به گزارش ایکنا، برنامه درسهایی از قرآن رمضان ۱۴۰۰ با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی یکشنبه، پنجم اردیبهشتماه، با موضوع «نقش ایمان به معاد در زندگی» از شبکه اول سیما پخش شد. این برنامه، طی ماه رمضان هر شب پخش میشود. در ادامه مشروح این برنامه را میخوانید؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
رمضان 1400 را در تلویزیون بحثهای معاد را عزیزان پای تلویزیون خواهند شنید. راجع به معاد گفتیم ایمان به معاد در کجا اثر دارد. یکی از جاها که اثر دارد، اینکه در قوای مسلح چه اثری دارد؟ در قرآن یک قصهای هست به نام طالوت و جالوت و در این قصه میگوید که حزب حق و حزب باطل در برابر هم قرار گرفتند، حزب باطل جمعیت زیاد بود، اینها گفتند: «لا طاقَةَ لَنا» (بقره/ 249) عربیهایی که میخوانم قرآن است. «لا طاقَةَ» ما طاقت نداریم. دشمن قوی است، زیاد است ولی آنهایی که ایمانشان به معاد خوب بود، گفتند کم هم هستیم، ما حمله میکنیم: «و قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهم مُّلَاقُواْ» (بقره/249)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«و قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُواْ اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابرِين» (بقره/249)
«قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُواْ اللَّهِ» آنهایی که قیامت را قبول داشتند، گفتند جمعیت هم اگر کم هست، ما حمله میکنیم.
گفتند: «كَم مِّن فِئَةٍ» چه بسیار گروههایی که « كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةَ» خوب است این را همه حفظ کنند. شعار خوبی است: «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةَ». منتها چه کسی این حرف را زد؟ گروه قلیل. ما گر چه قلیل هستیم ولی چه بسا این گروه قلیل «غَلَبَتْ» غلبه پیدا میکند بر گروه کثیر.
چه کسی میتواند این حرف را بزند؟ کسی که «يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُواْ اللَّهِ» آنهایی که ایمان به معاد دارند. حالا که اینجا آمدیم یک چیزی هم یادم آمد بگویم. قرآن یک شعاری دارد، میگوید که بیست بر دویست پیروز است [پای تخته]. این آیه قرآن است. آیهاش چه هست؟ «عِشْرُونَ» عشرون یعنی بیست، «عِشْرُونَ صَابِرُونَ» بیست نفر مقاوم، «عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَين» (انفال/ 65) این هم آیه قرآن است. «عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَين»: بیست بر دویست پیروز است.
نقش معاد در تحمل متلک.
سوره مطففین میگوید که، خواهش میکنم این تکه را زیادی گوش بدهند، دخترها و پسرها همه با هم. چون گاهی یک وقتها یک کسی میخواهد مذهبی بشود دوستان دورش سر به سرش میگذارند، اوه خانم شیخ شده، چادر سر کرده! چادر سیاه میپوشد! نمیدانم آن آقا چه کرده، آن آقا چه کرده! گاهی یک آدم مذهبی افرادی که دورش هستند مذهبی نیستند. سر به سرش میگذارند. چهار تا متلک میگوید تحمل کنید. چرا؟ برای اینکه شما قیامت دارید. چهار تا متلک چیزی نیست. «إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ» (مطففین/ 29) جمله به جمله بخوانید:
«إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ كاَنُواْ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يَضْحَكُون» (مطففین/ 29)
«أَجْرَمُوا» ها به «ءَامَنُواْ» ها میخندند. یعنی آدمهای لاابالی سر به سر آدمهای متدین میگذارند. «إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ»، « أَجْرَمُواْ» یعنی همان که ما میگوییم مجرم، مجرمین، آدمهای بعد، «يَضْحَكُون» یعنی میخندند، میخندند به شما، یک لبخندی میزنند، «أَجْرَمُوا» ها به «ءَامَنُواْ» ها. دیگر چه؟
پس متلک اول چه هست؟ «يَضْحَكُون» یعنی میخندند.
