به گزارش ایکنا، سیزدهمین جلسه از درس خارج فقه حجتالاسلام والمسلمین محمد سروشمحلاتی، امروز، شنبه، 31 خردادماه، برگزار و از طریق صفحه اینستاگرام وی به صورت زنده پخش شد.
حجتالاسلام سروشمحلاتی در این جلسه از درس خارج فقه خود درباره اعتبارسنجی یافتههای علمی در اثبات رؤیت هلال، به طرح برخی دیگر از اشکالات به نظریه اعتبار تولد برای آغاز ماه وارد شده و به آنها پاسخ داد. از جمله اینکه، گفته شده در زمان رسول خدا(ص) نیز محاسبات وجود داشته و شرع مقدس با تخطئه محاسبه، قائل به رویت حسی در آغاز ماه قمری شده است، اما این در حالی است که برای این مدعا دلیلی وجود ندارد و اساساً در آن زمان اصلاً محاسباتی وجود نداشته که به تولد ماه پی ببرند. بنابراین، آنان تکلیفشان همان بوده که به صورت حسی رؤیت کنند و تشخیص موضوع ما میتواند در استفاده از محاسبات و ابزار علمی باشد.
در ادامه مشروح این جلسه از نظر میگذرد؛
یکی از احتمالات برای رؤیت هلال این بود که مبدأ ماه قمری، تولد هلال و خروج قمر از محاق باشد. این احتمال با اشکالاتی مواجه است. برخی از اشکالات را در جلسات قبل مطرح کردیم. یکی از این اشکالات مطرح شده این است که اگر تولد برای آغاز ماه قمری مبنا باشد، نوعی اختلاف بین آنچه در زمان پیامبر(ص) و ائمه(ع) رخ داده و آنچه در زمان ما رخ میدهد، به وجود میآید. چون بین رؤیت که در اعصار قدیم متعارف بوده است و رؤیت به صورت مستقیم و حسی بوده است، با علم به تولد ماه بر مبنای محاسبات که بین تولد تا رؤیت، فاصله زمانی وجود دارد، یعنی تولد زودتر رخ میدهد و رؤیت ماه با تأخیر تفاوت وجود دارد.
بر این اساس، چون عمل سلف صالح بر مبنای رؤیت بوده است، باید قبول کنیم که آنان نوعاً ماه رمضان را دیرتر آغاز میکردند، در حالی که روز گذشته تولد رخ داده و ماه شروع شده است، اما آنها یک روز دیرتر ماه را آغاز میکردند و قهراً در حالیکه ماه رمضان بر مبنای تولد به پایان رسیده است، آنها یک روز هم دیرتر ماه را به پایان میبردند، چون منتظر بودند هلال ماه شوال را ببینند و این رؤیت حسی با تأخیر رخ میداد. بنابراین آنها روز عید را روزه میگرفتند. اینجا اگر بخواهیم عمل آنان را صحیح بدانیم، باید قبول کنیم معیاری که آنان داشتند، در حق ما نیز معتبر است و باید مانند آنان عمل کنیم. اگر معیار دیگری را برای آغاز ماه در نظر بگیریم که مستلزم تخطئه عمل گذشتگان باشد، غیر قابل التزام است.
اما قدری باید در این زمینه تأمل کرد و دید آیا امکان این هست که از یکسو عمل آنان را حمل بر صواب کنیم که بگوییم آنان درست انجام دادهاند و از طرف دیگر بگوییم در این عصر و زمان تشخیص ماه بر مبنای تولد است؟ به تعبیر دیگر آیا میتوانیم به دو ملاک مختلف ملتزم شویم؟ یعنی بگوییم یک ملاک برای گذشتگان وجود داشت که عبارت از رؤیت متعارف هلال بود و یک ملاک برای امروز وجود دارد که عبارت از علم به تولد هلال است. اگر این دو ملاک در عرض هم باشند، غیرقابل التزام است، اما اگر این دو در طول هم قرار بگیرند، یعنی اگر بگوییم برای مردم در عصر پیامبر(ص) و ائمه(ع) یک ملاک بوده و برای مردم امروز یک ملاک دیگری وجود دارد و این مسئله به نحو طولی قابل تصور باشد، این اشکال نیز پاسخ پیدا میکند و مستلزم تخطئه گذشتگان نیز نمیشود.
