به گزارش ایکنا، همایش «تکنولوژی و فرهنگ: تاملات انتقادی با رویکردهای فلسفی- تاریخی» امروز شنبه 16 دیماه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
بشیر معتمدی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این همایش با موضوع «گونهشناسی روابط دین و تلویزیون» به سخنرانی پرداخت که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید:
سؤالی که وجود دارد این است که تلویزیون به عنوان تکنولوژی رسانهای، چه نوع روابطی با دین و فرهنگ دارد؟ برای جواب این سؤال نیاز به هستی شناسی و معرفت شسناسی از تلویزیون از یک سو و از دین از سوی دیگر داریم تا نقاط اشتراک آنها را کشف و روابطی بین آنها برقرار کنیم. تصویر تلویزیونی، سه ماهیت اصلی دارد که بر اساس آن میتوانیم به شناسایی اقدام کنیم. اولین خصوصیت آن واقعیت مجازی است. این واقعیتهای مجازی در واقع همان صورتهای مثالی هستند که همتای امر واقعی شده و حتی میتوانند جای امر واقعی را بگیرند. در این شرایط، امرِ مجازیِ تلویزیون، به صورت کاملا واقعی جلوه داده میشود؛ بدین معنی که غوری در تصویر صورت میگیرد و انسان فکر میکند واقعی است لذا انسان حس حضور در جایی دارد که به صورت فیزیکی در آنجا نیست.
خصوصیات تصاویر تلویزیونی
خصوصیت دیگر تصویرهای تلویزیونی، نشانههایی است که در تصویر میبینیم. در این فرآیند، تولید معنایی در پیام صورت گرفته است. تلویزیون هم به شکل بصری اقدام به تولید معنا میکند بنابراین تلویزیون به منزله منبعی نمادین از فرآیند معناسازی است. سومین خصوصیت تصاویر تلویزیونی، ترکیب صدا، تصویر و حرکت است. در اینجا هم ما با ترکیبی سه لایه مواجه هستیم. لایه صدا، ادراکات سمعی و بصری ما را شکل میدهد. تصویر هم تقابل نور ور رنگ است. در نهایت، تصاویر تلویزیونی، خودش را در حرکت به ما نشان میدهد.
در زمینه دینی، بحثی با عنوان هستی شناسی وجود دارد. نقطه کانونی دین، ایمان است و هر کسی با دین در این نقطه اولیه ارتباط برقرار میکند. ایمان هم دو بخش دارد که شامل اقناع و عشق یعنی عقل و عاطفه است. در زمینه معرفتشناسیِ دین، چند راه برای کسب معرفت وجود دارد که ملاصدرا هم در بیان اقسام راههای کسب معرفت به احساس، توهم، تخیل و تعقل اشاره کرده است. چیزی که هم ابن عربی و هم فلاسفهای همانند ملاصدرا را درگیر کرده این است که همه این حوزهها یعنی خیال، حس و عقل میتوانند برای معرفت دینی راهگشا باشند. حِس، اولین ابزاری است که انسان به وسیله آن با ماده رابطه برقرار میکند و نقش قوه حس این است که از بیرون، یک سری تصورات را میگیرد و کار قوه خیال هم این است که به این تصورات، معنا میدهد.
رابطه خیال و معرفت دینی
خیال در واقع همان تصور ذهنی است بدون اینکه شیءِ محسوس وجود داشته باشد. خیال بالاتر از قوه حس و خزانهای برای گردآوری مُدرِکات انسان است. کسانی همانند ابن عربی؛ خیال را یکی از طرق معرفتالله نامیدهاند و میگویند اولین نقطه حرکت انسان در راه شهود حق، همین خیال است. وی مهمترین ابزار شناخت را خیال میداند. پس از خیال، قوه عقل قرار دارد که رهبری قوای دیگر بر عهده آن است.
