به گزارش ایکنا، به نقل از روزنامه اطلاعات، با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی، به یکباره همه بنیان های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه دچار تحول و تطور گردید. تکانههایی که از وقوع انقلاب اسلامی در همه ارکان جامعه ایجاد شده بود، رفته رفته به پیکره ادبیات نیز سرایت کرد و ادبیات معاصر در یک دگردیسی ناگزیر، به هویت جدیدی دست یافت. هویتی منبعث از جهان بینی توحیدی و مبتنی بر آموزه های دینی و قرآنی.
با فروکش کردن هیجانات و التهابات سالهای اول انقلاب و ایجاد ثبات سیاسی در کشور، نیاز به ادبیاتی متجانس و همگون با دین و ارزشهای دینی به شدت احساس میشد. این احساس نیاز، نسل شاعران جوان و نوجوی انقلاب را به تکاپو واداشت تا با رویکردی اجتهادگونه به دین و با بهره گیری از میراث بیبدیل و ماندگار «قرآن و عترت» به خلق و آفرینش آثار دینی اهتمام کنند. تأسیس حوزه «اندیشه وهنر اسلامی»- حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی فعلی- توسط جمعی از شاعران و نویسندگان معتقد و دین باور در سال های اول انقلاب نیز دقیقاً در راستای پاسخگویی به این مطالبه برحق جامعه بود.
با تأسیس حوزه هنری، بستری سالم و مناسب برای خلق آثار ارزشمند ادبی و هنری و متناسب با نیاز انقلاب فراهم شد. با شروع جنگ تحمیلی در سال ۵۹، از بطن شعر انقلاب، نوزادی به نام «شعر دفاع مقدس» متولد شد. شعری حماسی و رزمنده که برای ایجاد شور انقلابی و تهییج جوانان برای حضور در جبهه های حق علیه باطل ضرورت داشت. بعد از پایان یافتن جنگ و ایجاد امنیت و ثبات سیاسی در کشور، از آنجا که جمهوری اسلامی براساس دین و آموزههای دینی پایهگذاری شده بود، رفته رفته نگاه شاعران به شعر دینی معطوف شد که مرکز ثقل این گونه ادبی «بزرگان دینی» بودند.
اشارهای به پیشینه شعر دینی و آیینی
تاریخ تولد این گونه ادبی که امروز با عنوان «شعر و ادب آیینی» از آن نام برده میشود، به صدر اسلام برمیگردد. در واقع باید گفت که با ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان، شعر مذهبی نیز پا به عرصه وجود نهاد و شاعران نامداری چون: حسان بن ثابت، کمیت اسدی، فرزدق، دعبل خزاعی، سیداسماعیل حمیری، ابوالاسود دئلی، کعب بن زهیر، عمربن سالم و عبدالله بن غالب اسدی و… با تشویق و ترغیب پیامبر(ص) و خاندان رسالت دست به خلق و آفرینش آثار ادبی زدند. از این منظر، باید سرچشمه «شعر آیینی» را در صدر اسلام جست.
اگر بخواهیم به بررسی پیشینه شعر آیینی در زبان پارسی بپردازیم، باید بگوییم که بعد از غلبه اعراب بر ایران و پذیرش اسلام توسط ایرانیان، ردپای شعر آیینی (به معنای عام) را در آثار اولین شاعران پارسیگو میتوان مشاهده کرد. شاعران مسلمان پارسی زبان نیز از سده سوم هـ .ق به بعد، هریک به سهم خود بر این گنجینه زوال ناپذیر افزودهاند. با استناد به قرائن و شواهد تاریخی، عصر طاهریان و صفاریان (سده سوم ه ـ .ق) را باید نقطه شروع شعر پارسی در دوره اسلامی دانست و اولین رگههای شعر آیینی را در آثار رودکی سمرقندی (پدر شعر فارسی) باید
جست و جو کرد، آنجا که میگوید:
روی به محراب نهادن چه سود
دل به بخارا و بتان طراز
ایزد ما وسوسه عاشقی
از تو پذیرد، نپذیرد نماز (۱)
این که گفته میشود «کسایی مروزی» اولین شاعر مرثیه گوی پارسی زبان است، حرف درستی است. به این معنا که پیش از کسایی از هیچ شاعر پارسی زبانی در رثای شهدای کربلا شعری به صورت مکتوب در دست نیست. ولی اگر شعر آیینی به معنای عام آن مورد نظر باشد، با استناد به شعری که در بالا آوردیم، باید از رودکی به عنوان نخستین شاعر آیینی نام ببریم، چرا که شعر بالا، نمونه استوار و برجسته ای از شعر آیینی معرفتی (عرفانی) است.
