بهمناسبت ماه مبارک رمضان، خبرنگار ایکنا از اصفهان با هدف بررسی اختلاف قاریان شیعه و سنی در قرائت عبارت «صدق الله العلی العظیم» و حذف یا حذف نکردن لفظ «علی» که آن را به امیرالمؤمنین(ع) تعبیر میکنند، گفتوگویی با علیاکبر توحیدیان، دکترای علوم قرآن و حدیث و پژوهشگر قرآن انجام داده است. بخش اول این گفتوگو در روزهای گذشته منتشر شد و اکنون بخش پایانی آن تقدیم نگاه خوانندگان میشود.
ایکنا ـ در قسمت پیش درباره اظهار تصدیق در پایان قرائت از منظر قرآن صحبت کردیم. اکنون از منظر روایات و عالمان دینی و فقها به این مسئله بپردازید.
و اما از منظر روایات؛ عبدالله بن سلام از پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) میپرسد که ما آغاز و ختم قرائت قرآن را چگونه انجام دهیم؟ حضرت رسول(ص) که قلب مبارکشان محل نزول قرآن است و زبان مبارکشان اولین و خداییترین زبانهاست، میفرماید: «ابتداوه بسم الله الرحمن الرحیم و ختمه صدق الله العلی العظیم.» (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۴۳) در اعمال امداوود که امام صادق(ع) سفارش فرموده، ذکر کرده که پس از خواندن سورههایی از قرآن، بخوان: «صدق الله العلی العظیم.» (مصباحالمتهجد، ج ۱، ص ۸۰۷) لازم به ذکر است که در بعضی از کتابها در اعمال امداوود، عبارت ناقص «صدق الله العظیم» هم نوشتهاند که به بررسی فقهالحدیثی نیاز دارد.
بیشتر بخوانید:
از منظر عالمان دینی و فقها؛ در تمامی کتب مربوط به قرائت قرآن و کتابهای آداب قرائت یا تلاوت قرآن، این سنت حسنه و عمل مستحب آمده است که پس از ختم قرآن، عبارت «صدق الله العلی العظیم» را بخوانید. البته جملات مکملی هم دارد که در ادامهاش خوانده میشود و مورد بحث ما نیست. مرحومین علامتین فاضلین نراقیین(رحمت الله علیهما) در دو کتاب معروفشان که حکم مرجع و منبع برای همگان در اعتقادات و اخلاقیات دارد، در بخش شرایط و آداب ظاهری و باطنی تلاوت قرآن مینویسند: «وقتی قاری از قرائت فارغ شد، بگوید: صدق الله العلی العظیم وبلغ رسوله الکریم...» (معراجالسعاده، باب پنجم، مقصد چهارم، ص ۸۷۱)
اخیراََ از چند نفر مراجع بزرگوار تقلید هم در اینباره پرسش شده که این بزرگواران هم با توجه به متن و انشای سؤال، پاسخشان را مرقوم فرمودهاند. گرچه شاید طرح این گونه پرسشها که قابل بحث و طرح در مجامع علمیست، از مراجع که ملزم به رعایت همه جوانب در این دنیای پرآشوب و فتنه هستند، به مصلحت نباشد؛ اما بزرگان حرمت پرسشگر را پاس داشته و پاسخ دادهاند.
برای نمونه، مرحوم آیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی(ره) فرموده: «همانطوری که در آیه شریف آیتالکرسی، قرآن میفرماید: وهوالعلی العظیم، شما هم در ختم قرآن بگویید صدق الله العلی العظیم.» حضرت آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی(حفظه الله) مرقوم فرموده که «طبق معمول شیعه باید بگویید.» مقام معظم رهبری(حفظه الله) ظاهراََ در مقابل این پرسش که اگر تصدیق را به رسم اهل تسنن هم بگوییم، اشکال دارد یا نه؟ فرموده: اشکال ندارد. البته متن این سؤال درست معلوم نیست و نیز شرایط صدورش مبهم است. صوتی از تلاوت مرحوم علامه طباطبایی(ره) هم پخش شده که ایشان پس از فرود بر آیه ۵۰ سوره مبارک مریم(س) یعنی «...وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا»، تصدیق به رسم اهل تسنن را قرائت میکند.
با توجه به اینکه این صوت، تنها صدای ضبطشده از مرحوم علامه طباطبایی(ره) است و بهطور دقیق در آیهای این شکل تصدیق را ادا کرده که نام امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است، به نظر میرسد ایشان تعمدی داشته تا با این شکل تصدیق، توجه مخاطب را به آیه جلب کند. لازم به ذکر است که ما بحث وجود نام امیرالمؤمنین علی(ع) در قرآن را در گفتارهای قبلیمان بهخصوص در آیه ۵۰ سوره مبارک مریم(س) به اثبات رساندهایم و در اینجا تکرار نمیکنیم.
ایکنا ـ موضوع نحوه تصدیق را از منظر عقلی بررسی کنید و اگر سخنی با قاریان قرآن دارید، بفرمایید.
