمل کنید، این تعبیر هم در اندیشه دینی مذموم واقع شده و هم به صورت عام در اندیشه سیاسی. در اندیشه اسلامی این مسئله نوعی فرصتطلبی و فرزند مصالح زمان بودن را اقتضا میکند، اینکه شما بخواهید دائماً بدون اینکه خطوط کلی را برای خود رسم کرده و رویکردهای کلانی داشته باشید، براساس اقتضائات زمانه و مسائل زودگذر رفتار کنید مذموم بوده و با چارچوب اندیشه دینی سازگاری ندارد و در سیره ائمه معصومین(ع) نیز میبینیم که هیچگاه چنین چیزی توصیه نشده است، اما در بحث اندیشه سیاسی و مباحث امروز، اینکه هم مصلحت و فرصتطلبی را در نظر داشته باشیم در عین حال هم خطوط کلی خاصی نداشته باشیم، مذموم شناخته میشود. یعنی مصلحتاندیشی هیچگاه به این مفهوم حتی در اندیشههای سیاسی غرب و نگاه بروندینی مطلوب نیست، اما مصلحت در موارد خاصی که تصمیمگیری سختی را طلب میکند هم در اندیشه دینی دارای جایگاه بوده و هم در اندیشه غرب مفهومی به این معنا وجود دارد. به عبارت دیگر مصلحت به مفهوم توانایی برای تصمیم گرفتن میان دو مسیر سخت و یا در بزنگاه، قابل پذیرش بوده و به شرط اینکه اصول و مبانی فدا نشود میتوان مبتنی بر مصلحت تصمیمگیری کرد. البته همواره باید مواظب بود که این شرایط به فرصتطلبی و نداشتن مبانی و اصول خاص تبدیل نشود.
ایکنا ــ وقتی این شرایط سخت در جامعهای شکل میگیرد، رابطه حکومت و مردم باید چگونه باشد؟ یعنی این دو در این شرایط چه وظیفهای نسبت به هم دارند؟
در متون دینی تعبیری داریم مبنی بر «النجاه فیالصدق» که هم میتواند در رفتار فردی منعکس شود و هم در تعامل حکومت با مردم. یکی از مواردی که به کرات، خصوصاً در کلام حضرت علی(ع) مورد تأکید قرار گرفته این است که در برخورد با مردم صادق و روراست باشیم. حتی در خصوص سبک زندگی حاکم تأکید میشود که یکرنگی و صداقت را رعایت کند. در اندیشه سیاسی این روراست بودن صرفاً به جهت بنیادهای اخلاقی نیست، بلکه به جهت تأثیر بر اعتماد سیاسی، سرمایه اجتماعی و مشروعیت سیاسی نیز مورد تأکید قرار میگیرد. بنابراین اینکه مردم احساس یکرنگی و رابطه صمیمی با حکومت داشته باشند بلافاصله تأثیر مستقیم خودش را در جایگاه نظام سیاسی نشان میدهد. به عبارت دیگر نظام سیاسی و حکمرانانی که مردم را غریبه دانسته و احساس روراست نبودن با مردم را در آنها به وجود بیاورند، قطعاً دچار بحران مشروعیت و مشکل ادامه بقا و حیات شده و به پایههایش لطمه وارد میشود.
انتهای پیام