به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، متن پیش رو برگرفته از کتاب «حسین وارث آدم» نوشته دکتر علی شریعتی است. در این بخش از کتاب، دکتر شریعتی به بررسی کلمه «ثار» در فرهنگ و جامعهشناسی عرب پرداخته و مفهوم عبارت «ثارالله» را برای مخاطب چنین تبیین کرده است:
کلمهای داریم به نام «ثار»، که در دعاها میخوانیم، «یا ثار الله و ابن ثاره»؛ به خود امام حسین(ع) میگوییم تو ثار خدا هستی، اساساً در جامعهشناسی و فرهنگ عرب، ثار چیست؟ پیش از اسلام، نظام نظام قبایلی است. در نظام قبایلی عرب، همچنانکه در تمام نظامهای قبایلی دنیا، هر قبیله، یک شخص واحد است، یعنی «فرد» وجود ندارد، بلکه قبیله وجود حقیقی دارد، هر فرد خودش هیچ نیست و در عین حال تمام قبیله است.
از لحاظ حقوقی هم این مسئله وجود داشته، حقوق قبایلی یک حقوق جمعی است و آن این است که اگر فردی از قبیله به عنوان مثال بنیغطفان، فردی را از قبیله بنیزهره کشته باشد، قاتل، قاتل نیست، مقتول هم، مقتول نیست، بلکه قاتل بنیغطفان است و مقتول بنیزهره، اصلاً هر فردی از بنیزهره خود را صاحب خون میداند و هر فردی از افراد بنیغطفان قاتل و کشنده است، بنابراین برای انتقام گرفتن، کافی است که هر یک از افراد بنیزهره هر وقت دستش به هر فردی از افراد بنیغطفان که قاتل جزءِ آن قبیله است رسید، او را بکشد، این انتقام، گرفته شده، ولو فرد کشته شده هیچ ربطی به قاتل نداشته باشد، اما به هر حال عضو آن قبیله است، یعنی این قبیله، یک خون طلب دارد و آن قبیله است که یک خون را ریخته است و افراد از لحاظ حقوق قبایلی، شخصیت حقوقی ندارند.
این، زیربنای اجتماعی قضیه است، فردی از یک قبیله، یک فرد از قبیله دیگر را میکشد، قبیلهای که کسی از افرادش کشته شده است، صاحب خون است، آن کشته، «ثار» این قبیله است. ما قبیلهای هستیم، یکی از افراد قبیله دشمن یکی از بچههای ما را کشته است، پدر یا مادر یا پسر او صاحب خون نیستند، همه ما صاحب خون هستیم، او «ثار» خانوادهاش، ثار پدر، مادر، پسر، پسر بزرگش، نیست، ثار قبیله است، ثار ماست. یعنی ما از دشمن یک خون طلب داریم غیرت یعنی، تحمل نکردن این بار «ثار» بر دوش خویش این یک رابطه قبایلی و سنت قبایلی در مسأله ثار است.
یک انقلاب بزرگ فرهنگی و فکری که پیغمبر اسلام کرده این است که بسیار اتفاق افتاده که فرهنگ و سنت رایج جامعهاش را گرفته، که حتی جاهلی بوده، اما در آن، در درون این تعبیر، در درون این سنت، این فکر و فرهنگ، یک محتوای نوِ علمی انقلابی انسانی ریخته است و از آن جمله، این است که ثار قبیلهای را به یک ثار ایدئولوژیک، یک ثار انسانی تبدیل کرد، او یک مفهوم، یک سنت و یک فرهنگ این همه عمیق را که تا مغز استخوان مردم و سنت و تاریخ و فرهنگ و غیرت و خونشان فرورفته به ثار فکری، ثار تاریخی و ثار انسانی تبدیل میکند، با همه این روابط.
قبایل و روابط قبایلی به رابطه دو قبیله تبدیل میشود، اما نه قبیله نژادی، بلکه قبیله فکری: قبیله طاغوتی و قبیله الهی. اینها، دو قبیله هستند، این دو قبیله را به رسمیت میشناسند، در قرآن و اسلام و... دعوت براساس یک نظام قبیلهای جدید در تاریخ بشر است. یک قبیله با خدا بیعت کرده و یک قبیله با طاغوت بیعت میکند، این دو قبیله با هم همان رابطهای را که قبایل جاهلی به خاطر ثار با هم داشتند، بر سر ثارشان دارند و همان خونخواهی ثار به صورت این ثار درمیآید و سنگینی مسئولیت خونخواهی آن ثار به گردن یکایک افراد قبیله میافتد و هر که غیرت دارد، مسلماً این صدا را دائماً میشنود و این، کلمه ثار است.
