به گزارش ایکنا، آیتالله جوادی آملی؛ مفسر قرآن و شارح نهجالبلاغه، 16 آذرماه در ادامه سلسله مبحث اخلاقی خود در مسجد اعظم قم با بیان اینکه فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) منسجم و علمی است مگر اینکه سیدرضی فرصت نکردند همه کلمات را جمع و در یکجا ذکر کنند، گفت: لذا خطبهها، نامهها و کلمات ایشان تقطیع شده است.
متن سخنان ایشان به شرح زیر است؛
همه فرمایشات امام، دقیق و علمی است که متاسفانه تقطیع و تجزیه و تکهپاره شده است لذا در حوزه به عنوان مرجع علمی شناخته نشده است؛ مرحوم محقق در شرایع وقتی بحثی از نهجالبلاغه نقل میکند میآورد که این روایت، مرسله است رضی نقل کرده است و این مرسله رضی کجا و نهجالبلاغه علی(ع) کجا؟ این کتاب در حوزهها مکروه بود و گویا سیدرضی برای خودش این کلمات را جمع کرده است لذا قبل و بعد از آن معلوم نیست.
ما از طریق سواق و سیاق میتوانیم مطالب ائمه(ع) را بفهمیم؛ سیاق مشاهده قبل و بعد است و ما وقتی سیاق نداریم سواق هم نداریم لذا کتاب شریف تمام نهجالبلاغه که توسط یکی از محققان گردآوری شد هم سواق دارد و هم سیاق و از بهترین کتب است. بنابراین تعبیر مرسله رضی از جلال و شکوه نهجالبلاغه میکاهد. مرسله چیست؟ نهجالبلاغه سواق و سیاق دارد و مسند و تالیتلو قرآن کریم است و چنین تعابیر نادرستی اهمیتی برای این کتاب باقی نمیگذارد.
حضرت امیر(ع) در مورد معرفت نفس فرمود اگر کسی خودش را خوب بشناسد خدا را هم خوب خواهد شناخت. معرفت نفس گاهی برای توحید و گاهی برای معرفت نبی و امام است و ما قبل از اینکه امام بیرون یعنی 12 امام را بشناسیم باید امام درون خود را بشناسیم؛ ما قوای علمی و عملی فراوان داریم که عقل نظری و عملی و خیال و واهمه است و کارشان فهمیدن است.
این قوا باعث میشود انسان تا با رفتن به حوزه و دانشگاه عالم شود ولی علم هیچ اثری در عمل ندارد زیرا فقط میگوید چیزی بد است یا خوب است ولی انسان با عزم و اراده زندگی میکند نه با علم. کما اینکه برخی یقین دارند یک کاری اختلاس و بد است ولی باز مرتکب آن میشوند. عالم و فقیهشدن نصف راه است و عمل است که انسان میسازد. خداوند قبل از آن که به مردم فرموده است عالم بشوید به علما فرموده است که مردم را عالم کنید ولی فرمودند که این علم ممکن است راهزن هم باشد زیرا امام انسان، علم و حتی عقل نظری نیست بلکه عقلی است که انسان را به بهشت ببرد و رضایت خدا را کسب کند.
عقل باید امام زندگی باشد و وقتی امام زندگی مشخص شد شما امت این امام خواهید بود. علم به دست عقل عقال میشود زیرا علم سرکش است و حرام را حلال و حلال را حرام میکند و نه تنها فرعون آن کاره بود که با یقین صددرصد باز زیر بار حق نرفت برای بقیه هم این مسئله ممکن است رخ دهد یعنی عدهای در اینکه بهشت و جهنمی هست و خدا فرموده است یقین دارند ولی باز به آن عمل نمیکنند زیرا علم آنها توسط عقل، عقال نشده است. آیا چنین تحلیلی از امیرالمؤمنین(ع) بوسیدنی نیست؟
اگر انسان در تربیت نفس فقط بخواهد موعظه گوش کند به جایی نمیرسد؛ البته فرد سادهای است که به بهشت میرود ولی کسی که بخواهد عقل را رهبر خود قرار دهد همان عقل عملی است به همین دلیل گفتهاند خواب انسان عاقل بهتر از عبادت بیگانه است از بس که چنین شخصی دارای امامت عقل است. فرمودند شما باید مجتهد شوید و همیشه شاگرد نمانید یعنی طوری تربیت شوید که از اصول، فروعات را به دست بیاورید، فرمود کار شما اجتهاد است ولی علم بما انه علم تا عقال نشود جامعه را اصلاح نمیکند ولی اگر علم اصلاح شد از چنین عالمی در باطن ملکوت به عظمت یاد خواهد شد.
در ذیل کلمه 123 نهجالبلاغه، سیدرضی آورده است که این عبارت از پیامبر(ص) است. فرموده است: کسی حیات طیبه و طاهر دارد که در درون و ساختار نفس خود ذلول باشد نه ذلیل؛ ذلول یعنی نرم، بدگویی و تندروی و تندخویی و ... کار انسان ذلول نیست؛ مؤمن ذلول است نه ذلیل و از این جهت زیر بار ذلت هم نخواهد رفت. عزت مؤمن امامت الهی به دست او است نه ملک او؛ انسان مال خود را میتواند به این و آن بدهد گرچه حق اسراف و تبذیر ندارد ولی آبروی مؤمن را حق ندارد و فقط امین آبروست و حق ندارد هر جایی آن را بریزد.