شعر آیینی بعد از انقلاب
شاعران آیینی بعد از انقلاب نیز با خلق آثار ادبی فاخر و مانا، نقش مؤثری در غنابخشی به این گونه از ادبیات داشتهاند و امروز نیز این میراث نادر و بیبدیل را با آفرینشها و زایشهای جدید، چون جان عزیز گرامی میدارند.
امروز با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، این مولود خجسته که دوران کودکی و نوجوانی خود را با سربلندی پشت سر گذاشته و با نام «شعر و ادب آیینی» در فضای ادبیات معاصر ایران قامت برافراشته است، به عنوان یک گونه ادبی مستقل و ارجمند، به رسمیت شناخته شده و به همت شاعران مؤمن و دین باور، همچنان در مسیر باروری و بالندگی به راه خود ادامه میدهد.
مدح و منقبت خاندان رسالت، بیان آموزههای دینی، سیره عملی اهل بیت(ع) و ترویج و تبلیغ ارزشهای انسانی و اخلاقی از جمله گسترههای مضمونی شعر آیینی است. این ادبیات زیر شاخههای فراوانی دارد که شامل توحیدیه(تحمیدیه)، اشعار نبوی، علوی، فاطمی، عاشورایی، رضوی و مهدوی(انتظارسرودهها) است. در این میان سرودههای علوی، عاشورایی، رضوی و مهدوی بیشترین سهم را به خود اختصاص دادهاند . در ادامه به بازخوانی اشعار علوی چند شاعر تأثیرگذار و جریان ساز این روز و روزگار می نشینیم.
سیمای علی (ع) در آیینه شعر «نیما»
بعد از ابداع شعر نو توسط نیما، گروهی از مخالفان او بر آن شدند که با جوسازی و تهمت پراکنی، از نیما چهرهای لاییک و غیرمذهبی بسازند. آنان با این خیال باطل میپنداشتند که از گرایش جامعه به نیما و راه و روش او در ادبیات جلوگیری خواهند کرد.
علی رغم تهمت بزرگی که مغرضان و مخالفان به نیما بسته بودند، نیما از فطرتی پاک و روحی اخلاقی و دینی برخوردار بود. از همین رو او به بزرگان دینی عشق میورزید و به محبت آنان افتخار میکرد. نیما به شهادت آثار و دست نوشتههایی که از او به یادگار مانده است، انسانی اخلاقی بود. به همین خاطر بسیار مراقبت میکرد که آلودگیهای دنیوی روح او را مسموم نکند و از حقیقت جویی باز ندارد. او در یکی از نامههایی که به پسرش نوشته است، بر دینداری خویش تأکید کرده و گفته است: «می دانم من حامی پاک و بدون ریای مظلومیتم. نظریات خود را روی این قبیل عقاید تاسیس می کنم. فقط عقیده برای من مذهبی است. چنان که گفتم با کمال مواظبت عقاید خود را حفظ میکنم. همیشه میل دارم بر خلاف عقیده و امر وجدان خود به عملی مرتکب نشوم.» (۲)
چنان که اشاره شد، نیما به بزرگان دین – بخصوص امام علی – سخت عشق میورزید. مولای متقیان حضرت علی(ع) در چشم و دل نیما بهترین و کامل ترین الگوی زندگی بود. نیما شعر زیر را در مدح و منقبت آن امام همام سروده است:
گفتی ثنای شاه ولایت نکردهام
بیرون ز هر ستایش و حد ثنا علی ست
چونش ثنا کنم که ثنا کرده خداست
هر چند چون غُلات نگویم، خدا علی ست
شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت
لیکن چو نیک در نگری پادشاه علی ست
گر بگذری ز مرتبه کبریای حق
بر صدر دور زودگذر کبریا علی ست
بسیار حکمها به خطامان رود، ولی
در حق آن که حکم رود بیخطا علی ست
گر بیخود و گر بخود، اینم ثناش بس
در هر مقام بر لبم آوای یا علی ست (۳)
سیمای امام علی(ع) در آثار دیگر شاعران معاصر
با توجه به تقارن ایام شهادت امام علی (ع) با لیالی پر برکت قدر، شهادت امام علی(ع) ذهن و زبان بسیاری از شاعران را در این ماه مبارک به خود معطوف داشته است. بیان فضایل و کرامات مولا علی (ع) – بخصوص عدالت خواهی، ساده زیستی، مردم داری و یتیم نوازی – و نام بردن از آن امام همام به عنوان « شهید محراب و عدالت» مرکز ثقل این سروده های علوی ست.
محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به «شهریار» با غزل معروف «علی ای همای رحمت» صدرنشین شاعران علوی در روزگار ماست. این غزل که در ذهن و زبان عوام و خواص خوش نشسته – چنان که شهریار در خاطرات خود گفته است – محصول کشف و شهودی عارفانه است:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم خدا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جانِ ما سوا را
برو ای گدای مسکین، در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر، که قاتل من
چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که عَلَم کند به عالم شهدای کربلا را
نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیّرم چه نامم شه ملک لافتی را! (۴)
سیدعلی موسوی گرمارودی از شاعران تاثیر گذار و جریان ساز حوزه شعر آیینی ست. شاعری که در این عرصه از جایگاه و مرتبتی والا برخوردار است. احراز این جایگاه به خاطر همنشینی و هم نفسی با عالمان مجتهد و مجاهدی چون مطهری ها ، طالقانی ها، بهشتی ها، مفتح ها، و شریعتی هاست که هر یک از آنان از عالمان تراز اول دینی و از مصلحان بزرگ روزگار ما بوده اند. علاوه بر این، گرمارودی همچون زنده یاد طاهره صفارزاده از طلایه داران شعر مدرن دینی این روزگار است. وی با سپیدسروده «در سایه سار نخل ولایت» که به ساحت ملکوتی مولا علی تقدیم شده، نام خود را در ذهن و زبان مردم این روزگار جاودان کرده است. هر چند وی شهرت خود را بیش تر وامدار شعر عاشورایی «خط خون» است، ولی این سپیدسروده نیز در فخامت و استواری چیزی از «خط خون» کم ندارد. امتیاز این سپیدسروده آن است که با ستایش ذات اقدس پروردگار آغاز می شود – دقیقه ای که متاسفانه در شعر دینی و آیینی شاعران جوان روزگار ما سخت مورد غفلت قرار گرفته است – و در ادامه با لهجه ای حماسی به بیان فضایل و کرامات مولی الموحدین می پردازد. به گفته استاد بهاءالدین خرمشاهی ادیب و پژوهشگر صاحب نام معاصر: «شعر در سایهسار نخل ولایت که در منقبت و مرثیه حضرت علی(ع) است و همین شعر خط خون دو اوج بی مانند و قله رفیع شعر دینی عصر ماست؛ یعنی شعر با درونمایه مذهبی که در شعر نو سابقه ای به این درخشانی و درخششی به این نمایانی ندارد و این دو شعرکم نظیر که هم قوت قریحه و هم صلابت ایمانی و غیرت دینی شاعر را نشان می دهد، نیز مانند شعرهای بلند دیگر او، به صریح ترین وجه مؤید این است که هنر یعنی نگاه دیگرگون و متفاوت.» بازخوانی بخشی از این علوی سروده باشکوه که در سال ۱۳۵۶ سروده شده، خالی از لطف نیست:
خجسته باد نام خداوند
نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید.
……
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمیشناختم
که عمود بر زمین بایستد…
پیش از تو، هیچ فرمانروا را ندیده بودم
که پایافزاری وصلهدار به پا کند،
و مَشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد.
آه ای خدای نیمهشبهای کوفهی تنگ.