اما آیا میشود به نحو طولی این دو ملاک را در نظر گرفت یا خیر؟ که همین مسئله محل بحث ما است و برای پرداختن به آن باید چند مقدمه را لحاظ کرد؛ مقدمه اول این است که مسئله آغاز ماه قمری تشخیص موضوع است و تشخیص موضوع در اختیار مکلف قرار دارد. به عبارتی، بیان حکم نیست که در اختیار شارع باشد. یکی از نکات مفیدی که فقها به آن توجه دادهاند این است که شارع مقدس حکم را بیان میکند و باید بگوید به چه چیزی تعلق گرفته است. اوست که میگوید حرام است و باید بگوید چه چیزی حرام است. پس از آن، تشخیص اینکه مثلاً چه چیزی خمر است، چه مفهوماً و یا مصداقاً، با خود مردم است. مگر اینکه شرع در موضوع دخالتی بکند که موضوع جنبه تعبدی پیدا کند، اما اگر جنبه تعبدی نداشته باشد، مردم تشخیص میدهند.
در مسئله زمان و مکان در عبادات باید بگوییم که اینها موضوعاتی هستند که شرع به خود مردم محول کرده است. مثلاً شرع فرموده که شما در هنگام طلوع فجر نماز صبح بخوانید، اما قبل از این که این دستور باشد هم مردم طلوع را میشناختند و این تشخیص در ناحیه زمان با مردم است. گاهی هم این تشخیص در قلمرو مکان است. شرع فرموده باید قبله را در مکان، برای عبادت و برخی از مسائل رعایت کنید، مثلاً در دفن، احکامی بر مترتب است، اما آیا شرع آمده و قبله را تعریف کرده است؟ آیا شرع، تشخیص را بر عهده گرفته است که بگوید مشخص میکنم قبله کجاست؟ خیر. فقط فرموده که «فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»، نماز را به سوی مسجدالحرام بخوانید، اما تشخیص بر عهده مردم است.
این نکته اول است که علمای ما پذیرفتهاند. مثلاً در کتاب «معرفة الوقت و القبله» نوشته آیتالله حسنزاده آملی به این مباحث پرداخته شده و یکی از نکات ایشان، همین مسئله است. در صفحه 436 این طور فرمودهاند که «معرفة جهة القبلة من الموضوعات الشرعیة التی لا تتوقف علی النیة فبیان تلک الموضوعات لیس وظیفه الشارع و انّما علیه بیان الحکم» که این را بقیه نیز فرمودند. در حقیقت بحث کردن در مورد قبله یک بحث فقهی نیست. درست است که فقها به این مسئله پرداختهاند و اماراتی را مشخص کردهاند، اما ماهیتش فقهی نیست، بلکه یک بحث علمی است.
اما نکته دومی که وجود دارد، این است که در مسئله آغاز ماه قمری که هلال را مبدأ قرار میدهیم، اینکه علما فرمودند رؤیت هلال مبدأ برای ماه قمری است و ماه قمری از رؤیت هلال تا رؤیت هلال است، آیا واقعاً در این زمینه یک مبنای علمی ارائه شده است که ما هم در فقه باید آن مبنا را قبول کنیم یا خیر؟ آیا استدلالی دارند که راه را بر ما مسدود کرده باشند؟
خود اینکه ماه قمری متولد میشود و یا رؤیت میشود، موضوعاتی نیست که تشخیص آن در اختیار شرع باشد. شارع مقدس به ما گفت که «صم للرؤیه و افطر للرؤیه»، همچنین اهله را نیز مطرح کرده است که «مواقیت للنّاس» است. حالا وقتی به سراغ اهله میرویم، تولد اهله و یا رؤیت اهله، آن هم چه رؤیتی مد نظر است؟ که اگر یک سری ملاکات قطعی در علم هیئت داشته باشیم، فقیه هم باید به آن ملتزم شود، اما در این زمینه از کجا این مسئله رؤیت در آمده است؟ فعلاً کاری با فقه نداریم و فرض میگیریم رؤیت در روایات مطرح نشده باشد؛ یعنی ما هستیم و نظر اصحاب علم و فن و هیئت که روی چه مبنایی گفتهاند؟ یک مبنایی گفتهاند که برای فقیه هم قانعکننده باشد؟
وقتی به فرمایش این آقایان مراجعه میکنیم که اینها اهل تقویم هستند و آقای حسنزاده نیز یکی از کسانی هستند که در گذشته تقویم هم استخراج میکردند چه چیزی میگویند؟ آقای حسنزاده در کتاب خود که از آن مطالبی بیان شد، فصلی در مورد اهله دارند. در صفحه 523 با عنوان «الاهله و الشهور القمریّه» مباحثی را مطرح کرده است و بحث با این آیه نیز شروع میشود که «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ»، بعد میگویند که بله، ماه چرخشی دارد، در یک وضع بین زمین و خورشید قرار میگیرد و در وضعیت مختلفی که ماه در مدار خود پیدا میکند، روشنترین وضع برای انسان همان هلال است. چرا؟ چون در بقیه اوضاعی که ماه پیدا میکند که اسامی مختلفی هم دارد، امر دقیقاً امر محسوسی نیست که مثلاً هر کسی نگاه کند و بگوید امشب شب هشتم است و ممکن است هشتم یا نهم باشد که شکل دقیق و روشن آن، برای مردم قابل تشخیص نیست، اما چیزی که مردم میتوانند تشخیص دهند هلال است که وقتی مبدأ قرار گیرد، ماه برای عموم قابل تشخیص است.
