فخر زمان و زمین است و مولای دو جهان. نوشتن، گفتن و پرسیدن از او فعلی است که جسارت، شهامت و در عین حال عشق میخواهد. عشقی که در طول اعصار، بشر را از کوچه کودکی به نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری رسانده است و همچنان ذکر و کلامش به یگانگی میچرخد؛ یا علی(ع)!
زندگی علی(ع) از بدو آفرینش جسمانی او در آغوش اسلام و آنگاه ادوار و مراحل گوناگون نشو و نما یافتنش در کوران حوادث خطیر و ابتلائات حیات همواره زیر ذرهبین بزرگ انسان قرار داشته است. کمتر انسانی را میشناسیم که در طول تاریخ بشر تا این اندازه مورد توجه روح باریکبین انسان قرار گرفته باشد.
کتابی که امروز با نام «نهجالبلاغه» در دسترس بشریت قرار دارد و تنها بخشی از نوشتههای علی(ع) است نه تمام آنکه از چپاول و تطاول روزگار فانی در امان مانده است، نشان دهنده این حقیقت است که علی (ع) بی محابا و بی مضایقه مینوشت. سطور گسترده مجموعه بی پایان جملات و کلماتش حکایت از این دارد که در شب و روز، در جنگ و صلح و در ضیق و فراخ به یکسان مینوشت و در یک کلام نگاری نگارگر بود که هرگز قلم از دست نمیانداخت و دست از نوشتن نمیکشید.
به انگیزه میلاد نورانی امیرالمؤمنین علی(ع)، جرعهنشین کلمات، دروس و حکمتهای سرشار از برکتش شدیم، این مهمانی در گفتوگو با مصطفی دلشادتهرانی که بیش از 40 سال از عمر خویش را در مکتب علی(ع) خوانده است و نوشته است و به بشر تشنه حقیقت علوی نوشانده است، برای ایکنا حاصل شد. دو بخش از این گفتوگو طی دو روز گذشته تقدیم مخاطبان گرامی ایکنا شد و امروز همزمان با سالروز ولادت امیر(ع) بخش سوم و پایانی این گفتوگو که به تشریح اصول رفق و مدارا، صراحت و صداقت، پایبندی به عهد و پیمان و عدالت در اندیشه امیرالمؤمنین(ع) پرداخته است، از نظر مخاطبان میگذرد، با ما همراه باشید:
ایکنا _ در اندیشه امیرمؤمنان (ع)، انسان در برابر کسی که حق او را رعایت نکرد چه رفتاری باید داشته باشد؟ ممکن است کسی رفتار اخلاقیتر در ادای حق دیگران داشته باشد، در این صورت تکلیف طرف مقابل چیست؟
در خطبه 216 نهجالبلاغه مطرح شده که خداوند حقوق را برابر هم نهاد و واجب شدن هر حقی را مقابل عمل شدن به حقی قرار داد. یعنی لازمه عمل به حقوق این است که دو طرف به آن عمل کنند. اگر یک طرف حق را ادا نکرد طرف دیگر هم میتواند حق را ادا نکند. البته در حکمتهای نهجالبلاغه (حکمت) 164 آمده است: «من قضی حق من لا یقضی حقه فقد عَبَّدَهُ»؛ کسی که ادا کند حق کسی را که حق او را ادا نکرده بیگمان او را بنده خود کرده است.
البته عبده هم آمده، بدون تشدید، یعنی او را پرستیده، ولی به نظر میرسد که عبّده، با تشدید، صحیح باشد. ادا کردن حق کسی که حق شما را ادا نکرده عملی بزرگوارانه و نشانه اخلاق والای انسانی و ایمانی است. امیرمؤمنان(ع) درباره همه کسانی که حقوق او را رعایت نکردند حقوقشان را رعایت کرد و نتیجه داشت. هم آسیبها را کمتر کرد و هم تغییرات مثبت به بار آورد. البته رعایت حقوق متقابل مردمان و زمامداران مهمترین بخش حقوق متقابل است.
در خطبه 216 نهجالبلاغه آمده است: وقتی مردم و زمامداران حقوق یکدیگر را رعایت کنند، حق میان آنان بزرگ مقدار شود و راههای دین برپا شود و نشانههای عدالت راست و سنتها بر روشهای خود جریان یابد. پس کار زمانه اصلاح شود و امید به ماندگاری دولت رود و طمعهای دشمنان به یأس تبدیل شود و وقتی مردم بر زمامدار چیره شوند یا زمامدار بر مردم ستم نماید آنجاست که اختلاف کلمه پیش آید و نشانههای ستم ظاهر گردد و تباهی در دین بسیار شود و راههای صحیح سنتها رها گردد، پس به خواهش نفس عمل شود و احکام فروگذار و بیماریهای روحی روانی بسیار گردد.