از منظر عقلی یعنی ترجیح افضل بر فاضل؛ گرچه در بین مطالبی که عرض شد، مخاطبان ارجمند را به انتخاب عاقلانه براساس قاعده عقلی ترجیح افضل بر فاضل دعوت کردیم؛ ولی از باب تأکید بر انتخابی علمی و قرآنی، دوباره آنها را به گزینش منصفانه دعوت میکنیم. لطفاََ با دقت مطالب و استدلالات را بخوانید، انتخاب و به آنها عمل کنید.
لازم به ذکر میدانم، بهمثابه عضو ناچیزی از جامعه قرآنی که بالاخره بیش از نیم قرن از عمر را صرف پرداختن به علوم و امور قرآنی کردهام، چند جمله خطاب به قاریان عزیز شیعه عرض میکنم تا خدای ناکرده، دچار لغزش نشوند و تحت تأثیر بعضی از سخنان سطحی، ناپخته و سست و یا توجیهات غیرعلمی و خطرناک قرار نگیرند که اغلب غیرعمد و سادهلوحانه هم بیان میشود و بر سنت حسنه خود محکم و استوار بمانند.
نخست اینکه با مطالعه مطالب یادشده ملاحظه فرمودید که ما شیعیان برای کارمان دلیل و منطق داریم و به هیچ وجه نمیخواهیم تعصب مذهبی به خرج دهیم و آن را تحمیل کنیم. دوم اینکه بهطور کلی، عقبنشینی از سنتها و آداب چه ملی باشند و چه دینی و مذهبی، نوعی شکست محسوب میشود و موجب یأس، ناامیدی، بیخیالی و حتی سرایت به سایر موارد مشابه خواهد شد و کمکم به استحاله و دگرگونی میانجامد و هویت یک مجموعه را بهتدریج و ناخودآگاه مضمحل میکند.
ما در طول انقلابمان هم متأسفانه شاهد این اتفاقات در حوزههای علمی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، هنری و... بودهایم که نمونه بارز آن حجاب زنان، ربا در اقتصاد، فیلمنامه و سناریوهای سینمایی و تلویزیونی، ناهنجاریهای موسیقی در حوزه هنر، نمایش صحنههای ورزشی گلدرشت از تلویزیون، داوری زنان در مسابقات ورزشی برای مردان و برعکس، وضعیت فکری دانشگاهها و غلبه نسبی تفکر سکولار، پولی شدن افراطی و بیرویه سخنرانان مذهبی، مداحان، مجریان و قاریان، جایگزین کردن دست و کف زدن به جای تکبیر و صلوات در اماکن و مجالس مقدس، تغییر مکان مراسم معنوی از مساجد به سمت پارکها، بوستانها و سالنهای ورزشی که متأسفانه به خلوت شدن مساجد و خالی شدن آنها از جوانان منجر شد، موسیقیگرایی افراطی در قرائت قرآن و تقلیدهای نابجا هنگام قرائت قرآن که امسال مورد ذم و نهی مقام معظم رهبری واقع شد و دهها مثال دیگر که میتوان احصا کرد.
مجریان و متولیان این برنامهها یا آگاه نیستند و یا نفوذیان فرهنگی هستند که با برنامهریزی در اتاقهای فکری شبیخون، تهاجم و استحاله فرهنگی، گامبهگام نقشههای خود را اجرا میکنند. همه این انحرافات هم با پوشش نوآوری، جذب جوانان، شاد بودن و امثال این توجیهات بلاوجه انجام شده و میشود.
همه این موارد، بدون استثنا از حرکت انحرافی کوچکی آغاز شده و کمکم زاویه انحراف بازتر و بزرگتر شده تا اینکه قبح آن ریخته است، مانند گناهان صغیره که میفرمایند گناهان را کوچک نشمرید؛ چرا که قبح آن میریزد، انسان گناهکار آمادگی ارتکاب گناهان بزرگتر را مییابد و تخممرغدزد، شتردزد میشود. امروز متأسفانه همه این ناهنجاریها، عادی و حتی به هنجار تبدیل شده است و تقریباً غیرقابل بازگشت و اصلاح مینماید و هر کدامش به یک انقلاب نیاز دارد. سعدی میگوید: «درختی که اکنون گرفته است پای، به نیروی شخصی برآید ز جای/ و گر همچنان روزگاری هلی، به گردونش از بیخ برنگسلی/ سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پُر شد نشاید گرفتن به پیل» که هلی به معنای رها کنی و منظور از گردون، ارابه است.
سوم اینکه ما در فرهنگ تشیع، حقایقی داریم. این حقیقتها برای خودمان فوقالعاده ارزشمند است و دیگر فرق اسلامی به آنها اعتقاد و باوری ندارند. به بیان دیگر، ما مجموعهای از باورها داریم که متعلق به خودمان است (درواقع متعلق به اسلام ناب است) و آسیب رسیدن به هر کدامش بهمنزله آسیب رسیدن به کل مجموعه محسوب میشود. به تعبیر سعدی، «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.»
