۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. چهل و سومین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «شهیدان راه خدا زندهاند» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾
فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰﴾
يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۱﴾(ال عمران 171-169)
و هرگز گمان مبرید آنها که در راه خدا جان سپردند مردهاند بلکه بدانید آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند(169) و از آنچه خداوند از فضل خویش به ایسان عطا کرده است شاد و خرمند و کسانی را که هنوز به ایشان نپیوستهاند بشارت میدهند که آنان را هیچ ترس و اندوهی در پیش نخواهد بود(170) و ایشان به نعمت و فضل الهی وجد و شادی میکنند و خداوند هیچگاه پاداش مومنان را ضایع نخواهد کرد(171).
دلیرانی که در راه اهداف قدسی، چون آزادی و اعتلای جامعه جان خود را فدا میکنند، هم نزد عامه مردمان و هم نزد خداوند مقامی و منزلتی خاص دارند. ایشان مهمان پروردگار خویشند و مردمان مهمان خوان کرامت آنان، بعد از دو هزار و چهارصد سال که از شهادت سقراط میگذرد، هنوز خوان ضیافت معنوی او مردم را غذای روح و ایمان و جاودانگی و شرافت انسانی میبخشد. البته کشته شدن در راه خدا تنها محدود به مرگ جسمانی نیست بلکه کشتگان عشق الهی بی آنکه جانشان به جهان دیگر پرواز کند در عین حال که در این جهان زیست میکنند در شمار جان باختگانند.
آنان که ره عشق گزیدند همه
در کوه حقیقت آرمیدند همه
در معرکه دو کون فتح از عشق است
هر چند سپاه او شهیدند همه (منسوب به ملاصدرا)
زندگان حقیقی همین عاشقانند که در پیش حق چون مردگان تسلیماند.
زنده کدام است برِ هوشیار
آنکه بمیرد به سرِ کوی یار (سعدی)
کشته شدن به تیغ عشق و حیات ابد یافتن یکی از درونمایههای عرفانی در شعر پارسی است.
اقتلونی اقتلونی یا ثقات
ان فی قتلی حیاتاً فی حیات
آزمودم مرگ من در زندگیست
چون رهم زن زندگی یابندگی ست
تو مکن تهدیدم از کشتن که من
تشنه زارم به خون خویشتن (مثنوی)
وقتی عاشق جان خود را فدا کرد دیگر هراسی از مرگ ندارد و از تیغ کافران و ظالمان نیز نمیترسد بلکه در صورت ضرورت رقصکنان به زیر شمشیر میرود.
ترسیدن ما چونکه هم از بیم بلا بود
اینک ز چه ترسیم که در عین بلائیم (دیوان شمس)
قدّیسانی که جان خود را در راه احیای عدالت و انسانیت و حفظ شرافت انسانی و معنویت فدا کردهاند به حقیقت پیش از آن فدا کردن ظاهری به دست معشوق کشته شده بودند و این قتل جسمانی نیز مهر تاییدی است بر آن قتل حقیقی و کشتن نفس که از پیش رخ داده است وگرنه پس از کشتن نفس دیگر سالک را دشمنی باقی نمیماند که او را بکشد و اگر به دست کسی کشته شود آن دست را کلید باز کردن دروازههای ابدیت بر روی خوش میداند.
مناجات حضرت حسین در قتلگاه چنانکه در ترجمه شاعرانه الهی قمشهای آمده از چنین معانی حکایت میکند:
گفت الها ملکا داوَرا
پادشها ذوالکرما یاورا
در رهت ای شاهد زیبای من
شمع صفت سوخت سر و پای من
گر«ارِنی» گوی به طور آمدم
خواستیام تا به حضور آمدم
بالله اگر تشنهام آبم تویی
بحر من و موج و حبابم تویی
نقش همه جلوه نقاش شد
سرّ هو الله ز من فاش شد
آینه بشکست و رخ یار ماند
ای عجب این دل شد و دلدار ماند
از کشته شدن به شکستن آینه تفسیر شده است و از تشنگی به شور عشق و خواستن و اینها همه حکایت دارد از اینکه اصل کشته شدن در راه خدا کشته شدن نفس و دیو درونی است که حجاب جمال معشوق است و مرگ جسمانی نیز چیزی جز کنار رفتن حجاب از چهره جان نیست.
به گفته حافظ:
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
پیام نهایی این است که هر کس جان خود را در راه جان فدا کرد اگر از آن پیش به جان زنده بود اکنون به جانان زنده است و بر سفره آن پادشاه عالم از هر نعمتی برخوردار است و شاد و سرخوش با حق پرستان عالم میگوید که شهادت اگر در راه حق و عدالت باشد جان باختن نیست بلکه جان یافتن است به گفته سعدی:
گویند مکن سعدی جان در سر این سودا
گر جان برود شاید، من زنده به جانانم
زنده به جان خود همه حیوان بود
زنده به دل باش که جان آن بود (نظامی)
شهادت حق پرستان هول مرگ را از دلها میبرد و شور و اشتیاق عالم جان را افزون میکند و این کاری بود که سرحلقه حق پرستان در نیمروز عاشورای عشق در پیش چشم آدمیان و فرشتگان به نمایش آورد.
انتهای پیام