به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد عربصالحی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 17 خردادماه در سومین جلسه از هرمنوتیک «فلسفی، قرآن و تفسیر» با بیان اینکه گادامر معتقد است که دخالت پیشفرضها اجتنابناپذیر است، گفت: سؤال ما از ایشان این است که آیا در علم حضوری هم دخالت پیشفرضها اجتنابناپذیر است یا در علم حضوری ماجرا تغییر میکند؟ اگر علم حضوری را درست تصور کنیم به راحتی تصدیق خواهیم کرد که نوع پیشفرضها رنگ میبازند، علم حضوری یعنی واقعیت جزء وجود انسان شده است؛ قرآن کریم فرموده است: لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ.
وی افزود: انسان وقتی دستش در آتش باشد مادامی که دست او در حال سوختن است علم حضوری به سوختن دارد، بعدا اگر مداوا کرد و دستش خوب شد علم حضوری تبدیل به حصولی خواهد شد؛ فرض بگیریم انسانهایی از فرهنگهای مختلف و با پیش فرضهای مختلف اگر دستشان را درون آتش بگیرند میسوزد و در اینجا نه فیلسوف و نه فقیه و نه غیر آن نه و هیچ کسی نمیتواند مدعی شود که دست من نمیسوزد یعنی واقعیت سوختن، سبب میشود تا تمام پیش فرضها رنگ ببازد.
عرب صالحی با طرح این پرسش که مگر چند درصد علوم ما حضوری است که بگوییم پیش فرضها در آن دخالت ندارد، تصریح کرد: این سؤال درست است زیرا نوعا علوم ما حصولی است اما در بحث علم انبیاء و ائمه(ع)، کارآیی زیادی برای ما دارد زیرا همین آقایان علم انبیاء و ائمه(ع) را حصولی میدانند و اینکه پیش فرضهای آنها در آن دخالت دارد و این در حالی است که ما دلایل روایی، قرآنی و عقلی داریم که علوم انبیاء و ائمه(ع)، حضوری است. همه آیات قرآن جزء وجود پیامبر(ص) شدهاند. کما اینکه در آیه شریفه میخوانیم «وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ؛ و حقا تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مىدارى». بنابراین اگر همه آیات قرآن علم حضوری پیامبر(ص) باشد دلیلی برای دخالت پیش فرضها وجود ندارد.
وی با بیان اینکه احتمال دخالت پیشفرضها در علم حضوری بسیار اندک و غیرقابل اعتناست، اضافه کرد: به همین دلیل در شهودات عرفا هم تفاوتهایی دیده میشود، با اینکه علم حضوری دارند. علامه جوادی آملی گفته است که در علم حضوری معصوم(ع) ولو اندک احتمال دخالت پیشفرضها وجود دارد لذا شهود عرفا باید با شهود معصومان تایید شود وگرنه قابل اعتنا نیست، علم پیامبر(ص) علم لدنی است که یک مرتبه بالاتر از علم حضوری است و خود خداوند فرموده که من از هر طرف مواظبت میکنم که مبادا دخالتی در علم انبیاء رخ دهد که آیه بیان شده مؤید آن است.
عرب صالحی با بیان اینکه آیا میتوانیم در همین مسئله از قرآن الهام بگیریم یا خیر؟ تصریح کرد: قرآن کریم نه کتاب علم معرفتشناسی، نه اقتصاد، نه اخلاق، نه روانشناسی و نه تربیت است، از طرفی زبان قرآن هم نه زبان علوم تجربی است نه زیستشناسی، نه عرفان و نه فلسفه است، بنابراین آیا قرآن از معارف بلند عرفانی و اخلاقی و تربیتی خالی است؟ خیر زیرا در این صورت جامعیت آن هم زیر سؤال خواهد رفت و این همان حرف سروش است که میگوید مولوی کتابی دارد و محمد(ص) هم کتابی. بنابراین قرآن کریم واجد تمامی معارف بلندی است که انسان برای سعادت تا روز قیامت به آن نیاز دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: ما مکتب تفکیک را در دوره معاصر داریم که در فهم قرآن بین روایات و عقل تفاوت گذاشته و میگوید باید با روایت سراغ فهم قرآن برویم و نه عقل. قائلان به مکتب تفکیک افراد بسیار مؤمن و متخلقی هستند ولی اشتباهشان این است که میگویند قرآن را با عقل فلسفی نمیتوان فهمید و باید با همین ظواهر و عقل نورانی شده به نور الهی بفهمیم. بنیانگذاران اولیه این مکتب، کلا معتقد بودند که عقل را در فهم قرآن باید کنار گذاشت و بعدا دیدند چنین چیزی ممکن نیست گفتند ما با عقل مخالف نیستیم بلکه عقل عرفانی و فلسفی را قبول نداریم.
وی با تاکید بر اینکه ما قبول داریم زبان قرآن، فلسفی و عرفانی نیست ولی حتما قرآن واجد معارف بلند عرفانی و فلسفی است که برای هدایت انسان لازم است، اضافه کرد: در دوره معاصر دو تفسیر نوشته شده یکی المیزان که آن را یک فیلسوف و عارف بزرگ یعنی علامه طباطبایی نوشته و دیگری تفسیر 5 جلدی مناهج که آقای ملکی از معتقدان به تفکیک نوشته است؛ آقای ملکی در تفسیر بسیاری از آیات متعرض علامه شده و اینکه حرفهای ایشان مخالف قرآن است. ما تحقیقی انجام داده و ثابت کردهایم که اگر معارف بلند عرفانی و فلسفی قرآن را نادیده بگیریم چقدر معارف ارزشمندی را از دست خواهیم داد.