متلک دوم «وَ إِذَا مَرُّواْ بِهِم يَتَغَامَزُون» (مطففین/ 30)
«إِذَا» زمانیکه، «مَرُّواْ» مرور میکنند، «بِهِم» میآیند از کنارت عبور بروند، یعنی آدمهای لاابالی وقتی از کنار آدمهای حزب اللهی رد میشوند: «يَتَغَامَز» غمزه میآیند، یعنی چشمک میزنند. مخ ندارد، حالیش نیست، به روز نیست، روشنفکر نیست، متمدن نیست. یک شخصیت موهوم برای خودش خیال کرده، مسخره میکند.
پس اول «يَضْحَكُون» میخندند. دوم «يَتَغَامَزُون» غمزه میآیند.
«وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلىَ أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَكِهِين» (مطففین/ 31)
«وَ إِذَا انقَلَبُواْ» وقتی برمیگردند، «إِلىَ أَهْلِهِمُ» پهلوی حزب خودشان، پهلوی. آدمهای لاابالی وقتی خودشان دور هم جمع میشوند با همفکرهایشان، «انقَلَبُواْ» برمیگردند، ولی «فَكِهِين» فکهین یعنی فکاهی میگویند، جوک میگویند. «أَجْرَمُوا» ها برای «ءَامَنُواْ» ها جوک میسازند، « فَكِهِين» فکاهی میگویند.
خب اگر از بغلش «مَرَّ» مرور کند، چشمک میزند، اگر از آن طرف خیابان دید، میگوید: «وَ إِذَا رَأَوْهُمْ قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّون» (مطففین/ 32) اینها ضالّ هستند، «ضالّون» همان هستند که میگوییم «وَ لَا الضَّالِّين» (حمد/ 7)، منحرفند. چه میگوید؟ حالا چهار تا متلک بشنویم؟ میگوید: بشنو. آخر چی؟ میگوید عوضش قیامت داری:
«فَالْيَوْمَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُون» (مطففین/ 34»
امروز اینها به تو میخندند، «فَالْيَوْمَ» روز قیامت داریم: «الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُون» اینها به آنها میخندند، اینها به آنها میخندند. گاهی وقتها مثلاً یک کسی یک کار خوبی را شروع میکند، از بس که رگبار میبندند به او، جوک و متلک و فلان فلان و این دست برمیدارد، میگوید دست برندار.
قرآن میگوید پیغمبری نیامد مگر اینکه مسخرهاش کردند: «يَسْتهزِءُون» (یس/ 30) همه را مسخره کردند، «و ما أرسلنا» هیچ پیغمبر، یعنی یکی هم استثنا نیست، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را مسخره میکردند، طوری نیست. قرآن میگوید حضرت نوح کشتی میساخت: «كُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ» (هود/ 38) هر گروهی میآمدند بروند مسخره میکردند. نوح گفت: «إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُون» (هود/ 38) یک روز هم ما به شما خواهیم خندید. مسخرهاش میکردند، ای پیغمبر مثل اینکه نبوت گل نکرد، به نجاری افتادی هان! گاهی میگفتند آخر آدم عاقل کشتی را کنار دریا میسازند که هُلش بدهند، برود در آب، آخر این کشتی به این بزرگی در خشکی میسازی، در کویر، این را با چه چیزی میخواهی برداری بیندازی در آب، آخر آن زمان که جرثقیل نبود. آدم عاقل کشتی را کنار دریا میسازد، پیغمبریات گل نکرد به نجاری افتادی؟! نعوذ بالله. میگفتند ما قیامت داریم، چون قیامت داریم اینها ذخیره میشود، یک زمانی هم ما به شما میخندیم، منتها شما کنار کوچه و خیابان و رستوران و نمیدانم فیلم و سینما و پارک و شما این جورها متلک میگفتید، آنجا وقتی ما متلک میگوییم «عَلىَ الْأَرَائكِ مُتَّكِئُون» (یس/ 56) بعد از چهار تا متلک میگوید زمانی که قیامت ما به شما بخندیم، آن زمان ما روی تختهای بهشتی خواهیم بود، شما کنار کوچه میگویی، «عَلىَ الْأَرَائكِ مُتَّكِئُون» روی تختهای بهشتی.