آبروی مؤمن از آن جهت که مؤمن است امامت الهی است و این عظمت و جلال و شکوه مؤمن است لذا فرمود: العزه لله و لرسوله و للمؤمنین. تعبیر ذلل برای زنبور عسل و ذلول برای زمین هم به همین معناست یعنی نحل با نرمش، فرایند تولید عسل را طی میکند و زمین، نرم است تا مایحتاج انسان را تولید کند. همچنین فرمود انسان وظیفه دارد مال حلال کسب کند زیرا خود هیچ کسی را بدون روزی نیافریده است. خداوند گاهی فرموده است که مؤمن عزیز است؛ خب این تعبیر خوبی است ولی در جایی فرمود که عزت برای خدا، رسول و مؤمنین است و بین این دو فرق زیاد است.
در خطبه سوم و چهارم نهجالبلاغه هم فرمود خدای ناکرده اگر کسی بیراهه رفت و راه کسی را بست کمکم شیطان دوست و قرین او میشود و وقتی به اندرون انسان راه یافت حتما و حتما مؤمن را ذلیل میکند. اول تخمگذاری خواهد کرد و بعد جوجه تولید میشود و این جوجهها دائما در درون او جولان دارند به همین دلیل میبینیم برخی ثبات ندارند و دائما از درون وسوسه میشوند و در نهایت شیطان سخنگوی او خواهد شد.
به همین دلیل دستیابی به قرب نوافل و فضائل از سنخ علم حوزه نیست که با چند سال درس خواندن حل شود؛ این جانکندن میخواهد و چنین انسانی مال زائد جمع نمیکند و حرف زیادی هم نمیزند. به کسی بدگویی نمیکند و بد او به کسی نمیرسد و هر کاری بخواهد انجام دهد اجتهاد میکند. البته یک اجتهاد فقه واصولی رایج است ولی اجتهاد دیگری نوآوری دارد یعنی اگر کسی مبتکر و جامعهشناس و اقتصاددان خوبی بود میتواند کار خوب در مملکت بکند؛ نوآوری داشته باشد؛ این اجتهاد عادی حوزه و دانشگاه، درسخواندنی است ولی «من سن سنت حسنه ...» یعنی کسی که سنت حسنهای را بنیان بگذارد چقدر پاداش برای او قرار دادهاند. الان جای این اجتهاد و نوآوری خالی است و اگر سنت حسنهای برای رفع مشکلات کشور داشته باشیم بسیار خوب است.
فرمودند کشوری که آب و خاک و همه چیز دارد گرفتار گرانی و کمی ارزاق شود خدا او را از نعمتش دور خواهد کرد؛ همه چیز که نماز و زیارت نیست و البته جای آن محفوظ است ولی فهم و درک درست در بهرهگیری از منابع کشور هم در جای خود. این نفرین نیست بلکه جمله خبری است.
یک گناهکار اقتصاددان با بیگناه بدون اقتصاد تفاوت دارد زیرا اولی دنیای مردم را راحتتر کرده است و به تبع آن آخرت مردم هم بهتر میشود. بنابراین همانطور که اجتهاد فقهی برکات خود را دارد اجتهاد در علوم مختلف هم برکات خود را دارد و همه ما اعم از گوینده و شنونده باید در این مسیر خوب عمل کنیم.
از وجود پیامبر(ص) نقل شده است که اگر کسی آب پای درختی بریزد مانند آن است که مؤمنی را سیراب کرده است. آیا این کم تشویقی است؟ فراوان ما را به ایجاد رفاه در جامعه توصیه کردهاند، بنابراین چه اشکالی دارد که ما به جای آنکه عربی و انگلیسی بخوانیم، فارسی بنویسیم و دیگران هم برای یادگیری آن، فارسی یاد بگیرند.
این دین، دین اقتصاد و کار است به همین دلیل فرمود اگر آب پای درخت بریزی یعنی آب به مؤمن دادهای و از این بالاتر حرفهایی است که سابقه نداشته است؛ فرمودند به اینکه شما مالی که زیرمجموعه شما است اگر با احترام اداره کنید بهره فراوانی خواهید برد. فرمود حیوانی که خودتان تربیت کردهاید او را نکشید و اگر خواستید از گوشتش استفاده کنید آن را بفروشید و یکی دیگر بخرید.
در قدیم در بیشتر خانهها مرغ و گوسفند وجود داشت؛ بنده در ابتدایی که به قم آمدیم و در محضر علامه طباطبایی بودیم که فقط یک فیلسوف و مفسر نبود، فرمود این مرغی که در خانه ما هست تا خودشان پیر نشوند و نمیرند کسی کاری به آنها ندارد. ما چنین چیزی را از هیچ کسی نشنیدیم و اگر غذایی لازم شد از بیرون تهیه میکنیم و این روحیه، طباطبایی تربیت میکند که در عمرش علیه کسی عصبانی نشد. این حرفها را دین گفته است آن هم زمانی که کسی بلد نبود حق حیوانات چیست واین حرفها وجود نداشت.
انتهای پیام