چند سالی است برنامه «زندگی پس از زندگی» گستره عظیمی از مخاطبان را از آن خود کرده و در عین حال به جهت کیفی و ارائه مستندات و اقناع دینی و تجربی موفق عمل کرده است؛ نکته مهم اینکه آسیبشناسی برنامههای موفق و تأثیرگذار به ویژه در حوزه حساس دینمداری عموم مردم باید با قوت و دقت و نظرداشت انصاف و علمیت و بدون فوت وقت صورت گیرد، قبل از اینکه دینورزی عقلانی مؤمنان با تزلزل مواجه شده و دستمایهای برای معاندان مترصد دین باوری عوام دست و پا شود. این امر با برشمردن نقاط قوت و ضعف از سوی متخصصان امر و تلاش در جهت تمهید سریع هر دو جانب مذکور میسر خواهد شد.
در این راستا به فراخور وسع ناچیز علمی خود نکاتی را ولو در سطح طرح موضوع در چند بخش به اجمال بیان میکنم به این امید که دست کم با طرح موضوع زمینه برای آسیبشناسی منسجم این مستند موثر و موفق فراهم آید.
1- بعد اعتقادی: مقوله تجربههای نزدیک به مرگ را باید با تفسیری میانه پذیرفت توضیح اینکه منظور داشتن مجموع تجربههای تجربهگران داخلی و خارجی نشان میدهد اثبات وجود ساحت غیر مادی یک برداشت حداقلی از این مقوله است و باید نقطه ثقل تحلیلها را الهی بودن تجربهها قرار داد و از آن برای افزایش دینباوری سود جست. در عین حال طبق برخی پژوهشها برخی از مشترکات تجربهگران همچون تونل نورانی در شمار نشانههای ورود به عالم برزخ نبوده و لذا این تجربهها نباید از دریچه تطبیق تفاصیل مطرح در تجربهها با منابع دینی ملاحظه شود. تفسیر میانه از برایند تجربههای نزدیک به مرگ این است که آنها را به ظهور ید قدرت الهی در جهان مادی و ارائه آیات آفاقی و انفسی پروردگار در این جهان پر از تحیر و فساد تعبیر کنیم.
«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ؛ به زودی نشانههای خود را در کرانهها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برای آنان روشن شود که بیتردید او حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت [با ظاهر کردن حقایق و دلایل] بر همه چیز گواه است» (آیه 53 سوره فصلت). اینکه تجربه گرانی در سراسر دنیا از وجود عالم روحانی و تجسم اعمال نیک و بد مطابق با آموزههای دین سخن بگویند در تقویت حقانیت ایمان در عصر انسانمداری کافی است و دستاوردی کم نظیر به شمار میآید لذا انتساب این تجربهها به حضور و نفوذ حضرت حق در ساحت آفاقی و انفسی اطمینان بخشتر است تا تلاش در جهت تطبیق مؤلفهها با ورود به عالم برزخ.
سؤال دیگری که مطرح میشود در خصوص نقش انتظارات و پیشفرضهای تجربهگران در محتوای تجربه آنهاست اینکه چرا تجربهگر شیعی از حضور معصومان خبر میدهد و تجربهگر مسیحی چنین مشاهداتی ندارد یا مدعی رؤیت مسیح(ع) است. به باور نگارنده انتظارات و پیشفرضهای تجربهگر مسئله نیست بلکه هر تجربهگری بنا به حکمت الهی و اطلاع از دین حق سنخ تجربه متفاوتی خواهد داشت. تجربهگر مسیحی با دیدن مسیح خود و همکیشان خود را به دین و خدا رهنمون شده و فضای مادیگری صرف و بیخدایی را میشکند و تجربهگر شیعی که با دین حق و دردانههای خلقت آشناست از چشماندازی وسیعتر به دینباوری مینگرد.
نکته دیگر از منظر اعتقادی که بعضاً نقطه ثقل نقد برنامه بوده تطبیق روایت تجربهگران با آموزههای دینی است اما باید توجه داشت اساساً تجربهگران لایههای نخستین عالم غیب و مرز ورود به عالم پس از مرگ را تجربه کرده و مرگی رخ نداده است تا از رهگذر تطبیق با آیات و روایات نقدی به روایت تجربهگران وارد باشد.