ایکنا _ متأسفانه گاهی در منابع تاریخی اقتدار حضرت در مواجهه با ظلم و بیعدالتی را نشانه خشونت ایشان تلقی میکنند، به بهانه ورود به اصل هفتم برخورد ایشان با مردم چگونه بود؟
اصل هفتم؛ اصل رفق و مدارا است، امیرالمؤمنان علی(ع) با مردم با رفق و مدارا رفتار میکرد و در برابر ستمگران و متعدیان سخت میایستاد. «رفق» در لغت به معناى نرمى، ملاطفت و مهربانى است و «مدارا» نيز به معناى نرمى، ملايمت، مهربانى، تحمّل و بردبارى است و در سيره امام على(ع) آنچه به عنوان رفق و مدارا ديده مىشود، ملايمت و نرمى و وسعتنظر و گشادگى، گذشت و تحمّل اجتماعى ـ سياسى است. روابط اجتماعی – سیاسی بدون رفق و مدارا بسیار دشوار است.
امیرمؤمنان در عهدنامه مالک اشتر فرموده است: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ. وَ لاَ تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعًا ضَارِيًا تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ. فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِي الدِّينِ أَوْ نَظِيرٌ لَکَ فِي الْخَلْقِ؛ يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيِهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَاءِ؛ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ، مِثْلَ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَکَ اللهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ»؛ قلبت را لبريز ساز از رحمت به مردمان، و دوستى ايشان، و لطف به آنان. و مبادا نسبت به مردمان مانند جانورى درندهخو باشى كه خوردنشان را غنيمت بشمارى. همانا مردمان دو گروهند: يا برادر دينى تواند (مسلماناند) و يا همانند تو در آفرينشند (انساناند). مردمان چنيناند كه لغزشهايى از ايشان سر میزند، يا گرفتار نادرستىهايى میشوند و دانسته يا نادانسته كارهايى میكنند (كه تو را خوش نمىآيد) پس چنان با بخشش و گذشت با آنان رفتار كن كه دوست دارى خداوند با بخشش و گذشت خود با تو رفتار كند.
پاسداشت رفق و مدارا با مردمان بدون دوست داشتن بىشائبه آنان، با تمام وجود و رحمت ورزيدن و لطف داشتن به ايشان، در عمل، راه به جايى نمىبرد و اين امر بايد درباره همه مردمان باشد، بدون هيچگونه مرزبندى و نشانه اين امر بخشش و گذشت از لغزشها و نادرستىهاى دانسته يا نادانسته آنان است تا آنجا كه به حقوق ديگر مردمان تجاوزى صورت نگيرد.
امیرمؤمنان(ع) تا حد ممکن اهل رفق و مدارا بود و فقط در جایی که چارهای جز شدت و سختگیری نبود چنین میکرد. حضرت در سفارشی شفاهی که در نامه 46 آمده به مالک اشتر هنگامی که او را عازم مصر میکرد فرموده است: «آنگاه که نرمی و مدارا شایستهتر است مدارا کن و هنگامی که جز سختگیری چارهای نیست و جز سختگیری به کار نیاید به سختگیری روی آور.»
در آموزههای امام علی(ع) آمده است که سرآمد سیاست به کار بردن رفق و مدارا است و هرکه به رفق و مدارا رفتار کند کامیاب شود.
امام على(ع) با مخالفان سياسى خود با تندى و خشونت رفتار نكرد، بلكه تا نهايت كار با آنان رفق ورزيد و مدارا نمود و جز در آنجا كه مخالفان سياسى دست به اسلحه بردند و اعلام جنگ نمودند، امام(ع) در برابرشان نايستاد و در آن هنگام نيز سخت از جنگ پرهيز داشت و تا آنجا كه توانست تلاش كرد، كار به مقابله نظامى نكشد و فقط آن زمان كه مخالفان سياسىاش بر طبل جنگ كوبيدند و بدان اصرار نمودند، او به دفاع برخاست و به ناچار جنگ را پذيرا گشت و در اين مسير به دليل رفق و مدارايى كه ورزيد، از آسيبهاى ممكن تا حدّ زيادى كاست، زيرا آن حضرت بر اين باور بود كه رفق و مدارا با مخالفان، از تندى آنان میکاهد و زمينههاى صحنهآفرينى و جوسازى را از ايشان میستاند و توانشان را در اصرار بر باطل میكاهد. پس از آنكه على(ع) زمام امور را به دست گرفت، كسانى از بيعت با او سر باز زدند، يا از همراهى با او روى برگرداندند و يا با پيشآمدن جنگها به مخالفت برخاستند يا از يارى او دست كشيدند كه «قاعدين» شمرده شدند و امام(ع) با آنان رفق ورزيد و با ايشان مدارا كرد و اجازه نداد هيچكس با آن قاعدين تندى نمايد.
