محمد اسفندیاری، نویسنده، کتابشناس و از شاگردان مرحوم حکیمی در گفتوگو با ایکنا، ضمن ابراز تاسف از ارتحال علامه محمدرضا حکیمی، به برخی ویژگیهای شخصیتی ایشان اشاره کرد و گفت: استاد حکیمی از مدافعان سرسخت محرومان و مستضعفان بود و در جای جای آثارش دفاع از محرومان دیده میشود، مخصوصا در آثاری که بعد از پیروزی انقلاب نوشتند این امر بیشتر به چشم میخورد. در بین آثارشان، جلدهای سوم تا ششم کتاب الحیاة به اقتصاد اسلامی اختصاص دارد و اقتصاد ایشان صددرصد عدالتمحور و به سود محرومان و مستضعفان و همسو با آنان و مخالف تکاثر و سرمایهداری و نیز مبتنی بر قرآن کریم است و در مورد تکاثر هشدار داده است.
اسفندیاری که کتاب «راه خورشیدی؛ اندیشهنامه و راهنامه استاد محمدرضا حکیمی» را تالیف و منتشر کرده است، در پاسخ به این پرسش که آیا عدالتمحوری در نظریه حکیمی به گونهای است که در چارچوب نظام اسلامی تعریف میشود یا معیار و سنجشی برای حکومت اسلامی و حتی دین است، اظهار کرد: قطعاً عدالت معیار دین است، نه فقط معیار حکومت؛ یعنی دین را هم ما با معیار عدالت میسنجیم و دین عادلانه را میپذیریم و دین غیرعادلانه را رد میکنیم. در آیه 90 سوره نحل آمده؛ «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» بیان شده است که خدا به عدل و احسان امر میکند. در نصوص دینی هم آمده؛ «بالعدل قامت السموات و الارض»؛ یعنی قوام و نظام آفرینش مبتنی بر عدل است. بنابراین باید همه چیز اعم از حکومت و روابط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بین انسانها عادلانه باشد. در این صورت قطعاً پایدار میماند، اما اگر حکومتی عادلانه نباشد، در نهایت پایدار نخواهد ماند؛ لذا هر حکومتی را باید با معیار عدالت سنجید و حتی دین هم با همین معیار سنجیده میشود.
نویسنده کتاب آسیبشناسی دینی در ادامه تصریح کرد: استاد حکیمی چون مستضعفگرا و استضعافستیز بود، مانند محرومان زندگی میکرد؛ من در زهد و سادهزیستی کسی را مانند استاد حکیمی ندیدهام؛ امام علی(ع) در نهجالبلاغه فرمود که خداوند بر پیشوایان دین واجب کرده است که مانند محرومان و مستضعفان زندگی کنند تا بتوانند درد آنها را لمس کنند و محرومان بدانند که همدردی در بین پیشوایان خود دارند. چون استاد حکیمی روحیه مستضعفگرا داشت، از آغاز تا پایان عمر زاهدانه زیست و زهد او اختیاری بود؛ دنیا به ایشان رو کرد ولی وی به دنیا پشت کرد و تا جایی که بنده میدانم حتی یک ریال از بیتالمال ارتزاق نکرد و از هیچ کجا دریافت وجه دولتی نداشت. بعید است کسی بتواند سندی بیاورد که استاد حکیمی بعد از انقلاب پولی از بیتالمال دریافت کرده، ولو اینکه کاری را برای نهاد و مجموعهای انجام داده باشد. چه بسیار کارهایی را که برای نظام انجام داد ولی در برابر آن هیچ وجهی دریافت نکرد و این خصلتهایش سبب شد که نه تنها در بین خواص، بلکه در بین بخش قابل توجهی از مردم هم شناخته شود.
اسفندیاری در پاسخ به این پرسش که یکی از ویژگیهایی که استاد حکیمی با آن شناخته شده، نامگذاری مکتب تفکیک و طرفداری از این نظریه است، مقصود وی در این باره چیست؟ تصریح کرد: استاد محمدرضا حکیمی از بنیانگذاران مکتب تفکیک نیست، ولی از شارحان و مفسران این نظریه بود؛ مکتب تفکیک از دیرباز تاکنون وجود داشته است، ولی قدمت آن دلیلی بر صحت مدعای این نظریه و مکتب نیست.
وی افزود: لُبّ نظریه تفکیک این است که دین، فلسفه و عرفان سه راه جدا از هم هستند و میان اینها انطباق نیست. به عبارت دیگر دین و فلسفه و عرفان جدایی ندارند ولی این طور نیست که منطبق باشند؛ در برخی موارد نقطه تلاقی دارند و در برخی موارد ندارند و ما باید اینها را از هم جدا کنیم؛ یعنی با عینک فلسفه و عرفان به سراغ دین نرویم و با عینک دین به سراغ متون فلسفی نرویم.
این پژوهشگر و محقق علوم دینی تصریح کرد: این نظریه موافقان و مخالفانی دارد و علیالقاعده علامه طباطبایی چنین نظریهای ندارند و کسانی که حکمت متعالیه را قبول دارند و پیرو ملاصدرا هستند هم مخالف نظریه تفکیک هستند. تقریباً تاکنون کسی نتوانسته میان این دو جریان آشتی برقرار کند. البته استاد حکیمی با تقریر ملایمی از نظریه تفکیک در آثارش، کوشیده است که میان این دو جریان نزدیکی برقرار کند ولی آشتی مطلق وجود ندارد و باید یکی از این دو را برگزید.
اسفندیاری در پاسخ به این سؤال که آیا قائل شدن به این نظریه یا نپذیرفتن آن پیامدهای سیاسی و اجتماعی متفاوتی در عرصه سبک زندگی جامعه دارد، گفت: پیامد سیاسی و اجتماعی ندارد، زیرا شیخ مجتبی قزوینی، از قائلان نظریه تفکیک، با امام خمینی(ره)، که از مخالفان نظریه تفکیک بودند، در دهه 40 مشی سیاسی یکسانی داشتند.
انتهای پیام