چهاردهمین دوره جشنواره موسیقی نواحی ایران برگزار شد و به پایان رسید. جشنوارهای که از دهه هفتاد با هدف حفظ و اشاعه موسیقی نواحی توسط اساتید و بزرگان دغدغهمندی چون محمدرضا درویشی آغاز به کار کرد. انتظار میرفت و میرود که با گذشت سیزده دوره از برگزاری چنین جشنوارهای، برگزارکنندگان آن حداقل به استانداردهای ثابت و قابل قبولی دست یافته باشند و هر دوره نسبت به دوره قبل اوضاع بهتر شده باشد اما دریغا که اینگونه نیست و هرسال دریغ از پارسال.
از کمرنگ شدن حضور اساتید و بزرگان درجه یک در بخش نوازندگان، داوران و هیئت انتخاب گرفته تا ضعفهای تکراری موارد اجرایی، نشستهای پژوهشی پراکنده و بدون موضوعیت درست. سیاست جشنواره در سالهای گذشته بر این بوده است که از پیشکسوتان این عرصه دعوت شود ولی تمام سیاستهای جشنواره در طی سیزده دوره گذشته در این دوره زیر پا گذاشته شد.
ابتدا به مورد عجیب از حضور نوازندهای در حد مبتدی میپردازیم که حتی ساز او کوک نبود. قطعاً حضور هنرمندان جدید و جوان برای تشویق و معرفی ارزشمند است ولی باید حداقلهایی را برای اجرا، آن هم در چنین جشنوارهای داشته باشند نه اینکه توان تشخیص کوک بودن یا نبودن ساز را هم نداشته و مقامی را هم که مینوازد، هیچ شباهتی به مقام ذکر شده نداشته باشد.
با مواردی روبرو هستیم که از بدیهیترین موضوعات است که در جایگاه جشنوارهای با این پیشینه نیست. از همه بدتر تعریف و تمجید صفحه خود جشنواره از این نوازنده است که جای تعجب دارد و از «غوغای نوجوان 17 ساله» یاد میکند! باید بررسی کرد که انتخاب چنین افرادی و این تعریف و تمجیدها از کسی که به هیچ وجه در سطح قابل قبول هم نیست به صورت اتفاقی رخ داده یا تلاشی به عمد برای رزومهسازی و مطرح کردن افراد است.
آیا موسیقی نواحی دچار کمبود هنرمند توانا است که باید شاهد این موارد باشیم؟ آن هم موسیقی خراسان که مهد پرورش نوازندگان و هنرمندان مطرح است. اگر هدف حضور جوانان است میتوان سری به جشنواره ملی موسیقی جوان در بخش سازهای نواحی زد و از افراد برگزیده و توانا دعوت کرد تا در جشنوارههای از این دست حضور داشته باشند تا هم تشویقی برای آن جوان و نوجوان باشد که در صحنهای حضور پیدا کرده که اساتید بزرگ کشور نواختهاند و هم احترامی برای جایگاه جشنواره و گوش مخاطبین باشد.
لازم به ذکر است که طبق برخی گفتهها هدف، تاکید بر حضور بانوان در جشنواره بوده و بر این موضوع تمرکز شده است؛ ضمن اینکه توجه برگزارکنندگان به حضور بانوان جای تقدیر است اما به هیچ عنوان هدف وسیله را توجیه نمیکند و باید در انتخابات خود بیشتر توجه کنند. هنرمند خانم شایسته و توانا کم نداریم و انتخابهای نامناسب بیشتر ضربه میزند تا کمک به این موضوع باشد.
مورد پر اهمیت دیگر پوشش خبری و رسانهای این جشنواره است که علیرغم همه تمهیدات هنوز آن مخاطبینی را که شایسته و بایسته یک جشنواره کشوری است ندارد و فقط به پخش زنده از طریق اینستاگرام بسنده شده که آن هم دچار اختلال شد!
با توجه به تجربه پیشین که در همین دوره کرونا به دست آمد باید به این موضوع بیشتر توجه میشد تا تمهیدات بهتری در نظر گرفته و تبلیغات گستردهتری برای جذب مخاطب حداکثری در روزهای تعطیل جشن و عید انجام میگرفت.
از دیگر موضوعات مهم و قابل توجه نبود وسایل حمل و نقل مناسب برای اساتید دعوت شده است که در دیگر خبرگزاریها هم به آن پرداخته شده است که موضوع کماهمیتی نیست. اگر قرار است جشنوارهای درجه یک و در سطح کشوری باشد باید همه چیز آن در سطح و جایگاه هنری کشوری باشد. ممکن است منابع مالی محدود بهانه مسئولان برای این امر باشد اما باید از مخارج دیگر زد و به این مهم پرداخت، حتما نباید اتفاقی غیرقابل جبران رخ دهد تا تغییر رویه داد.
در پایان باید عرض شود که کافی است نیمنگاهی به دیگر جشنوارهها شود تا به استانداردهای لازم دست یافت. صحبت از بینالمللی شدن جشنواره با نداشتن اقل استانداردها شوخیای بیش نیست. حیف است یک جشنوارهای که تداوم داشته و از کیفیت قابل قبول و حضور اساتید بزرگ و پیشکسوت در سالهای گذشته برخوردار بوده و حال که تثبیت شده است با نزول کیفیت قابل مشاهدهای روبرو باشد. قطعاً دغدغهمندان اصیل این عرصه کم نیستند تا بشود از آنها کمک گرفت.
امید که گوش شنوایی باشد...