امیرمؤمنان(ع) بیش از هر کس اهل رفق و مدارا بود و همین امر یکی از رازهای موفقیت ایشان است. حضرت با خوارج تا زمانی که دست به آدمکشی نزده بودند و مخالفت میکردند مدارا کرد. آنان شعار لا حکم الا لله سرمیدادند و بدزبانی میکردند و حتی در نماز حضرت اختلال ایجاد مینمودند. حضرت آنها را جمع کرد و حقوقشان را به ایشان یادآور شد. مدارای حضرت باعث شد که جمعیتی از خوارج به سوی امام آمدند یا از مقابله کنار کشیدند.
اصل هشتم؛ اصل صراحت و صداقت است. صراحت و صداقت در سیره امیرمؤمنان(ع) در همه عرصهها جلوه دارد. امام على(ع) چون زمام امور را به دست گرفت، در نخستين سخنان خود که بخشی از آن در خطبه 16 آمده، بر مبناى صراحت و صداقت، به مردم چنين گفت: «ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ، وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ... وَ اللهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً، وَ لاَ كَذَبْتُ كِذْبَةً»؛ پيمان من بدانچه مىگويم در گرو است و به درستى گفتارم متعهّد و پایبندم. به خدا سوگند سرسوزنی را [از شما] پنهان ندارم و هیچ نوع دروغی [به شما] نگویم.
حکومت امام علی(ع) اینگونه بود و همه چیز در آن بر محور صراحت و صداقت میگذشت و حضرت در ضمن خطبهای (خطبه 175) که به راه و رسم خود اشاره کرده فرموده است که جز سخنی راستین بر زبان نمیراند. در خطبه 108 و نیز 154 آمده است: «وَ لْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ»؛ پيشواى قوم بايد با مردمِ خود به راستى سخن راند. واژه «رائد» از مادّه «رَوْد» است كه اصل آن به معناى طلب كردن و يافتن و برگزيدن آب و چراگاه و جاى مناسب براى قافله به وسيله «رائد» بوده است و سپس توسعه در معنا يافته هر طلب كردن و خواستنى را شامل شده است. در واقع «رائد» كسى بود كه او را پيشاپيش قافله مىفرستادند تا آب و چراگاه و مكانى مناسب براى منزل كردن قافله بيابد و او بايد بينا و داراى تشخيص درست مىبود و با صداقت عمل مىكرد، كه اگر جز اين مىبود، قافله در بيابان هلاك مىشد.
حكومت نيز چون «رائد» قافله عمل مىكند، كه اگر با مردم خود، صريح و صادق نباشد، نه خود راه به جايى مىبرد، نه مردمان را به سر منزل مىرساند. از اين رو كسانى شايسته زمامدارىاند كه با مردم خود صريح و صادق باشند، چنانكه امام(ع) خاندان پيامبر را كه شايستگان راهبرى مردماند نمونههاى راستين صداقت معرفى كرده است: «هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ، وَ أَعْلاَمُ الدِّين، وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ»؛ آنان زمامداران حق و يقين و پيشوايان ديناند و با گفتار راست قريناند.
على(ع) حكومت خود را با صراحت و صداقت آغاز كرد و تا انجام، بر اين امر پايدار ماند. او معتقد بود كه همه چيز حكومت بايد بر مردم آشكار باشد، جز اسرار جنگ، آن هم به طور موقت، تا زمان آشكار شدنش برسد و اينكه حكومت نبايد هيچگونه ناراستى با مردم بنمايد، چنانكه وى هرگز امرى را از مردم پنهان نكرد و هيچگونه ناراستى با آنان ننمود. حضرت در نامهای (نامه 51) خطاب به فرماندهان خود فرمود: «أَلاَ وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ إِلاَّ سِرًّا فِي حَرْبٍ»؛ بدانيد حقّ شما در نزد من آن است كه چيزى را از شما نپوشانم جز راز جنگ (كه از پوشاندن آن ناچارم).