استدلال اینکه چرا رؤیت هلال مبدأ قرار گرفته است را مطرح میکنند. استدلالی که ایشان دارند این است که میفرمایند وقتی ماه در محاق است، یعنی دقیقاً بین زمین و خورشید قرار گرفته، به این لحاظ که دیده نمیشود، گویی معدوم است و بعد که هلال ظاهر میشود، شبیه این است که «بعدالعدم» موجود شده است و همین طور مانند مولودی است که از تاریکی بیرون آمده است. این بهترین وضع در میان اوضاع ماه است و مناسب است که مبدأ قرار بگیرد که بگوییم ماه از اینجا شروع شود.
ماه یک واقعیت است، حرکتش نیز واقعیت است، مداری هم که دارد نیز یک واقعیت است، اما اینکه بگوییم از کجا تا کجا، یک امر اعتباری است و بر اساس فرض ماست که بگوییم این نقطه صفر است. این حرکت دائم است و ما یک نقطه را به عنوان آغاز فرض میکنیم، حال کجا را به عنوان آغاز ماه قمری قرار میدهیم؟ این آقایان فرمودند که رؤیت هلال. اگر هم یک کسی بخواهد زودتر قرار دهد، میتواند تولد قرار دهد. استدلال این است که میگوید چرا رؤیت را مبدأ قرار دادیم؟ پاسخ این است که شبیه به وجود بعدالعدم است. یک تشبیه است و در سطح فهم انسانهایی است که در گذشته تصور روشنی از مسئله تولد نداشتند. اهل فن تولد را تصور میکردند و یک چیزی که برای مردم قابل درک باشد، مسئله رؤیت بوده است. پس این مسئله و بیانی که این بزرگواران دارند مبتنی بر یک استدلال عقلی نیست. مبتنی بر یک تشخیص عرفی است که اگر اینجا آغاز ماه را قرار دهیم، برای مردم راحتتر است و بهتر میتوانند تشخیص دهند. همین است و بیشتر از این چیزی در فرمایش این آقایان نداریم.
اگر شما بیایید و شب دوم و سوم ماه را مبدأ قرار دهید، تشخیصش سخت است، اما اول که باشد، راحتتر است و بعد توضیح میدهند که آنها بر این اساس قرار دادند و این طور نیست که اگر کسی احتمال دیگری را مطرح کرد، بگوییم شما در مقابل همه کسانی که تقویم نوشتهاند ایستادهاید. در فقه به حجت نیاز داریم. تقویم این طور نوشته است و آن را قبول میکنیم که برای امور عادی خود نوشته است، اما اگر شرع این را امضا کرد، به آن امضا اعتبار مییابد، ولی اگر کسی حرف دیگری را، منهای امضای شرع زد، امری که از نظر عقلی باطل باشد محسوب نمیشود. بنابراین، این نیز نکته دوم است که باید مورد توجه داشت.
اما نکته سوم این است که آیا امکان دارد شرع مقدس در یک مقطعی یک ملاک و در یک مقطع یک ملاک دیگر را مطرح کرده باشد؟ تصور این موضوع برای بسیاری از افراد دشوار است. اگر مبدأ رؤیت حسی است، یعنی «الی یوم القیامه» باید رؤیت حسی باشد. میگویند اگر از زمان پیامبر(ص) رؤیت حسی بوده، تا ظهور امام عصر(عج) همین است و اگر در حال حاضر ملاک دیگری وجود دارد، باید زمان پیامبر(ص) هم، همان میبود، اما زمان پیامبر(ص) فقط رؤیت خسی بوده است، بنابراین، همان معتبر است.