بین وراثت و ثار رابطهای وجود دارد، که این مفهوم، فلسفه تاریخ انسان را در اسلام میسازند و معنی میکنند، این کلمه وراثت را در دعاها، بهخصوص راجع به خود امام حسین، زیاد داریم: زیارت وارث داریم، که اساساً براساس وراثت است. در فلسفه تاریخی ما، بشر با یک ثار آغاز شد، قبیله هابیلی اکنون یک خون از قبیله قابیلی طلبکار است و بنابراین وراثت از اینجا آغاز میشود. این وراثت در اشکال و تعبیرهای مختلف، در روایات، قرآن، احادیث، فرهنگ اسلامی، تاریخ و... هست، حتی سعی شده است که پیامبران را به عناوین مختلف به صورت شجرهنامه، به صورت حتی یک وسیله، یک ابزار، یک سمبل و امثال اینها به یکدیگر ارتباط بدهند و به عنوان یک تسلسل و پیوستگی جریان واحد، یک وحدت تاریخی درست کنند، تا آنها را به صورت مجرد، حادثههای گوناگون و در زمینها زمانهای مختلف، تلقی نکنیم.
متأسفانه جهانبینی ما آنقدر کوچک است که تمام عاشورا تازه از روز تاسوعا آغاز میشود و بعدازظهر فردا هم تمام میشود و بعد دیگر در تاریخ خبری نیست، تا روز چهلم، که باز اربعین است و «شله»ای و بعد قضیه تمام میشود تا سال بعد، یعنی یک روز و نیم طول میکشد، در صورتی که مسئله ابدیت تاریخ است، در این همه وسعت.
میبینیم اولین ثار که بین این دو قبیله به وجود میآید، و در برابر بنیقابیل به گردن بیهابیل است، براساس آن وراثت است، این خون همینطور نسل به نسل به ارث میرسد، چنانکه آن خونریزی نیز نسل به نسل تا آخرالزمان به توارث میرسد. در دید شیعی، پایان فلسفه تاریخ اسلام کجاست؟ این تاریخ، تاریخی که ما میشناسیم، تاریخ، نه حقیقت انسانی، این تاریخ دو قطبی تضادی که براساس رابطه ثار و انتقامگیری ثار بنا شده، آغاز شده و تداوم دارد، کی به انتها میرسد؟ باز هم با ثار، برای اینکه آخرالزمان، قیام جهانی، نجات بشری، تحقق عدالت، صلح و برابری، اینها همه هست، اما بزرگترین لقب آن آخرین نجاتدهنده انسان از این رابطه ثار و ثارکشی که همه تاریخ بشر را شکل میدهد «منتقم» است.
انتقام چه چیز را میگیرد؟ همه میگویند، انتقام، قاتلین سیدالشهداء را! نه! انتقام ثاری که به گردن بنیهابیل است و این ثار، در هر نسل، رابطه پیچیده پیدا میکند. میبینیم ثار در فلسفه تاریخ ما، در تزاید است، ثار بر روی ثار... و در هر نسلی، آن ضجهها که ثارهایش او را به خونخواهی و انتقام از دشمن فرامیخوانند، دائماً شدیدتر و شدیدتر میشود، به طوری که اگر غیرت و حمیت و آگاهی وجود داشته باشد، تمام فضای تاریخ ما پر از ضجه و دعوت خونخواهی ثارهاست، ثارهای ما، اما این ثارها، ثارهای قبیلهای نیست، ثارالله است، اینها «ثارالله»ها هستند که باید از قاتلین بنیطاغوت گرفته شوند.
میبینیم مفهوم ثار همراه با وراثت، مجموعه تاریخ انسان و فلسفه تاریخ انسان را در دید شیعی اسلامی تفسیر میکند، که با ثار شروع میشود و تداوم و تکامل و توسعه پیدا میکند، تا وقتی که به انفجار میرسد و انفجار عبارت است از گرفتن انتقام از بنیطاغوت و آنجاست که گردن قبیله بنیهابیل از بار سنگین این همه خونهایی که به وراثت، نسل به نسل بر گردنش مانده آزاد میشود و در آنجاست که بشر به نجات، صلح و عدالت میرسد و تمام داستانهای زندگی انسان، داستان تلاش برای خونخواهی است، از آدم تا آخرالزمان و حسین، وارث یکی از ورثه است، که خودش به صورت یک ثار درآمد و فرزندش و پدرش، همه ثارهای خدا هستند و پدر ثارهای خدا و پسر ثارهای خدا.
انتهای پیام