ای روشن ِ خدا
در شبهای پیوستهی تاریخ
ای روح لیلهالقدر
حتّی مَطلعِ الفجر
اگر تو نه از خدایی
چرا نسل خدایی حجاز فیصله یافته است؟
نه، بذرِ تو، از تبار مغیلان نیست… (۵)
عبدالجبار کاکایی از شاعرانی ست که سعی کرده است نگاه متعالی تری به حوزه دین و آیین داشته باشد. لهجه کاکایی در شعر آیینی، لهجه ای معرفت شناسانه و منبعث از سیرت دین است. او کژتابی های مضمونی و اعتقادی را برای شعر آیینی یک تهدید و آسیب می داند و در صدد اصلاح گری و آسیب زدایی از این عرصه است. وی شعر دینی دهه ۵۰ را از نظر مضمون و محتوا اصیل تر و فاخرتر از شعر آیینی روزگار ما می داند و بر این باور است که شعر آیینی در روزگار ما دچار فقر اندیشه است و هنوز هم نمونه های موفق شعر دینی را باید در آثار شاعرانی چون طاها حجازی، موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده، و جواد محدثی جست و جو کرد. جان کلام آن که کاکایی در شعر آیینی پیش و بیش از آن که به دنبال «ستایش گری» باشد، به دنبال «هدایت گری» ست . و اما غزلی از او در شهادت امام علی (ع) :
برخاست مثل کوه ز جا مولا
پل بست بین خاک و خدا مولا
چون عطر آسمانی گل پیچید
در زلف کوچه های رها مولا
یا مثل بغض بسته فرو غلتید
در گودی کبود صدا، مولا
با قطره های اشک فرود آمد
از چشم های پنجره ها، مولا
کوفه چه کرده بود که می نالید
زآن نخل های بی سر و پا مولا
ای روح بی قرار دعا، معصوم
ای خطبه بلیغ و رسا، مولا
کس غیر چاه کوفه نمی فهمید
فریاد واژگون تو را مولا
مسجد بغل گشود و قدم بگذاشت
بر چشم وعده گاه خدا، مولا
یک تکه جدا شده از شب را
بیدار کرد وقت دعا، مولا
بر سجده رفت آینه قرآن
تکرار شد در آینه ها مولا
ناگاه، سایه برق زد و محراب
فریاد زد بلند که «یا مولا!»
محمد کاظم کاظمی نیز از شاعرانی ست که در حوزه شعر آیینی دغدغههای ارجمندی دارد. دیدگاههای او در این حوزه – به عنوان یک منتقد و پژوهشگر برخوردار از دانش و بینش ادبی – قابل تأمل و راهگشاست. در جان و جهان شعرهای کاظمی «اندیشه» از جایگاه رفیعی برخوردار است. او زمانی گام در وادی شعر می گذارد که «حرفی برای گفتن» داشته باشد. غزل زیر نمونهای
از آیینی سرودههای این شاعر دقیقه یاب است که در شهادت مولا علی(ع) سروده شده است. شاعر در این غزل ضمن به تصویر کشیدن دقیقه ضربت خوردن مولا علی (ع) در مسجد کوفه، از راز شهادت آن امام همام به زیبایی رمزگشایی کرده است:
و قسم خورده ترین تیغ، فرود آمد و رفت
ناگهان هرچه نفس بود، کبود آمد و رفت
در خطر پوشی دیوار ندیدیم چه شد
برق نفرین شده ای بود، فرودآمد و رفت
کودکی، بادیه ای شیر، خطابی خاموش:
پدرم را مگذارید که زود آمد و رفت
از خم کوچه پدیدار شد انبان بر دوش
تا که معلوم شد آن مرد که بود آمد و رفت
از کجا بود؟ چسان بود؟ ندانستیم اش
این قدر هست که بخشنده چو رود آمد و رفت (۶)
قیصرامین پور و سید حسن حسینی از احیاکنندگان رباعی در دوران بعد از انقلاب به شمار می روند. رباعی هایی که از قیصر در دفتر «در کوچه آفتاب» به یادگار مانده، آیینه بی غبار جان زلال و روح لطیف اوست. او ساده و بی تکلف شعر می گفت، چنان که در زندگی نیز اینچنین بود. نگاه او به بزرگان دینی ، نگاهی برآمده از معرفت بود. معصومین در نگاه زیبابین او «اسوه» هایی
دست یافتنی بودند ، نه «اسطوره» هایی دست نیافتنی و ماورایی. رباعی زیر نمونه خوبی برای اثبات این ادعاست. قیصر در این رباعی، با بیانی صمیمی و به دور از تکلف، ضمن اشاره به فضایل و کرامات مولی الموحدین، از فاجعه شهادت قرآن ناطق امام علی(ع) پرده برداری کرده است:
امشب سر مهربان نخلی خم شد
در کیسه نان، به جای خرما غم شد
در خانه دور، بیوه ای شیون کرد
همبازی کودک یتیمی کم شد (۷)
حرف آخر