ایمان به قیامت باعث میشود که آدم چهار تا متلک بشنود و از کوره در نرود. ایمان به قیامت باعث میشود که انسان اگر جمعیتش هم کم بود، میگوید بیست بر دویست پیروز است، «كَم مِّن ...» (بقره/ 249)
در انجام فرامین، چه عاملی باعث میشود که ما دستورهای خود را انجام بدهیم؟ عشق به قیامت.
زن فرعون گفت: خدایا من نمیخواهم فرعون را، فرعون ادعای خدایی میکرد، پادشاه که چه عرض کنم، ادعای خدایی میکرد، گفت: «أَ لَيْسَ لىِ مُلْكُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجرِى مِن تَحتىِ» (زخرف/ 51) اصلاً کاخ فرعون داخل آب بود، نه کنار آب. آخر یک آیاتی داریم «جَنَّاتٌ تَجرِى مِن تَحتِهَا الْأَنهار» (بروج/ 11)، خانههای بهشتی نهرها از پای درختان. میگوید نه، اصلاً تختش داخل آب بود تَجرِى مِن تَحتىِ» نه «مِن تَحتِهَا الْأَنهار» این یک چیز دیگر است، آن یک چیز دیگر. زن فرعون گفت نمیخواهم. پس چی چی میخواهی؟ هر چه که میخواهی که فرعون به تو میدهد؟ میگوید: نه، «رَبِّ ابْنِ لىِ عِندَكَ بَيْتًا فىِ الْجَنَّة» (تحریم/ 11) من میخواهم بیایم پهلوی خودت، پهلوی تو، فرعون را نمیخواهم. خب حالا اینها را که میگوییم که حرفش را میزنیم. یک دعا میکنم آمین بگویید:
خدایا به آبروی آنهایی که وصل به تو شدند و یاد معاد بودند و یاد تو بودند و در راه تو بودند، ما را هم به آنها ملحق بفرما.
خب در کنترل هوسها و شهوتها ایمان به معاد میتواند آدم را نگه دارد.
ایمان نباشد بالاخره انسان. چه کسی میتواند صدام را، صدام به سرش افتاده که قهرمان عرب بشود، سردار قادسیه بشود، به خاطر این هوس عراق را خراب کرد، ایران را خراب کرد، کویت را هم خراب کرد، سه تا کشور را به آتش کشید، برای اینکه من میخواهم قهرمان بشوم. این هوس را چه کسی میتواند جلویش را بگیرد؟! چک، سفته، خانه، ماشین، هیچی جلویش را نمیگیرد، اگر معاد نباشد، هیچی نمیتواند. کنترل هوسها، کنترل شهوتها.
این معاد را باید خیلی یادش باشیم، چون خدا یادش است. در حدود شش هزار تا آیه، حدود هزار تا آیه برای قیامت است، یعنی یک ششم قرآن برای قیامت است و بحث قیامت کم مطرح میشود متأسفانه، کم مطرح میشود وقتی کم مطرح میشود «نَسُواْ يَوْمَ الحِسَاب» (ص/ 26) میشود، قیامت را فراموش میکند، قیامت که «نَسُواْ يَوْمَ الحِسَاب» شد، کم کم «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الحِسَاب» (غافر/ 27) میشود. قرآن یک آیه داریم میگوید آدم ذره ذره بد میشود: اول لقمه حرام میخورد: «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِين»، «مطفّف» یعنی کم فروش، کم فروشی میکند، لقمه حرام میخورد. بعد از «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِين» قرآن میگوید که «إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِى سِجِّين» (مطففین/ 7) پروندهی فجّار، یعنی اول کم فروشی میکند، لقمه حرام میخورد، بعد فاجر میشود، فاسق میشود، فاسق که شد، بعدش میگوید: «وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِين» (مطففین/ 10). یعنی سیگاری میشود، بعدش تریاکی میشود، بعد هروئینی میشود. اول تخم مرغ میدزدد، بعد مرغ میدزدد، بعد کشتی نفت را در دریا میدزدد، بعد کشور را میدزدد «يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَان» (نور/ 21) گام به گام.