پاسخ به این آقایان این است که شرع مقدس در زمان پیامبر اکرم(ص) و یا ائمه(ع)، چون مردم توجه نداشتند و عموماً بلد نبودند و نمیتوانستند تشخیص دهند که تولد چه زمانی است و از طرفی راهی که برای عموم میسور بوده، همان راه رؤیت حسی بوده و شرع هم همین را مبنا قرار داده است، اما به مرور که دانش بشر رشد میکند و این محاسبات جنبه عمومی مییابد، حال آیا امکان دارد که شرع آمده باشد و مقیاس را تغییر داده باشد؟ آیا چنین چیزی ممکن هست یا نیست؟
البته این مسئله مختص اینجا هم نیست و اگر کسی بخواهد در این موضوع به صورت مبسوط بحث کند، اصلاً در مباحث غیرتکوینی و تشریعات نیز همین مسئله میآید. افراد بحث میکنند که اسلام آمد تا عدالت محقق شود، ولی در جامعه آن روز، ظرفیت برای برخی از احکام عادلانه فراهم نبود و یا ظرفیت اینکه با برخی از احکام ظالمانه صد درصد مخالفت شود نبوده است؛ لذا شرع، آرام آرام شروع کرد تا به نقطه عدالت برسد و این را در مورد نظام بردهداری مطرح میکنند که شرع ابتدا احکام ظالمانهای که وجود داشت را تعدیل کرد تا بعد اصل بردگی از بین برود و به نقطه صفر برسد. کاری با درستی یا نادرستی آن ندارم، میخواهم بگویم این مطلب نوعی تدریج در احکام است که با ملاکات مختلف وجود داشته است و علاوه بر این، در امور تکوینی روشنتر است. چون اشاره شد که موضوع، جزو احکام نیست.
در حرمت خمر، حکم تدریجاً قوت پیدا میکند و در اینجا با یک موضوع مواجه هستیم. شرع از ما خواسته که هر زمان ماه رمضان را درک کردید روزه بگیرید. این مسئله هیچ نسبیتی ندارد و حکم است. اصل وجود صوم امری نسبی نیست و الی یوم القیامة وجوبش ثابت است. دیگر اینکه، ظرف زمانی آن، که شارع ماه رمضان را ظرف برای صوم قرار داده، نیز امر ثابتی است و نمیشود آن را جابهجا کرد، چون شارع ماه رمضان را تعیین کرده است که هر کس ماه رمضان را درک کرد، روزه بگیرد و جای دست کاری کردن نیست و ثابت است.
اما این موضوع که ماه رمضان آغاز شده یا نشده است را باید به عنوان یک موضوع واقعی درک کنیم. اما حرف این است که آن موقع، درکشان از این موضوع یک درک حسی بوده است و نمیتوانستند بهتر از این، موضوع را درک کنند. راه درک این بود که به آسمان نگاه کنند که ببینند چه زمانی هلال رؤیت میشود، اما آیا ابزاری داشتند تا جایگزین رؤیت مستقیم و حسی کنند؟ خیر. آیا محاسباتی داشتند که بر آن اساس تشخیص دهند ماه جدید شروع شده است؟ خیر. شرع مقدس نگفت که مبدأ چیست، شرع گفته که ماه رمضان که این ماه نیز با هلال شروع میشود، اما هلال را مردم با راهی که میتوانستند تشخیص دهند، تشخیص میدادند.
یک مرحله دیگر اینکه مردم همین هلال را به صورت دقیقتر تشخیص میدهند و حالا بر اساس این تشخیص، حرف در این است که بگوییم چون مردم بدوی، تشخیصشان حسی بوده، تا روز قیامت شرع دیگر طرق را تخطئه کرده و گفته همان درست است؟ و یا گفته برای آنان همان تشخیص معتبر است و شما که امروز تشخیص واقعیتری میدهید، به تشخیص خود عمل کنید؟ اگر آمدید و احراز کردید که شهر تحقق یافته است؛ یعنی الآن هلال متولد شده و مثلاً 10 ساعت هم از تولد آن گذشته است، حال حرف در این است که آیا عرف بعد از گذشت این 10 یا 20 ساعت میگوید ماه شعبان است؟ اگر برای عرف توضیح دادید که هلال متولد شده و 20 ساعت هم از تولد آن گذشته است، اما هنوز آن را ندیدیم، آیا عرف حکم میکند هنوز ماه شعبان است؟ یا این را ماه شعبان نمیداند؟
در گذشته این طور بود که راهی بجز نگاه کردن به آسمان وجود نداشت، اما امروز میتوانیم به وسیله ابزار تشخیص دهیم که این ماه جدید متولد شده است و در اینکه این ماه، ماهِ جدید است که کسی تردید ندارد. ماه متولد شده است و دیگر ماه شعبان نیست و با رفتن ماه به محاق، تمام شده است. در اینجا برحسب اینکه نمیدانیم، تولد صورت گرفته است، فرض بر این است که ماه جدیدی آغاز نشده است، اما الآن این فرض را از بین بردیم و علم نشان میدهد که ماه جدید آمده است.