در پایان این نوشتار ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد. اول این که شعر دینی و آیینی روزگار ما باید برای انسان معاصر از بزرگان دینی «اسوه» بسازد، نه «اسطوره»، تا انسان نسل اکنون بتواند شخصیت هایی همچون امام علی(ع) را الگوی زندگی خود قرار دهد. چنان که در آیه (۱۱۰) سوره کهف خدا خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «قُلْ اِنَّمآ اَنَا بَشّرٌ مِثْلُکُمْ یوحَی اِلَی اِنَّمآ الهْکُمْ اِلهٌ واحِدْ … ای پیامبر! به امت بگو که من هم بشری همانند شما هستم»، بشری که مثل بقیه انسانها در کوچه و خیابان راه میرود، با مردم نشست و برخاست میکند، از بازار خرید میکند، در مزرعه بیل میزند، در خانه، همسرداری میکند، لباس میپوشد، غذا میخورد و … و همه این مسائل، یعنی پیامبر(ص) انسانی است که میتواند، برای انسان خاکی و زمینی «الگو» قرار گیرد. از این منظر، شایسته است شاعران آیینی در شعر خویش – پیش و بیش – از وجوه «افتراق»، به وجوه «اشتراک» پیامبر و معصومین (علیهم السلام) بپردازند و این ذوات مقدس را آنگونه توصیف کنند که برای مردم، محسوس و ملموس و هضمشدنی باشد. اگر این بزرگواران را به صورت تک بعدی و فقط موجوداتی آسمانی و ماورایی ببینیم، آن وقت چگونه میتوانیم از مردم انتظار داشته باشیم که همانند آنان باشند و آنها را برای زندگی خود «الگو» قرار دهند؟
این حقیقت انکارناپذیر وجود دارد که پیامبر اکرم (ص) و امامان بزرگوار ما برگزیده خدا و معصوم بودهاند؛ ولی به این حقیقت هم باید اشاره کرد که این بزرگواران در عین برخورداری از کرامات و فضایل والای انسانی به گفته خداوند در قرآن کریم «اسوه و الگو» هستند؛ یعنی موجودی از جنس همین انسان خاکی و زمینی. فراموشکردن این اصل و فقط پرداختن به کرامات و معجزات آنان و تبدیل آنان به اسطورهای دستنیافتنی، یعنی سر از ترکستان درآوردن و به بیراههزدن. یادمان باشد که ما برای «وصل»کردن آمدهایم؛ نه برای «فصل» کردن.
نکته دیگر آن که هر چند مدح و منقبت بخشی از جان و جهان شعر آیینی است، ولی شاعر آیینی نباید در این منزل متوقف بماند، بلکه برای ایفای رسالت پیامبرگونه خویش باید از منزل صورت (مدح و منقبت) به منزل سیرت (حکمت و معرفت) هجرت کند و مخاطب خویش را بر خوان بصیرت بنشاند. برای سربلند بیرون آمدن از عرصه این آزمون، شاعر آیینی باید خود را به دانش و بینش دینی مجهز کند و بیش از دیگران «درد اسلام» داشته باشد. مگر نه این است که شاعری پرتوی از شعور نبوت است و شاعر بر مسند «اصلاحگری» و «انسانسازی» تکیه زده است. چنان که علامه اقبال هم گفته است:
شعر را مقصود اگر آدمگریست
شاعری هم وارث پیغمبریست
جانمایه شعر علوی نیز چیزی جز این نیست. شعر علوی باید تریبونی برای ترویج فضیلتها و ارزشهای انسانی باشد. شعرعشق، حماسه، عرفان، حکمت، پایداری، ستمسوزی، حقطلبی و عدالتخواهی. هر کس چیزی غیر از این بگوید، و به گونهای دیگر بیندیشد، به یقین راه به خطا برده و از مسیر روشن و سعادتبخش سیره علوی فاصله گرفته است که هرگز اینچنین مباد.
منابع :—————–
۱ – لیما صالح رامسری، نمونه اشعار رودکی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم ۱۳۶۲ ، ص ۳۰ .
۲ – شراگیم یوشیج، نامه های نیما، تهران، نگاه، چاپ اول ۱۳۷۶ ، ص ۲۶۴٫
۳ – سید محمد علی شهرستانی، عمارت دیگر( شرح شعر نیما)، تهران، قطره، چاپ اول ۱۳۸۳ ، ص ۱۵۷ .
۴ – شهریار، دیوان اشعار، تصحیح: حمید محمدی، جلد اول، تهران، انتشارات زرین، چاپ بیست و چهارم، تهران، ۱۳۸۲، ص۶۹ .
۵ – سیدعلی موسوی گرمارودی، گوشواره عرش، تهران، سوره مهر، چاپ سوم ۱۳۹۰، صص ۱۲۳ تا ۱۲۹ . .
۶ – زهرا بیدکی، مجموعه شعر علی گویان، صص۱۴۰-۱۳۹ .
۷ – قیصر امین پور، در کوچه آفتاب، تهران، چاپ دوم ۱۳۶۴، ص۲۰
انتهای پیام