برای مثال، ما معتقدیم که قرآن، عِدل و همتای عترت است و ثقلینِ کتاب الله و عترت، یادگاران جداییناپذیر و گرانبهای پیامبر(ص) به شمار میروند. «علیّ(ع) مع القرآن والقرآن مع علیّ(ع).» باطن قرآن ولایت یا قرآن ناطق، امیرالمؤمنین امام علی(ع) است. لسان صدق و دعای مستجاب حضرت ابراهیم(ع)، امام امیرالمؤمنین علی(ع) است. نام ایشان مشتق از نام خداوند، علیّ اعلی است. مصادیق اتمّ صدق، صداقت و صادقین در قرآن، معصومین(علیهم الصلوة والسلام) و بهطور خاص، امیرالمؤمنین امام علی(ع)، صدیق اکبر و کُفوش، فاطمه زهرا(س)، صدیقه کبری است.
این حقایق در مقابل بعضی از آداب ظاهری، خود را بروز میدهد و منحصر به تصدیق در قرائت قرآن نیست، بلکه قالبها و نمادهای دیگری هم دارد که عرض خواهم کرد. بدون شک، واژه علی در عبارت «و هوالعلی العظیم» در قرآن و همچنین در عبارت تصدیق، صفتی برای خداوند متعال است و ربطی به حضرت علی(ع) بهمثابه امام اول ما ندارد؛ ولی قرائت این عبارت درواقع پرچمی برای شیعه است؛ همان شیعهای که به موارد یادشده، باورمند و معتقد است و در حقیقت، کسی که این پرچم را به اهتزاز درمیآورد و آن اعتقادها را فریاد میکند و در این میانه، برخی دانسته و نادانسته به دنبال پایین آوردن این پرچم هستند.
ایکنا ـ طبق قانون اساسی، مذهب رسمی ایران، شیعهی اثنیعشریست و در همه میادین رسمی موظف به رعایت مفاد قانون اساسی هستیم. آیا نحوه کاربرد تصدیق با حذف کلمه «علی» در پایان قرائت به نوعی ایجاد تزلزل در مؤلفهای از تشیع، خلاف قانون محسوب نمیشود؟
بله و بالاتر اینکه این مملکت از آن امام زمان(عج) است و در استمرار ولایت امام معصوم(ع)، فقیه جامعالشرایط شیعه در رأس این نظام قرار دارد و هیچکس حق تخطی از هویت شیعه را به هیچ بهانهای ندارد. این حرکت، جزئیست و شاید مخاطبان هم بگویند که ما مسئله را بسیار بزرگ میکنیم؛ ولی با توجه به مثالهایی که برایتان آوردم، خطر جدیست. آتشسوزیهای بسیار بزرگ همیشه از جرقهای بسیار کوچک آغاز میشود و باید به هوش باشیم.
بعضی دیگر از قالبها و نمادهایی که مبتنی بر باورهای شیعیست و با پرچمی خود را بروز میدهد، عبارتند از جهر بسمله، جملات اذان و اقامه، سجده بر خاک، زیارت اربعین، عمامه سیاه روحانیون سادات، مراسم سوگواری برای معصومین(ع)، بزرگان و منسوبین، زیارت اهل قبور، انگشتر عقیق به دست راست کردن، باز بودن دستها در نماز و نیز نحوه تصدیق در خاتمه قرائت قرآن.
ما حق نداریم این پرچمها را پایین بیاوریم. هیچ بهانه و توجیهی برای پایین آوردن اینها قابل قبول نیست. اگر پایین آوردن این پرچمها عادی شود، پایین آمدن پرچم اصلی هم راحت و عادی خواهد شد. این یک هشدار است. اگر قاری و حافظ محترم میخواهد در مسابقات خارجی رتبه بیاورد، بیشتر کار کند تا آنقدر قوی و شاخص باشد که جایی برای هیچگونه به اصطلاح ناداوری باز نگذارد؛ ولی قاری حق ندارد پرچم شیعه را متزلزل کند.
ما اصل معروفی داریم که میگوید «هدف وسیله را توجیه نمیکند.» اگر هدفتان در مسابقات به دست آوردن رتبه نخست است که البته همین هدفگذاری هم مشکل دارد، رسیدن به آن با هر وسیلهای قابل توجیه نیست. شما قاری عزیز و محترم، قرآن را قوی بخوان و نتیجهاش را به خداوند واگذار کن؛ ولی لطفاََ پرچم را پایین نیاور.
آخرین سخن اینکه ما افتخار میکنیم در عبارت عالمانه و قرآنپایه تصدیق شیعه، اشتراک لفظی بین اسماءالحسنی و نام امام اول ما وجود دارد. این شرک نیست، بلکه اشتراکیست که خدای بیشریک در حسن ختام سید آیاتش آورده است و ما عاشقانه و عارفانه بر زبان جاری میکنیم. ما، همه مسلمانان عالم، بالاخص قاریان جهان اسلام را به این صهبای حق تلاوته به مصداق ختامه مسک دعوت میکنیم: «فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ، صدق الله العلی العظیم.»
زهراسادات محمدی
انتهای پیام