امام علی(ع) جز اسرار نظامی و رازهای جنگ تا وقت معین همه امور را با مردم در میان میگذاشت چنان که بخش عمدهای از نهجالبلاغه آگاهی بخشی به مردم و بیان مسائل مختلف برای ایشان است.
در عهدنامه مالک اشتر فرموده است: اگر مردم گمان کردند که ستمی از جانب تو بر آنان رفته است، عذر خود را برایشان آشکار کن. یعنی اگر مسائلی در حکومت پیش آمد و مردم مشکلاتی پیدا کردند با صراحت به آنان بگو؛ اگر مردم احساس کردند حکومت به آنان ستمی کرده است دلایل آن را بیان کن تا همه چیز را بدانند.
ایکنا _ آیا دادن وعده نیز جزء مصادیق این مسئله محسوب میشود؟
در خطبه 21 نکته مهمی آمده و آن این است که حضرت فرمود: بیگمان وفا همراه راستی است. این امر در همه عرصههاست به ویژه در عرصههای اجتماعی، سیاسی، مدیریتی و اقتصادی. به نظر میرسد لازمه موفقیت رعایت همین است. میتوان گفت وعده مانند ابر است و عمل به آن مانند باران.
ایکنا _ عهد و پیمان و وفای به آن در کلام مولا چه جایگاهی دارد؟
اصل نهم؛ اصل پایبندی به عهد و پیمان است. در خطبه 21 که اشاره شد آمده است: «من سپری نگهدارندهتر از وفا سراغ ندارم.» یعنی هیچ چیز مانند پایبندی به عهد و پیمان حافظ سلامت فرد و جامعه نیست و نیز امنیت همه امور بستگی به پایبندی به عهد و پیمان دارد. این امر تا بدان پایه مهم است که امیرالمؤمنین(ع) در عهدنامه مالک اشتر خطاب به وی فرمود: اگر با دشمنت همپیمانی بستی بر سر آن بمان و جان خود را سپر حفظ آن ساز مگر اینکه دشمن پیمان را بشکند. حضرت یادآور شده است که هیچ یک از واجبات خدا نیست که مردم با همه پراکندگی خواستههایشان و اختلاف نظرهایی که دارند بیشتر از بزرگداشت وفای به پیمانها بر سر آن اتفاق نظر داشته باشند. حتی مشرکان هم وفای به عهد و پیمان را محترم میشمردند چرا که پیامدهای وخیم خیانت و پیمانشکنی را دریافته بودند.
اگر انسان به ماهيت پيمانشكنى توجّه يابد و بداند كه با شكستن پيمانى، چه چيز را در خود میشكند، احتمال زير پا گذاشتن عهد و پيمانها در انسان به شدّت كاهش میيابد، امام على(ع) در اين باره فرموده است (سخن 200): «كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ، وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ»؛ هر پيمانشكنى نوعى پردهدرى است و هر پردهدرى نوعى كفر است.
اصل دهم اصل عدالت است؛ امیرمؤمنان(ع) عدالت را به تمام معنا در زندگی و حکومتش جلوه داد و آن را چنان مهم معرفی کرده که هیچ چیز از آن برتر نیست. عدالت در نهجالبلاغه و دیگر آموزههای امام در پنج مفهوم دیده میشود. قرار دادن و قرار یافتن هر چیز در جای خودش، انصاف، مساوات، رعایت حقوق و رساندن هر ذیحقی به حقش، و اعتدال و میانه روی. در حکمت 437 آمده است که عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید. اگر همین امر رعایت شود بسیاری از مشکلات رفع میگردد یعنی اشخاص و داراییها و دیگر امور در جای خود باشند.
در حکمت 231 آمده است که عدالت یعنی انصاف. انصاف، نصف کردن سود و زیان میان خود و دیگران و حفظ حقوق دیگران همانند حفظ حقوق خود است. جامعه در پرتو انصاف است که به سامانی درست میرسد. عدالت در حقوق عمومی و قرار گرفتن در برابر قانون و بهرهمندی از فرصتها به معنای مساوات و برابری است، چنانکه در فرمانی حکومتی (نامه 59) آمده است که باید کار مردمان در آنچه حق است یکسان باشد، که ستم جایگزین عدالت نخواهد شد. رعایت حقوق و رساندن هر ذیحقی به حقش نیز وجهی از عدالت است چنانکه در خطبه 216 آمده که اگر مردم حق حکومت را بگزارند و حکومت حق مردم را به جای آرد نشانههای عدالت برپا شود. همچنین در آموزهای در غررالحکم از حضرت سفارش شده است: بر تو باد به اعتدال در کارها که هرکه از اعتدال روی برگرداند ستم کند و هرکه بدان پایبند گردد به عدالت رفتار کند.