عرب صالحی بیان کرد: علامه معتقد است که این معارف همه قابل استخراج از قرآن است ولی قائلان به تفکیک میگویند زبان قرآن، زبان عرفان و فلسفه را حمل نمیکند، ما معتقدیم حتی برخی شبهات را نمیتوان جز با معارف عقلی و فلسفی و عرفانی پاسخ دهیم، علامه معتقد است که زبان قرآن جامع و لایه لایه است؛ یعنی قرآن با همین الفاظ، هم فیلسوف، هم عارف و فقیه و هم افراد عادی را مخاطب قرار داده ولی به معنای آن نیست که قرآن علم و زبان عرفانی یا فلسفی دارد.
وی اضافه کرد: برخی روشنفکران میگویند ما روایات فراوانی داریم که فرمودهاند ما انبیاء مامور هستیم به میزان عقل مردم با آنها حرف بزنیم، لذا قرآن هم مطابق عقل مخاطبان اولیه خود و عقل مردم و فرهنگ زمانه نزول است، این در حالی است که قرآن در همان عصر نزول هم مخاطبان متفاوتی داشته است، در یک سطح عرب بیابانی، در سطح دیگر مردمی که مقداری سواد داشتند، در سطح بالاتر افرادی مانند سلمان و ابوذر و در سطح معصومان(ع)، کسانی مانند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) بنابراین قرآن باید مطالبی در سطح امام علی(ع) هم داشته باشد.
وی در توضیح روایت «بقدر عقولهم» گفت: یعنی به اندازه عقل آنان باید سخن گفت نه به اندازه فرهنگ زمانه و یا توهمات و خرافات و اشتباهاتشان. همچنین همانطور که گفته شد ما عقول امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) را هم داریم که عقل کل هستند. پس زبان قرآن، جامع است زیرا بزرگترین عارف و فیلسوف دنیا هم به گرد پای علی(ع) هم نمیرسد. حال بینید که امام علی(ع) درباره عظمت و جایگاه قرآن چه میگوید.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: کسانی که صرف ظاهرگرایی در قرآن را قبول دارند یعنی هنوز طعم شیرین معارف بلند آن را نچشیدهاند. ملاصدرا در اواخر عمر که سراغ قرآن رفت حسرت خورد که من همه گمشدههای خودم را در قرآن یافتم و چرا از ابتدا سراغ آن نرفتم.
وی با طرح این پرسش که آیا از قرآن میتوان استدلالی برای عدم دخالت پیشفرضها به دست آورد، افزود: براساس نظریات کسانی مانند گادامر، پیشفرضها اجازه نمیدهند که انسان هیچگاه به فهم درستی از متن برسد، در قرآن آیاتی وجود دارد که بنده نام آن را آیات تعلیم گذاشتهام و مؤید این مسئله است که این سخن گادامر نادرست است. البته این استدلالات صرفا درون دینی است و برای خودمان حجتآفرین است. مثلا آیه شریفه «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» فرموده است که ما همه اسماء را به آدم(ع) یاد دادیم، حال اگر قائل به دخالت پیش فرض باشیم در این صورت باید بگوییم خداوند اسماء را به آدم آموخت ولی او چیز دیگری یاد گرفت و در این صورت با پذیرش رای گادامر، این آیه کذب است و این صددرصد در مخالفت با مبانی کلامی ما و حکمت و علم خداوند هست.
عرب صالحی ادامه داد: خداوند در سوره الرحمان فرموده است: الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ؛ یعنی خداوند قرآن را به پیامبر(ص) آموخت حال اگر دخالت پیشفرض را بپذیریم یعنی خدا قرآن را به پیامبر(ص) آموخت ولی او قرائت نبوی از جهان را به مردم داد و در این صورت هم با برخی آیات دیگر قرآن که صراحت بر حفظ قرآن از دستبرد و تحریف دارد مغایر است و هم با فلسفه نبوت و ارسال رسل. در فلسفه، اتحاد علت و معلول وجود دارد یعنی علت و معلول یکی هستند ولی از حیث وجودی فرق دارند. از نظر فلسفی ممکن نیست علت باشد و معلول نباشد؛ قرآن فرموده است که تعلیم قرآن واقع شده پس حتما باید معلول هم وجود داشته باشد که آموخته شدن قرآن است. حال اگر بگوییم خدا تعلیم قرآن کرد ولی پیامبر(ص) با توجه به پیشفرضهای خود چیز دیگری یاد گرفت انفکاک معلول از علت است که در فلسفه ناممکن است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به حیثیت اطلاقی فهم، تصریح کرد: گادامر گفته فهم جدای از تفسیر است، یعنی نوعا متون را میفهمیم ولی برخی مواقع نیازمند تفسیر است ولی شلایرماخر میگوید فهم در همه جا ملازم تفسیر است. گادامر معتقد است ما هر متنی را در صورتی که برای امروز ما کاربرد داشته باشد میفهمیم یعنی هر فهمی را مطابق شرایط امروز میفهمیم. یعنی متن، جوهر ثابت معنایی ندارد و شرایط زمانه و کاربرد است که به متن معنا میدهد. منتقدان وی میگویند ما باید ابتدا باید از متن چیزی بفهمیم تا ببینیم آیا برای ما کاربرد دارد یا خیر؟ پس فهم متن مقدم بر اطلاق آن است.
انتهای پیام