البته در اینجا برخی از دوستان و اساتید اصرارشان این است که زمان پیامبر(ص) نیز مردم مسئله تولد ماه را میدانستند و محاسبات وجود داشته است و چون میدانستند، شرع احراز آغاز ماه از طریق محاسبه را تخطئه کرده است. یعنی تولدی که در دسترس مردم بوده را شرع تخطئه کرده و فرموده در عبادات خود، مبدأ را رؤیت حسی قرار دهید. این حرف، حرفی است که نتوانستیم بفهمیم.
حتی یکی از فضلا به صورت تلفنی به بنده میفرمود اینکه پیامبر(ص) محراب مسجدالنبی(ص) را مشخص کرد که گفتیم از وجوه اعجاز ایشان است، این کار وجه اعجاز ندارد و این طور نیست که بگوییم در آن زمان کسی نمیتوانسته این کار را بکند، بلکه پیامبر اکرم(ص) بدون محاسبه این کار را کرد و دیگران هم میتوانستند با محاسبه این کار را کنند، اما تصریح شده است که در جزیرةالعرب چنین حرفهایی مطرح نبوده است. در جزیرةالعرب مردم چنین سطحی از دانش را نداشتند. آیتالله حسنزاده نیز این مطلب را در کتاب خود آوردهاند و میگویند رسول خدا(ص) در زمانی زندگی میکرد که این ابزار در حجاز نبود.
نه اینکه بود و پیامبر(ص) استفاده نکرد، بلکه اصلاً مردم عربستان با این حرفها آشنا نبودند. بله، در یونان و ... وجود داشت، اما در عربستان وجود نداشت. در آن زمان چنین چیزی در عربستان وجود نداشت تا بگویید پیامبر(ص) آنها را تخطئه کرده است؛ یعنی این طور نبود که بگویید دو راه بوده است؛ یکی استفاده از محاسبات برای پی بردن به تولد و یک راه هم رؤیت حسی که پیامبر(ص) آن را تخطئه و این را تأیید کرده باشد. اصلا دو راه نبوده است. حتی در زمان ائمه(ع) نیز کم و بیش محاسبه مطرح بوده و به صورت نادر، افرادی میدانستند اما جنبه عمومی نداشته است.
اگر هم امروز این ابزار عملاً در دسترس مردم نیست، اما از نظر دسترسی علمی و آگاهی، کاملاً در دسترس مردم است و همه با همین موبایلهایی که دارند میتوانند علم پیدا کنند. مردم از خیلی چیزها اطلاع ندارند، اما امروزه در یک لحظه میتوانند آگاه شوند که مثلاً در بازار تهران سکه یا دلار چقدر است. بنابراین، دانش این مسائل فراگیر شده است. آنچه به عنوان مثال مطرح کردیم قبله بود و گفتیم که وظیفه ماست تا عبادات را به طرف قبله انجام دهیم، اما در اینجا آیا تغییری رخ داده است یا خیر؟ ما میگوییم تغییری رخ داده است. چه تغییری؟ تغییر از نظر شناخت موضوع است.