در نظر امام علی (ع) خداوند عدالت را برپادارنده مردمان و مایه دوری آنان از ستمها و گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داده است. عدالت در مفهوم وسیع آن مایه اصلی زندگی بشری است و هیچ چیز چون عدالت حیاتبخش و برپاکننده سلامتی و بهروزی نیست. راه اصلاح مردمان عدالت است. اگر عدالت نباشد، نه اخلاق خواهد بود، نه قوانین معنا خواهد یافت، نه آزادی پاس داشته خواهد شد و نه دین و دینداری برجا خواهد ماند. دین منهای عدالت چراغی بدون روشنایی است که نمیتواند هدایت کند. امام علی(ع) حکومت را برای تحقق عدالت پذیرفت و اینکه به شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده پایان بخشد، چنانکه در خطبه 3 نهجالبلاغه آمده است و با برنامه عدالت محور خود لباس عافیت بر تن مردمان کرد که در خطبه 87 آمده است: «و ألبستکم العافیة من عدلی»؛ امام کمترین بیعدالتی و ستم بر مردمان را برنمیتابید و چنانچه ستمی بر مردم میرفت بیدرنگ به ریشه کن کردن آن اقدام مینمود.
امیرالمؤمنین علی(ع) در برابر متعدیان و خیانتکاران به اموال عمومی و حیف و میلکنندگان داراییهای مردم و حتی سهلانگاران در آن بسیار سختگیر و سازشناپذیر بود و هیچگونه ملاحظهای جز ملاحظه حق و عدالت نداشت و در صورت بروز هرگونه تعدی و تخلف مالی بیدرنگ به اصلاح آن میپرداخت.
سوده هَمْدانى، بانوى گرانقدرى از اصحاب وفادار على(ع) گويد: بر على(ع) وارد شدم تا درباره كارگزارى كه براى جمعآورى زكات نزد ما فرستاده بود شكايت برم، زيرا ميان ما گفتوگويى پيش آمده بود كه از جانب او بر ما ستم رفته بود. هنگامى رسيدم كه على(ع) براى نماز برخاسته بود. تا چشمش به من افتاد از نماز رو گرداند و با مهربانى و عطوفت به من گفت: «آيا خواستهاى دارى؟». آنچه را روى داده بود براى او بازگو كردم. با شنيدن آن، گريست. سپس گفت: «اللّهُمَّ إِنَّکَ أَنْتَ الشَّاهِدُ عَلَيَّ وَ عَلَيْهِمْ. إِنِّي لَمْ آمُرُهُمْ بِظُلْمِ خَلْقِکَ، وَ لاَ بِتَرْکِ حَقِّکَ»؛ (بار خدايا! تو بر من و آنان شاهدى، كه من آنان را به ستم بر خلق تو و به ترك حقّ تو فرمان ندادهام). آنگاه قطعه چيزى مانند چرم غلاف شمشير از گريبان خود بيرون آورد و روى آن نوشت: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، (قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ) (وَ لاَ تَعْثَوْا فِي الارْضِ مُفْسِدِينَ بَقِيَّتُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ مَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ). إِذَا قَرَأْتَ كِتَابِي فَاحْتَفِظْ بِمَا فِي يَدَيْکَ مِنْ عَمَلِنَا حَتَّى يَقْدُمَ عَلَيْکَ مَنْ بَقْبِضُهُ مِنْکَ؛ وَ السَّلاَمُ.»
به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر، «هر آينه شما را از سوى پروردگارتان دليلى روشن و هويدا آمده است، پس پيمانه و ترازو را تمام دهيد و كالاهاى مردم را مكاهيد»، «و در زمين به تباهكارى مكوشيد. اگر ايمان داريد، باقى گذاشته خداى (از حلال) براى شما بهتر است و من بر شما نگهبان نيستم». چون نامه مرا خواندى آنچه را از سوى ما دارى پاس بدار تا كسى بيايد و آن را تحويل بگيرد؛ بدرود. سوده گويد: نامه را گرفتم و به خدا سوگند كه او به همين راحتى ستم را برچيد.
