به گزارش ایکنا، در آیات متعدد قرآن کریم به مسائل سیاسی و اقتصادی پرداخته شده است؛ مواردی نظیر اقتصاد و معیشت مردم و آثار اجتماعی و سیاسی توجه یا بیتوجهی به آن از سوی حکومتها، سبک زندگی اقتصادی مسئولان، رعایت نکات شرعی در معاملات، کمک به فقرا، اهمیت عدالت و شیوه مناسب حکومتداری.
همچنین اشاره به موضوعاتی همانند خمس، قرضالحسنه، زکات، ربا، رزق حلال، اهمیت کار و تلاش و تولید و سایر موضوعات نشاندهنده اهمیت این مقولات نزد خداوند متعال است. در این راستا بنا داریم در ایام ماه مبارک رمضان به بررسی آیات سیاسی و اقتصادی قرآن کریم و تفاسیر مربوط به آنها بپردازیم.
بیشتر بخوانید:
رعایت قواعد شرعی در مسائل اقتصادی، از جمله عقود اسلامی از آن دست مسائلی است که بارها و بارها در قرآن به آن اشاره شده است. در واقع قرآن کریم تفاوت اصلی اقتصاد اسلامی و غیراسلامی را در رعایت نکات شرعی در معاملات میداند. از جمله این موارد، مضاربه، ضمانت جعاله، بیع، و ... است.
البته اهمیت رعایت مسائل شرعی در معاملات در روایات متعددی نیز مورد توجه قرار گرفته و ائمه معصومین(ره) رعایت این احکام شرعی در بازار و در میان تجار را همواره گوشزد کردهاند؛ به ویژه تأکید شده که از گرانفروشی در بازار پرهیز کنید و اگر تعهد یا ضمانتی نسبت به کسی دارید به آن وفا کنید.
یکی از آیات مرتبط با لزوم رعایت قواعد شرعی در اقتصاد که مفسران از آن با عنوان تأکید بر رعایت عقد ضمانت یاد کردهاند آیه 72 سوره مبارکه «یوسف» است که در آن آمده است: «قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ؛ گفتند جام شاه را گم كردهايم و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار شتر خواهد بود و متصدى گفت من ضامن آنم.»
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه آورده است: كلمه «صواع» به ضمه صاد - به معناى سقايه و ظرف آبخورى است، بعضى هم گفتهاند: صواع همان صاع است، كه به معناى پيمانهايست كه با آن اجناس را كيل مىكردند، و صواع پادشاه مصر در آن روز ظرفى بوده كه هم در آن آب مىخوردند، و هم به آن اجناس را پيمانه مىكردند، و به همين جهت است كه در قرآن كريم، يك جا از آن تعبير «به سقايت» مىكند، و در جاى ديگر بنام «صواع» مىخواند، و اين كلمه از كلماتى است كه هم معامله مذكر با آن مىكنند و هم مونث، و لذا يكجا ضمير مذكر به آن برگردانيده و فرموده: «و لمن جاء به»، و در جاى ديگر ضمير مونث برگردانيده و فرموده: «ثم استخرجه».
كلمه «حمل» به معناى هر بارى است كه حامل، آن را حمل كند، و راغب گفته: اثقالى كه در ظاهر حمل مىشود مانند بارهايى كه به دوش گرفته مىشود بنام «حمل» - به كسره حاء - خوانده مىشود، و بارهايى كه در باطن حمل مىشود مانند جنين در باطن مادر و آب در شكم ابر، و ميوه كه در درون درخت است، «حمل» - به فتح حاء - ناميده مىشود. و در مجمع البيان گفته: زعيم و كفيل و ضمين، هر سه به يك معنا است، ولى گاهى زعيم را در رئيس قوم كه متكفل امور قوم است استعمال مىكنند.
در اين آيه احتمالى است كه خيلى هم بعيد نيست، و آن اينكه گوينده «نفقد صواع الملك» كارمندان حضرت يوسف، و گوينده «و لمن جاء به حمل بعير و انا به زعيم» خود يوسف باشد، چون رئيس و سرپرست مردم خود او بوده، و او بوده كه اعطاء و منع و ضمانت و كفالت و حكم، شان او بوده. بنابراين برگشت معناى كلام به اين مىشود كه: مثلا بگوئيم يوسف و كارمندانش از ايشان جواب دادند، كارمندان گفتهاند: «ما پيمانه پادشاه را گم كردهايم» و يوسف گفت: هر كه آن را بياورد يك بار شتر (طعام ) به او مىدهيم و من خود ضامن اين قرارداد مىشوم.»
حجتالاسلام والمسلمین قرائتی در در تفسیر نور به شش پیام این آیه به شرح زیر اشاره کرده است:
1- برادران با جمله «ما ذا تَفْقِدُونَ» توصيه كردند كه قبل از اثبات موضوع دزدى كسى را نبايد متهم كرد.
2- جايزه تعيين كردن، از شيوههاى قديمى است. «وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ»
3- جوايز بايد متناسب با افراد و زمان باشد. در زمان قحطى بهترين جايزه، يك بار شتر غلّه است. «حِمْلُ بَعِيرٍ»
4- ضامن بايد فرد معيّن و مشخّصى باشد. «وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ»
5- ضامن بايد معتبر باشد. «وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ»
6- ضامن گرفتن براى جلب اطمينان، سابقه تاريخى دارد. «أَنَا بِهِ زَعِيمٌ»
همانگونه که اشاره شد، عقد ضمانت از مواردی است که در قرآن کریم و روایات مورد تأکید فراوانی قرار گرفته و رعایت آن بر مسلمانان، به ویژه بازاریان و فعالان اقتصادی واجب است تا مبادا دچار لغزش و خطایی شده و گرفتار عقوبت اخروی شوند.
انتهای پیام