امیرالمؤمنین یک بیانی دارد برای سلطه شیطان بر انسان، میگوید: «باضَ» (نهجالبلاغه، خطبهی 7) باض با صاد ضاد، «بیضه» یعنی تخم مرغ، «باضَ» شیطان تخم میریزد، بعدش «دَبَّ» (نهجالبلاغه، خطبه 7)، این تخمها جوجهها. یک ذره یک ذره هی رشد میکند، رشد میکند تا جوری میشود که فکرش شیطانی است، حرفهایش شیطانی است، نگاهش شیطانی است، اصلاً خودش میشود شیطان: «شَيَاطِينَ الْانسِ وَ الْجِنّ» (انعام/ 112) یعنی خود انسان میشود شیطان دیگر. لازم نیست شیطان بیاید گولشان بزند. اول. حالا. برویم سراغ بحث معاد.
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا افرادی از زیر معاد و بحث نمیروند؟ یعنی الآن شما یک کتاب معاد را بدهید بگویید آقا این را بخوانید ممکن است بگوید برو دنبال کارت، ما الآن در تخم مرغ و گوجهی افطاری خودمان ماندیم، سحری ماندیم، راست هم میگویند، فقر و فشار زیاد است. اما باز هم آدم را اگر بناست نگه دارد ایمان به معاد است، چون آدم بداند حساب. ببینید. شما خودت تنهایی بروی در استخر، شیرجه میروی از آن طرف هم میآیی بیرون. اما اگر ببینی دوربین هست و دوستانت دارند بالای استخر دارند نگاهت میکنند، وقتی دیدی زیر نظر هستی، هر چه بتوانی خودت را در زیر آب نگه میداری، تا دیگر آخرین لحظهای که بتوانی خودت را نگه میداری، دیگر نفست که میبینی قطع شد، میآیی بالا. چرا این مقاومت را زیر آب میکنی؟ برای اینکه میبینی دارند تو را میبینند. ما اگر بدانیم خدا دارد ما را میبیند: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَاد» (فجر/ 14)، اگر باورمان بیاید، مقاومت میکنیم.
آن تاجری که پرخور است، قیامت را باور ندارد، قیامت را یادش رفته است. اصلاً یکی از عوامل جهنم رفتن همین بیاعتنایی به گرسنهها هست. قرآن میگوید که بهشتیها از جهنمیها سؤال میکنند: «مَا سَلَكَكُم فىِ سَقَر» (مدثر/ 42) چه طور شد شما جهنمی شدید؟ میگویند به چهار دلیل:
«قالوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/ 43)
کار به نماز نداشتیم. گاهی میخواندیم، گاهی نمیخواندیم.
2- کاری به فقرا هم نداشتیم: «وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ» (مدثر/ 44)
مسکین و فقرا را هم اطعام نمیکردیم.
3- «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الخَائضِينَ» (مدثر/ 45) با هر سازی میرقصیدیم. نان را به نرخ روز میخوردیم. آنها غیبت میکردند، ما هم غیبت میکردیم. آنها جوک میگفتند، ما هم یک جوک میگفتیم. در جامعهی فاسد آب شدیم، از خودمان قصد نداشتیم.
خب چه شد؟ «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» اصلش نماز و شکم فقرا به هم چسبیده است. بیست و هفت جای قرآن، بیست و هفت آیهی قرآن کنار «یُقیمُونَ الصَّلوة» میگوید: «یُؤتُونَ الزَّکوة». نماز، زکات. رابطه با خالق، رابطه با گرسنگان، خلق، خلق مستضعف. بیست و هفت بار قرآن اینها را به هم چسبانده است،
پیغمبر ما منافقین را از مسجد بیرون نمیکرد، ولی کسانی را که زکات نمیدادند از مسجد بیرون کرد. یک روز پیغمبر مسجد قیافهها را دید گفت: «قُم، قُم» پاشو برو بیرون «قُم» تو هم پاشو برو بیرون، پاشو برو بیرون، پاشو برو بیرون، چند نفر را بیرون کرد، گفتند: «یا رسول الله شما منافقین را هم کاریشان ندارید، میآیند در مسجد.» گفت: «اینها نماز میخوانند، زکات نمیدهند.» خیلی مهم است. حالا.
