به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست علمی «ژئوپلیتیک عربستان امروز» امروز چهارشنبه 29 دیماه با ارائه حجتالاسلام والمسلمین محمد مسجدجامعی، مشاور عالی رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب و سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در واتیکان برگزار شد.
در ادامه سخنان وی را میخوانید:
بحث درباره ژئوپلیتیک عربستان امروز بسیار مفصل است اما بنده در این جلسه سعی میکنم نکات مهم را درباره عربستان امروز عرض میکنم. باید توجه داشت منظور ما عربستان 2022 است نه حتی عربستانی که پنج سال قبل وجود داشته است چراکه سرعت تحولات در عربستان در اوج است لذا تلقی تاریخی مربوط به سالهای گذشته نباید مورد توجه باشد. بنده به سه بخش مهم در مورد عربستان اشاره میکنم که شامل مسئله توسعه در مفهوم جدید، خاندان سلطنتی و در نهایت نهاد دینی و وضعیت آن در شرایط کنونی است.
تأثیر تغییرات قطر بر سایر شیخنشینها
سؤالی که وجود دارد این است که توسعه در حال حاضر در ذهن آنها چگونه است؟ به طور خیلی خلاصه توسعه از نظر آنها و به طور کلی شیخ نشینها به معنای همراه جهان شدن و تأثیر گذاشتن است در حالیکه قبلاً اینگونه نبوده است. این ایده از قطر دهه نود شروع میشود. پدر پادشاه کنونی قطر، وقتی پدر خود را برکنار میکند شرایط کاملاً جدیدی رقم میزند. تصور او این بود که ما به عنوان قطر باید رویکرد جدیدی داشته باشیم لذا سعی کردند با اقداماتی همانند ایجاد کانال الجزیره، هواپیمایی قطر، ایجاد سالنهای مختلف برای کنفرانسهای بینالمللی و مسابقات ورزشی، هتلها و... تغییرات زیادی ایجاد کنند بنابراین از سال 2000 با قطری جدید مواجه هستیم. این وضعیت قطرِ جدید، بعد از بهار عربی عملاً به دیگر شیخنشینها نیز نفوذ کرد.
در مورد عربستان لازم است به سه مرحله اشاره کنم؛ در دهه 30 میلادی نفت توسط آمریکاییها کشف میشود و بر اساس محاسبات به این نتیجه رسیدند که این کشور بسیار غنی است لذا در جنگ دوم جهانی، متفقین سعی زیادی داشتند که آلمانها به شبهجزیره عربستان نفوذ نکنند. نکته مهم این است که پولی که به دست میآمد عملاً در دست خاندان سلطنتی قرار میگرفت بنابراین چنین پولی، متن جامعه را تغییر نمیدهد لذا این مرحله تا اواخر دهه 60 ادامه پیدا میکند تا اینکه ملک فیصل سر کار آمد. وی به معنای درست کلمه معمار عربستان جدید است و یکی از نتایج روی کار آمدن وی این بود که پول را وارد جامعه کرد و به سرعت جامعه را تحت تأثیر قرار داد. در این مقطع، تلاش بر این است که از زندگی لذت ببرند و در زمینه خارجی هر نوع مشکلی که وجود داشت از کنار آن بگذرند. حتی در جریان اشغال کویت که عربستان هم که تهدید میشد از آن گذر کردند.
تلاش عربستان برای ایفای نقش در جهان
در مرحله سوم که به طور مشخص بعد از آمدن ملک سلمان و ولایت عهدی محمد است، معتقدند ما به عنوان یک کشور، دیگر نمیتوانیم همانند شرایط قبلی باشیم بلکه باید با جهان زندگی کنیم. البته تفسیرشان این است که باید آن زندگی سنتی دست و پاگیر برای جوانها و کسانیکه مایل هستند آزادتر باشند کنار گذاشته شود. نکته مهمتر اینکه معتقدند باید در جهان هم تأثیرگذار باشیم. این همان حرفی است که قطر هم میزد. بنابراین تا مفهوم توسعه از منظر عربستان را درک نکنیم نمیتوانیم عربستان امروز را به خوبی تحلیل کنیم. برنامه 2030 هم که چند سال دیگر قرار است به نتیجه برسد عمدتاً برنامهای توسعهای است و آنچه امروزه در سیاست داخلی و خارجی آنها میبینیم توسعه در مفهوم جدید است. عربستان یکی از جوانترین کشورهای جهان سوم است بنابراین برنامههای توسعهای عربستان یک ضرورت اجتماعی هم محسوب میشود لذا اینگونه نیست که صرفاً انتخاب کرده باشد.