حکم فرقی نکرده و همیشه باید رو به قبله نماز خواند و خود قبله هم تفاوتی نکرده است، اما امروز برای ما، تشخیص قبله با دقتی امکان دارد که در گذشته امکانپذیر نبوده است، اما کسی که امروز قبله را بر اساس محاسبات تشخیص میدهد، میتواند به مسامحات گذشتگان اکتفا کند؟ پاسخی که میدهند این است که میگویند آن موقع نیز این محاسبات بوده است، اما سؤال میکنیم که این محاسبات کجا بوده است؟
یکی از جاهایی که پایگاه تشیع بوده و از نظر علمی نیز وضع خوبی داشته، عراق است. بارگاه حضرت علی(ع)، مسجد کوفه و حائر حسینی(ع) و ... در آنجا بوده است و اصحاب هم به آنجا میرفتند، اما بر اساس تحقیقاتی که علمای ما در 400 سال قبل داشتهاند و تا امروز هم این تحقیقات ادامه یافته، میگویند که نوعاً قبلههایی که در عراق است، مشکل دارد. این نشان میدهد یا بر اساس محاسبات دقیق نبوده و یا محاسبات، دقت کافی نداشته است، اما سؤال این است که چون در آن زمان قبله را این طور قرار دادند، حتی قبله مسجد کوفه را این طور قرار دادند امروز هم برای ما همان اعتبار دارد؟
درست است که اگر بدانیم در این محراب امام(ع) نماز خوانده و این مقدمه را ضمیمه کنیم که امام(ع) در تشخیص موضوع اشتباه نمیکند و اگر این را فهمیدیم، میفهمیم که قبلهاش درست است، اما مسجد کوفه قبل از امیرالمؤمنین(ع) بوده یا خیر؟ و آیا این محراب فعلی همانی است که امام(ع) در آن نماز خوانده است؟ یا طی قرون مختلف این مسجد و محرابش بازسازی و تغییر یافته است؟ لذا میگویند این مقدار کافی نیست که بگویید امیرالمؤمنین(ع) در مسجد کوفه بوده است. کدام مسجد؟ آن مسجد الآن کجاست؟ لذا اگر الآن محاسبات نشان داد که آن قبله دقت لازم را ندارد، حرف محاسبات را میپذیریم.
الغرض، اینکه بگویید خیر از اول همه اینها را میدانستند و با دقت نیز عمل میکردند و باید آن طور عمل کنیم، صحیح نیست. در مورد تشخیص موضوعات نیز این طور است که شرع بر گردن نگرفته است. درست است که در زمانی که این ابزار و دانش نبوده است، مردم بر اساس توسعهای که شرع برایشان قرار داده عمل کردند و درست هم عمل کردند که شرع هم بیشتر از این توقعی از اینها نداشته است.
بحث مفصلی را مقدس اردبیلی شروع کرده و بعد تا زمان ما مطرح شده است و در کتاب «صلاة» شیخ انصاری هم آمده که شرع مقدس در مسئله قبله، حتی با اینکه برای مردم در عصر ائمه(ع) استفاده از قواعد ریاضی شروع شده بود و برخی مردم میتوانستند استفاده کنند، اما شرع مردم را مکلّف به این حرفها نکرده است. یکسری راهنماییهای کلی داده که اگر جهت را رعایت کنند، قبول است. اما امروز فقها چه میگویند؟ الآن حرف مرحوم حاح آقا رضا همدانی این است که آنان تا آن زمان بر اساس جهتی که نماز خواندند، درست است، اما آیا ما نیز میتوانیم امروز مانند آنان نماز بخوانیم؟ با علم به اینکه آنان دقت ندارد و به سمت کعبه نیست.
حرف ما این است که در گذشته بر اساس آگاهیهای آن روز، شرع تسهیلی قرار داده و بعد که علم عمومی شده است، دسترسی به قبله واقعی، امکانپذیر شده است. حالا بنده آن طور که آن بزرگان در طول قرون مختلف نماز میخواندند، نمیتوانم به آن سمتوسو نماز بخوانم. عیناً این مطلب را در مسئله ابتدای ماه میگوییم. اگر دلیل شرعی داشته باشیم که رؤیت، امر تعبدی است و موضوعیت دارد، تابع این تعبد هستیم و بحثی نیست، اما اگر دلیل تعبدی نداشته باشیم و شرع گفته باشد ماه رمضان را روزه بگیرید که با هلال آغاز میشود، حال آنان هلال را با رؤیت حسی تشخیص میدادند و وظیفهشان همان بوده که درست هم بوده و غیر از این نیز تکلیفی نداشتند، اما ما نمیتوانیم بگوییم چون زمان پیامبر(ص) آن طور بوده است... مگر در قبله این حرف را میزنیم که در هلال هم این حرف را بزنیم؟ هر مقداری که معرفت ما در تشخیص موضوعات جلو برود، اثرگذار است، زیرا تکلیف در تشخیص موضوع بر اساس فهم خود مکلف است و این یک احتمال قابل تأمل در این مسئله است.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام