به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست علمی «روش شناسی مطالعات بینارشتهای قرآن کریم» امروز پنجشنبه، 27 آذرماه با حضور، علی شریفی و محمدحسین بیات، اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، قاسم درزی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه اعجاز قرآن دانشگاه شهید بهشتی و حجتالاسلام والمسلمین سیدمحسن میری، رئیس دفتر تهران جامعةالمصطفی(ص) العالمیة برگزار شد. در ادامه متن سخنرانی قاسم درزی با عنوان «آسیبهای میانرشتهای در مطالعات قرآنی» را میخوانید؛
در دانشگاه شهید بهشتی و در پژوهشکده اعجاز قرآن کریم، دو رشته میانرشتهای داریم و رویکرد محوری ما در سایر رشتهها نیز میانرشتهای است و اساساً پایاننامهای که رویکرد میانرشتهای نداشته باشد را برای دفاع نمیپذیریم. برخی از درسهای ما همانند اعجاز علمی و اعجاز ادبی نیز در حوزه مطالعات میانرشتهای است. رشته دیگری تحت عنوان قرآن کاوی رایانشی تأسیس کردهایم که فقط ما در کشور این رشته را داریم و دانشجویان هوش مصنوعی وارد این رشته میشوند و در آن از رویکردهایی که در هوش مصنوعی وجود دارد همانند زبان طبیعی و عصب شناسی برای بررسی قران کریم استفاده میشود. این رشتهای نوین در دنیا است و خوشبختانه در پژوهشکده اعجاز قرآن حدود شش دوره است که آن را تدریس میکنیم.
درباره آسیبهای میانرشتهای در مطالعات قرآنی باید گفت این موضوعی است که شخصاً کمتر در ارتباط با آن گفتوگو داشته و در نشستها و جلساتی که بودهام چندان به آن پرداخته نشده است لذا این موضوع را انتخاب کردم که ارائه کنم چراکه بسیار پر دامنه است. میتوانیم میانرشتگی نظری، روشی و انتقادی داشته باشیم. در حوزه روشی، ارتباط یک سویه است و برای مطالعات قرآنی ارزش افزوده دارد و در واقع علم به صورت خادم و مخدوم است. در زمینه انتقادی، پیش فرضهای رایج همانند مطالعات زنان مورد نقد قرار میگیرند. کسی که در حوزه قرآن در این زمینه ورود میکند این فرض را دارد که خوانش رایج مردانه بوده است و میخواهد خوانشی برابر ارائه دهد لذا در این زمینه باید از دانشهایی همانند علوم اجتماعی وعلوم سیاسی استفاده کند؛ چراکه این دانشها به هم سرویس میدهند.
در چند رشتگی، دانشها را در کنار هم داریم و تعامل همانند میانرشتهای عمیق نیست؛ همانند باستان شناسی که هر کسی در این حوزه کار خود را انجام داده و در نهایت به هم کمک میکنند تا مطالعات تکمیل شود. این تعاریف برای این بود که تصوری از میانرشتگی داشته باشیم و بدانیم که پیچیدگیهایی دارد.
اولین آسیب در مطالعات میانرشتهای قرآن کریم این است که به میانرشتگی مکانیکی به جای ارگانیکی دست پیدا کنیم. در میانرشتگی مکانیکی معلوم است چه نتایجی قرار است در انتها به دست بیاید و ارتباط عمیقی برای رسیدن به حل مسئله به وجود نمیآید. در میانرشتگی ارگانیک، رشتهها پویا و در تصرف و ترکیب عمیق هستند و گفت وگوی عمیق و اثر بخش میانرشتهها رخ میدهد.
برای مثالی در این زمینه باید گفت که ریجاردنتون در تفسیر مدرن از سوره کهف میگوید: مضمون هارمونی در برابر آشوب، رایجترین و کارآمدترین مضمون این سوره است. آشوب و آشفتگی ظاهری کارهایی که خضر انجام میدهد، به کمک تعبیر دقیقی که شخصاً ارائه میکند به هارمونی و نظم بدل میشود. آشفتگی حاصل از تعقیب و دستگیری یاران غار، در پناهخوابی که در آستانه غار بر آنها عارض میشود و بعداً در فضایی امن از خواب بیدار میشوند به هارمونی بدل میشود؛ آشفتگی حاصل از دلبستگی به اموال دنیوی که نوع خاصی از شرک است در پرتو کلام ناقد عادل که شاید همانند دو پیامبر صالح و شعیب که در رؤیا میبینند جهانی پر از عدل و داد جایگزین جهانی پر از آشوب شده کاملاً رنگ میبازد و از همه آشکارتر، که برای برقراری نظم و تمدن، و آشوب ممثل در دو چهره معروف یعنی یاجوج و مأجوج را فرو میخواباند. وی در اینجا از مطالعات آنارشی استفاده کردهاند تا آشفتگیهایی که در این سوره وجود دارد را شرح داده و یک نظم را در داستانهای سوره کهف پیدا کنند. اینجا با یک حل مسئله روبه رو هستیم و متوجه میشویم مطالعات قرآنی و مطالعات نشانه شناسی ملموس است. اما در برنامه مکانیکی اینگونه نیست و نتیجهای را که مشاهده میکنیم شایسته یک پژوهش میانرشتهای نیست.
آسیب در مطالعات میانرشتهای، تطبیق غیر روشمند به جای میانرشتگی است. یکی از مهمترین ضعفها در این زمینه در حوزه بررسی قرآن و مدیریت است مثلا معیارهای مدیران را علم، آگاهی، تخصص و امانتداری و امثالهم در نظر میگیرند در حالیکه فروکاستن مدیریت به اینکه مدیر باید آگاه یا اهل مشورت باشد بسیار سطحی است چراکه دانش مدیریت با این همه عرض و طول تمام حرفش این نیست و اگر حرفش این است که نیازی به دانش مدیریت نداشتیم اما وقتی در مطالعات میانرشتهای نگاه میکنیم بعضاً با چنین سادهانگاریهایی مواجه هستیم.
آسیب دیگر عدم توجه به تمایزهای پارادایمی سنت و مدرنیته است. باید توجه کنیم که واژگان قرآن متعلق به دوره مدرن نیستند اما بسیاری از دانشها متعلق به دوره مدرن هستند. توجه داشته باشیم که تمام دانشهایی که به پیش از دوره مدرن بر میگردند سنتی هستند و دیسیپلین نیستند چراکه دیسیپلین در دوره مدرن به وجود آمده است. مثلاً اینکه بگوییم بیعت، نشانه دموکراسی است حرف درستی نیست چراکه بیعت در گذشته وجود داشته و ارتباطی با دمکراسی ندارد لذا پیوند زدن بیعت به انتخابات، آسیبی در مطالعات میانرشتهای است.
اینکه همانند دیدگاه شهید مطهری و شهید صدر معتقد باشیم سنن الهی همان قانونمندی الهی است نیز کاملا اشتباه است چراکه سنت در قرآن همیشه در سیاق عذاب به کار رفته است اما برای تمام قوانین الهی از واژه سنت استفاده نشده است لذا اگر بگوییم سنت یعنی تمام قوانینی که در اجتماع وجود دارد اشتباه است. یا اینکه بگوییم مخالفت با «مترفین» همان عدالت مارکسیستی است نیز کاملا اشتباه است چراکه مارکسیسم پارادایمی متعلق به مدرنیته است و اقتضائاتی دارد و باید به تمام اقتضائات آن توجه کرد.
آسیب دیگر، عدم توجه به تمایزهای اصطلاح شناختی است. در اینجا با مشترک لفظی مواجه هستیم. در رشتههای مختلف ممکن است یک اصطلاح به شکل مشترک لفظی در دو دانش به کار برده شود اما پژوهشگران، یک معنا در دانش اول را در دانش دوم با همان معنا به کار میبرند که نمونههای آن یکسان دانستن استعمار، استکبار و استضعاف یا خلط مفهوم ازدواج یا طلاق در مفهوم سنتی یا مدرن آن است. در قرآن هم به استعمار اشاره شده است اما آنچه در قرآن اشاره شده کجا و آنچه در دوره مدرن وجود دارد کجا؟ لذا معتقدم نباید این مباحث را خلط کنیم.
آسیب دیگر، میانرشتگی هیستریک است. در اینجا پژوهشگر به خود تلقین میکند که متخصص میانرشتهپژوه است و البته بعد از مدتی نیز این تصور را باور کرده و براساس آن کتاب و مقاله نیز منتشر میکند حال آنکه از نگاه متخصصین، در هیچ یک از دو حوزه مرتبط، فرد مورد نظر صلاحیتهای لازم را برای پژوهش میانرشتهای ندارد. اینکه فردی به خود اجازه میدهد در یک متن آکادمیک، قسمتهایی از کتابهای غیرآکادمیک و احیاناً سخنرانیهای خطیبان، عرفا و ... را بیاورد نشان میدهد که از کمترین آگاهی از زبان آکادمیک و علمی برخوردار نیست. نمونه آن کتابی با عنوان «مجموعه مباحث میانرشتهای پیرامون اعجازهای علمی از بیولوژی حشرات در قرآن کریم» است. متأسفانه این کتاب را برای بنده ارسال کردند تا جهت جایزه کتاب سال داوری کنم اما به نظرم ابتذال علمی دارد و دچار هیستریک است و نویسنده ادعاهای عجیبی را مطرح میکند که در هیچ مطالعه علمی و قرآنی قابل قبول نیست.
از دیگر آسیبها در مطالعات میانرشتهای که میتوان به آن اشاره کرد شامل عدم توجه به بافت در مطالعات میانرشتهای، تطبیق غیرهوشمند به جای میانرشتگی و عدم توجه به تمایزهای زبانی میان علم و قرآن است.
انتهای پیام