یک خاطره داریم شیرین است برایتان بگویم، شاید هم شنیده باشید. زمان طاغوت ما اصفهان بودیم، شب قدر خدا رحمت کند مرحوم حاج شیخ مهدی مظاهری را یک دعای ابوحمزه سی شب میخواند، منتها شب قدر دیگر جمعیت خیلی زیاد بود، مسجد سید اصفهان و خیابانهای اطراف. به ما گفتند بیا سخنرانی کن. ما هم یک طلبه جوانی بودیم قبل از انقلاب. گفتم: والله من با تخته سیاه و گروه کم کلاسداریام خوب است. سخنرانی دهها هزار نفری را که من چه جوری بگویم. گفتم: پس تخته سیاه را بگذارید کنار، من میخواهم صحبت کردم. قبول کردند و ما بین دعای ابوحمزه بنا شد چند دقیقهای صحبت کنیم. گفتم: یک روز پیغمبر آمد، افرادی را از مسجد بیرون کرد، گفت: تو نماز میخوانی، زکات نمیدهی، برو بیرون. حالا اگر امشب حضرت مهدی علیه السلام وارد مسجد سید بشود، به چه کسانی میگوید برو بیرون؟ روایاتی داریم «مَن غَشَّ مُسلِماً» کسی به مسلمان کلک بزند، از ما نیست. کسی که چنین کاری بکند «لَیسَ مِنّی» «لیس منّا»، «لَیسَ بِشیعَتِنا» آیات و روایات زیادی داریم که کسی این کارها را بکند، پیغمبر فرمود از ما نیستند. دو نفر با هم قهرند، حضرت فرمود روز چهارم آشتی کنید وگرنه از من نیستید. الآن امام زمان وارد مسجد سید بشود، دست چه کسانی را میگیرد بیرون میکند؟ فلان گروه، فلان گروه، گفتیم و گفتیم و گفتیم. فردایش اصفهانیهایی که اهل طنز هم هستند خیلیهایشان، گفتند خبر داری چی شد؟ گفتم: نه. دیشب قرائتی مسجد سید صحبت میکرد، که اگر امام زمان ظهور کند، بیاید در مسجد، دست چه کسانی را میگیرد بیرون میکند؟ ما هم گوش میدادیم، یک مرتبه صدا قطع شد. فکر کردیم برق رفت. بعد دیدیم امام زمان دست خود آقای قرائتی را هم گرفته بیرونش انداخته.
بعضیها میگویند حالا چهطور؟ موضوعمان این است که در بحث معاد یک عده میخواهند در روند. برای در رفتنشان چی هست؟
1- میگوید که بعد توبه میکنیم. وقتی میخواستند یوسف را در چاه بیندازند، گفتند: آخر این برادرمان را در چاه میاندازیم «و کنّا» بعدش آدم خوبی میشویم. ما الآن در چاهش میاندازیم، بعدش آدم خوبی میشویم. «و کنّا من بعده» میترسم غلط بخوانم. جزء افراد صالح، در ذهنم هست که صالح در این هست. حال فعلاً یوسف را در چاه میاندازیم، بعد توبه میکنیم. خیلیها میگویند گناه میکنیم، خدا أرحم الراحمین است.
گاهی هم انبیاء را قبول نمیکنند به خاطر توقع بیجا. میگفتند اگر تو پیغمبری «فَأْتُواْ بِآبَائنَا» (دخان/ 36) پدرم، پدربزرگ مرا زندهاش کن. مگر حضرت عیسی مردهها را زنده نکرد؟ همه ایمان آوردند؟ همه ایمان آوردند؟
به حضرت صالح گفتند: اگر تو پیغمبری از دل این کوه یک شتر بیاید بیرون، از دل کوه یک شتر بیاور بیرون. یک قاعده هم برایتان بگویم، هر معجره ای را که خود پیغمبر بیاورد، اگر مردم گوش ندهند، هلاک نمیکند اینها را، اما اگر مردم گفتند این معجزه را انجام بده و آن را انجام داد و تسلیم نشدند، خدا اینها را هلاک میکند. یک بار دیگر تکرار کنم: معجزاتی که انبیاء داشتند اگر به درخواست مردم باشد، اگر با درخواست شما معجزه شد و گوش ندادند، آن وقت خدا اینها را غضب میکند، اما اگر درخواست مردم نبود، خود پیغمبر یک معجزهای را آورد، ممکن است خدا به آنها مهلت بدهد.
خدایا همه ما را از لجاجت نجات بده.
کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.
«و السلام علیکم و رحمة الله»
انتهای پیام