در قرآن کریم آمده است «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ؛ پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور در حالی که از همه کیشها روی به خدا آری، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند» (روم/ 30) خداوند، انسان را بر فطرت خودش آفریده است و مواردی همانند جمال و زیبایی و پرستش، در فطرت انسان قرار داده شده و انسان از این طریق از حیوان متمایز شده است. لذا با توجه به اینکه هم ساختار عقل، هم آگاهی و هم امیال انسانی را شناختیم و با شناختی که از تلویزیون پیدا کردیم میتوانیم ارتباطی بین تلویزیون و دین برقرار کنیم اما ابتدا باید بررسی کرد که دین با این ابعاد گسترده، چه نسبتی با تلویزیون برقرار میکند؟ اولین جایی که پیوند بین این دو برقرار میشود ماهیت مجازی و خیالِ دینی است.
واقعیت مجازی در واقع در حال پرورش چیزی در حوزه خیال برای انسان است. در این شرایط، انسان از طریق تصویرسازی میتواند به آن خیال، رنگ واقعیت بدهد. این کاری است که تلویزیون هم میتواند برای انسان انجام دهد. اشخاصی همانند آیتالله جوادی آملی تاکید کردهاند که برای اینکه خیالِ دینی، متفاوت از خیالهای دیگر همانند سینما و تلویزیون ساخته شود علاوه بر داشتن تخیلشناس و محصولشناس، باید هم وحیشناس و هم معقولشناس در اختیار داشته باشیم و در واقع انسان باید دالانی از وحی تا حس را در نظر داشته باشد. بنابراین اینگونه نیست که هر خیالی این توانایی را داشته باشد که به معرفت دینی از طریق واقعیت مجازی دست پیدا کند.
توجه گسترده تلویزیون به مناسک
دومین ارتباط تلویزیونی و دین در زمینه نشانههای تصویری است. در زمینه نشانهگذاری؛ تصویری از نشانه ایجاد میکنیم و سپس میخواهیم آن را به یک دال وصل کنیم. در اینجاست که عقل وارد شده و این ارتباط را برقرار میکند بنابراین نشانه تصویری هم میتواند با عقل ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر هرچه حرکت تصویری پویاتر باشد به شکل بهتری با حسِ دینی ارتباط برقرار میکند. ویژگیِ حس هم، سیالیت و درک حضوری است لذا از این طریق هم با حس دینی ارتباط برقرار میکند.
برای اینکه صحبتهایم مشهود شود مثالی میزنم؛ کسانی که فیلم «خیلی دور و خیلی نزدیک» از رضا میرکریمی را دیدهاند، میدانند که شخصی از وسط شهر به وسط بیابان میرود و دائماً ابزارهای کثیر و مادیاتی که در جوامع شلوغ وجود دارد را از دست میدهد تا اینکه فقط ماشین برای وی میماند و در نهایت ماشین زیر شن گیر میکند اما سقف ماشین باز میشود و دستی از آن به سوی وی دراز میشود که گویا دست پسر اوست اما میتوان آن را به نوعی دست خدا دانست. در این شیوه از تصویرسازی، اجازه داده میشود که بیننده، درکی حضوری از معنویت داشته باشد.
متأسفانه فضایی که در ذهن ما در سی چهل سال گذشته در زمینه دینی شکل گرفته این است که دین را با شریعت مساوی دانستهایم. خودم معتقدم اگر برنامهای ارزشهای انسانی را تقویت کند آن فیلم یا برنامه، دینی است لذا فیلم دینی لزوماً به معنای فیلمی نیست که مستقیما به دین بپردازد بلکه همین که انسانیت را تقویت کند دینی محسوب میشود. به نظرم خود آدمها باید دنبال مناسک بروند اما رویکرد تلویزیون ما این است که دائما بر همین مناسک تکیه کرده و آنها را پررنگ میکند لذا بسیاری از افراد وقتی مناسک را در تلویزیون میبییند کانال را عوض میکنند چون ارتباط خوبی با آن برقرار نمیکنند ولی باید دانست که توجه به مناسک در تلویزین فقط در موارد خاص توصیه میشود نه اینکه دائما مشغول توجه به مناسک باشد.
انتهای پیام