در بخش دوم که مربوط به خاندان سلطنتی است باید گفت که معمولاً یک تلقی منفی در مورد این خاندان هست اما در اینجا به صورت بیطرفانه موضوع را بررسی میکنیم. عربستان کمتر از صد سال است که تأسیس شده است بنابراین اساساً سنت پادشاهی در آنجا وجود نداشت و سران قبایل بودند و اولین پادشاه هم ملک عبدالعزیز است. البته آن تصور پادشاهانه که در ذهن ما وجود دارد در اینجا تطابق پیدا نمیکند بلکه بیشتر با میراث عشیرهای و قبیلهای تطابق دارد.
نکته دیگر اینکه این مجموعه خاندان سلطنتی در داخل خودش عملاً منسجم است و حالت لج و لجبازی که در بسیاری از ملتها وجود دارد در میان آنها بسیار کمتر است؛ هرچند ممکن است اختلافاتی نیز باشد اما در نهایت میتوانند خودشان را جمع کنند و با هم هماهنگ باشند مخصوصاً اگر در مقابل یک دشمن بیرونی قرار بگیرند. به نظرم این موضوع به خاطر ریشه نجدی آنهاست که در میان حجازیها و قطیفیها نیست.
شیوه تغییر و تحولات در عربستان
در جامعهای همانند عربستان، تحول از بالا شروع شده و به پائین سرریز میشود در حالی که در عموم کشورها تحول از پایین شروع میشود و بالا را تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال بعد از اینکه انور سادات در مصر به سیاست آزادسازی اقتصادی روی آورد این آزادسازی به گونهای بود که توده پائین مردم را تحت فشار قرار داد و منجر به اعتراضاتی شد. این حالت در عربستان امکان ندارد اتفاق بیفتد و همین آزادسازی جامعه از معیارهای سنتی نیز اگرچه خواست جوانان بود اما منجر به فشار به رژیم نشد بلکه خود حکومت از بالا دریچه را باز گذاشت تا جامعه نفس بکشد. نکته دیگر این است که این شرایط جدید اجتماعی و سیاسی، مورد درخواست شدید غربیها مخصوصاً آمریکاییها هم بود.
در مورد بخش سوم که نهاد دینی است باید گفت در بین مذاهب اربعه، فقه حنبلی از همه محافظهکارتر است؛ چراکه به دلیل عدم اعتراض به حاکمیت و قدرت و تأیید آن در هر حالتی، در خدمت قدرت است. ملک عبدالعزیز در همان ابتدا که مکه و مدینه را گرفت عدهای از فقها و عالمان دینی را جمع کرد و به آنها گفت دیدگاه شما درباره ابزارهای جدید همانند تلفن و تلگراف چیست که آنها گفتند آنچه ملک قبول کند ما هم قبول میکنیم چراکه ما به جواز فقهی در این زمینه نرسیدهایم. این حالت در ذات فقه حنبلی است. خود ابن حنبل هم با وجود اینکه توسط معتصم شکنجه میشد اما موضعی نمیگرفت و میگفت او حاکم و من تابع هستم. در واقع مبنای آنها این است که برای حاکم نوعی از بسط ید قائلاند.
لوازم برقراری روابط مستمر میان ایران و عربستان
سؤال این است که در متن تاریخ 100 ساله عربستان رابطه حاکمیت و دین چگونه بوده است؟ به طور خلاصه میتوان گفت این دو، نوعی از بده بستان و تعامل متقابل داشتهاند که این تعامل، هم رژیم و هم وهابیت را از خطر گذرانده است چراکه دستگاه فتوا همواره و از جمله در اشغال مسجدالحرام و حمله به کویت در کنار حاکمیت بوده است.
عربستان و ایران، دو قطب مهم هستند بنابراین اگر قرار باشد روابطی قابل قبول و تا اندازهای مستمر میان آنها وجود داشته باشد باید در کلیتِ خودشان دیده شوند اما موقعی که مسئله را در چهارچوب مذهبی و مسائل سیاسی ببینیم شرایط متفاوت خواهد شد. عربستان کشوری پیچیده و وسیع است و باید آن را به خوبی بشناسیم. مشکل بزرگ ما با آنها این است که نه خودمان و نه آنها را در کلیت نمیبینیم بلکه مسائل را بسیار ریز میکنیم و صرفاً مسائل سیاسی و مذهبی را در نظر میگیرم بنابراین هنوز نتوانستهایم مسائل را برطرف کنیم.
انتهای پیام