ایکنا _ در نگاه امیرالمؤمنین(ع) عدالت را باید از کجا آغاز کنیم؟
امام تأکید داشتند انسانی که قصد دارد عدالت برپا شود باید از خود شروع کند؛ حضرت به امام حسن مجتبی(ع) چنانکه در نامه 31 آمده فرمودند: خود را میان خویش و دیگری میزانی شمار. پس آنچه برای خود دوست میداری برای دیگران دوست بدار و آنچه تو را خوش نیاید برای دیگری خوش ندار. ستم مکن چنانکه دوست نداری بر تو ستم رود و نیکی کن چنانکه دوست داری به تو نیکی کنند و آنچه از جز خود زشت میشماری برای خود زشت بدان و از مردم برای خود آنچه را بپسند که برای خودت میپسندی.
ایکنا _ پس امروز ریشه بسیاری از مشکلات دوری از عدالت است؟
اگر گفته شود که ریشه همه مشکلات در بیعدالتیها و ظلمهاست سخنی به گزاف گفته نشده است. عدالت در سیره امام علی (ع) چهار ملازمه دارد که عبارتند از آزادی، اخلاق، حقوق و قانون. اگر عدالت در مفهوم وسیع آن مبتنی بر این ملازمهها به میدان عمل آید مشکلات رفع میشود. امام علی (ع) با وجود موانع بسیار سختی که در برابرش بود به دلیل برنامه عدالت محور خود در حکومت موفق شد فقر را تقریباً بزداید. اگر همین یک کار انجام شود بخش عمدهای از مشکلات رفع میشود. هرجا امام برنامه خود را پیش برد توانست برای مردم رفاه فراهم کند، چنانکه از باب نمونه فرمود: «کسی در کوفه نیست مگر اینکه در رفاه به سر میبرد. پایینترین مردم از نظر جایگاه و منزلت نان گندم میخورد و سرپناه دارد و از آب گوارا مینوشد.» یعنی نیازهای اولیه آن زمان برای عموم مردم تأمین شده بود. فقر در نتیجه بیعدالتی است و اگر عدالت برقرار شود همه به درستی بهرهمند میشوند.
ایکنا _ آیا تحقق این مسئله در دنیای امروز دشوار نیست؟
تحقق عدالت در دنیای امروز راحت تر از دوران امیرالمؤمنین(ع) است. زیرا مردم از آگاهی بسیار بهرهمندند و امکانات حکومتها تا حد زیادی زمینه لازم را برای پی گرفتن عدالت فراهم میکند. مهم برنامه عدالت محور است و توانایی بر تحقق آنکه در آموزههای امام به روشنی تبیین شده است. اگر عدالت در مفهوم وسیع آن همراه با ملازماتش یعنی آزادی، اخلاق، حقوق و قانون و در همه عرصهها یعنی فردی، اجتماعی، سیاسی، حکومتی، مدیریتی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و قضایی پی گرفته شود توفیق تحقق عدالت فراهم میشود.
ایکنا _ امروز دادهها و اطلاعات زیادی برای امور مادی در اختیار ما قرار میگیرد؛ ولی گویی از معنویت دور هستیم. به نظر شما در این شرایط چگونه باید با امام علی(ع) و کلام او آشتی کنیم؟
در آموزهها و سیره امیرالمؤمنین ماده و معنا از هم جدا نیستند. خاستگاه آموزههای امیرمؤمنان(ع) معنویت است. نهجالبلاغه فقط راه روشن بلاغت نیست، بلکه راه روشن الهیات، اخلاق، تربیت، تاریخشناسی، جامعهشناسی، سیاست، حکمرانی، مدیریت ... و معنویت و سلامت معنوی نیز است. ما باید امیرمومنان(ع) و آموزههایشان را درست بشناسیم. اگر همین اصول در عرصههای مختلف رعایت شود زمینه کسب معنویت هم فراهم میگردد. آموزش تاریخ زندگی و حکومت و سیره امیرمؤمنان علی (ع) و آشنایی با نهجالبلاغه و معارف آن نخستین گام است.
ایکنا _ از فرمایشات شما بسیار بهره بردیم در خاتمه و به عنوان تکمله بحث چه راههایی را برای معرفی بیشتر این اصول و عملی شدن آن در زندگی مردم پیشنهاد میدهید؟
تبیین این اصول به تفصیل، آموزش آن برای همگان با لحاظ نیازهایشان، مطرح کردن این اصول در عرصه اجتماعی، سیاسی، حکومتی، مدیریتی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و غیره.
گفتوگو از معصومه صبور
انتهای پیام