حجتالاسلام علیرضا قبادی، جامعهشناس و کارشناس دین، به مناسبت ماه رمضان سلسله یادداشتهایی را با محور «دینداری در قرآن» نوشته که هر روز از رسانه ایکنا منتشر میشود. مشروح پانزدهمین یادداشت را در ادامه میخوانید.
پیشاپیش سالروز ولادت فرخنده مولود نیمه رمضان، شادیآفرین خاندان وحی، کریم آلالله، حضرت ابا محمد امام حسن مجتبی علیه افضل تحیات الله را تبریک و شادباش میگویم. امید است به یمن مبارک چنین مولودی دست متجاوزان و ظالمان به ویژه غاصبان صهیونیست از سر ملت مظلوم و بیدفاع فلسطین کوتاه شود.
در دل روایتهای شگفتانگیز، بسیار آموزنده و شیرین در سوره مبارکه کهف، تجربه متعدد معنوی بیان شده است که در گفتارهای پیش رو به شرح آنها میپردازیم. در سوره کهف، چهار حکایت اصحاب کهف، علمآموزی حضرت موسی(ع)، گفتوگوی مفاخرانه مرد باغدار با همسایهاش و اقدامات نیکوکارانه و قدرتمندانه ذوالقرنین روایت شده است.
نخستین تجربه و شهود معنوی، تجربه استمداد الهی جوانان در حفظ ایمانشان است. خلاصه آن تجربه را با استناد به آیات قرآن کریم و نظر مفسران ذکر میکنیم. دقیانوس، حکمرانی بود که نه تنها غیر خدا را معبود خود گرفته بود و استدلالی بر باورش ارائه نمیکرد؛ بلکه کسانی را هم که ایمان به خدا داشتند، نیز تحت تعقیب قرار میداد. در آن میان، جوانانی بودند که میگفتند خدای ما، پروردگار آسمان و زمین است و ما هرگز جز او خدایی را نمیخوانیم! اگر جز این بگوییم، سخنی به یاوه و نادرستی گفتهایم.
حاکم! پس از آنکه از صدق و صلابت ایمان جوانان مؤمن، آگاهی یافت، آنها را تحت تعقیب قرار داد، جوانان مؤمن برای حفظ ایمانشان از خداوند خواستند که رحمتی از جانب خود به آنها عطا فرماید و راه مطلوب حفظ هدایت دینی را برای آنها مهیا کند. خداوند جوانان را چنین رهنمون کرد: اگر از آنان و معبودشان که مىپرستند، گوشهگیرى و دورى مىکنید پس به سوى غار بروید تا براى شما در کارتان گشایشى فراهم کند. هنگامی که جوانان از آنچه جز خداوند یگانه پرستش میشد، کناره گیری کردند!، خداوند بر هدایتی که یافته بودند، زیادت بخشید و با پیوند بیشتر و مستحکمتر میان خود و آنان از ایشان و ایمانشان محافظت کرد.
بدین گونه که به غاری پناهشان داد و خواب را بر آنها مسلط کرد! به گونهای که هم خود در سلامت شدند و هم از گزند دشمن محفوظ ماندند و هنگامی که خداوند، جوانان مؤمن را از خواب (پس از سیصد سال شمسی) بیدار کرد، حکومت جور، از بین رفته و فرمانروایی آن سرزمین به پادشاه صالحی، رسیده بود؛ این در حالی بود که اگر حاکم و مأمورانش بر آنها آگاهى و تسلط مییافتند یا سنگسارشان میکردند و یا به آیین خودشان برمىگردانند، آنگاه هرگز روى رستگارى نمیدیدند!
بدین سان خداوند ایمان آنها را محفوظ داشت و مردم را نیز از تجربه ایمانشان باخبر کرد تا همگان بدانند که وعده خداوند (استمداد او) حق است!
انتهای پیام