آسیب دیگری که استاد سطح عالی حوزه حجتالاسلام امینیپور به درستی اشاره کردهاند ترس از پلورالیزم اخلاقی است به این معنا که همه تجربهگران از احساس فوق الوصفی سخن میگویند در حالی که به لحاظ درجات اخلاقی متفاوتند و گاه در سطوح نازل اخلاقی قرار داشتهاند البته این تلقی با تجربیات دردناک برخی تجربهگران مطابق نیست و در هر حال نباید برآیند تجربیات تساهل در حوزه اخلاق را در ذهن مخاطب ریشهدار کند.
در نهایت میتوان از سکولاریسم اخلاقی و معرفی اخلاق فارغ از دین به عنوان الگوی نجاتبخش به عنوان آسیبی دیگر یاد کرد؛ اینکه همه اسباب نجات در حقالناس و اخلاق فارغ از دین تعریف شود نباید به عنوان نقطه عطف برنامه معرفی شود چرا که شهودات باطنی نمیتواند با قطعیات معرفتی متضاد باشد و از این منظر گزاره اخلاق بدون دین نجاتبخش نیست. یک گزاره معرفتی یقینی است لذا نباید تجربیات تجربهگران مؤید سکولاریسم دینی تلقی شود در عین حال توجه به این نکته ضروری است که مکاتب اخلاقی انسانمدار در تأیید اصول خود از حواله دادن به مغیبات و عینیتگرایی اخلاقی به دورند لذا چنین برنامههایی به هیچ عنوان نمیتواند مؤید مسلک ناکارآمد و ناقص آنها باشد چرا که اخلاق دینی بر خلاف اخلاق سکولار برای گزارههای اخلاقی عینیت و نفس الامر قائل بوده و نظام جزا و پاداش الهی را ضمانت اخلاق مکلف قرار میدهد، از این منظر هیچ از تجربیات تجربهگران که غیبی بودن آنها ماهیت اصلی آنها را شکل میدهد موید اخلاق سکولار نیست.
2- بعد علمی: بنا به تلاشهای گسترده دینستیزان در خاموش کردن نور الهی جزییات واقعیات مطرح و موکد در برنامه زندگی پس از زندگی تحت نظر بوده و قطعاً در جهت رد آنها مستند به دستاوردهای پژوهشگاههای فعال علمی جهان در حوزه تجربههای نزدیک به مرگ تلاش خواهد شد از این منظر پرداختن به یقینیات و قطعیات و قدر متیقن تجربیات تجربهگران مطلوب است.
3- بعد معرفتشناختی بسامد حضور این سنخ برنامههای در حوزه عمومی و رسانهای باید به دقت تعیین شود، چنانکه برخی محققان از کم رنگ شدن بعد استدلالی دینشناسی و اصالت دادن به تجارب شهودی در میان عوام و خواص دل نگران بوده و از پیامدهای سو آن بر دین ورزی آحاد جامعه سخن میگویند لذا این نگرانی باید در تعیین سهم و گستره پخش چنین برنامههایی در رسانه ملی و رسمی لحاظ شود.
4- بعد روانشناختی انداز و تبشیر دو ابزار مهم دین در دعوت به حق و حقیقت است تعادل در کاربست این دو ابزار مقولهای است که در تهیه برنامه زندگی پس از زندگی باید منظور شود و ترسهای افراطی و یا امیدهای کاذب و غیرمستند به دین را موجب نشود. به عنوان نمونه اینکه غالب افراد به رغم تفاوت در اعمال نیک و بد تجربههای دلنشین فوق تصوری را تجربه کردهاند در عین اینکه به نظر میرسد در بعد روانشناختی بشر عصر مدرن به سبب خودشیفتگی تاریخی و علم پرستی به ابزار انذار و ترس بیش از تبشیر و امید نیازمند است.
۵ - بعد جامعهشناختی: ظهور آیات آفاقی و انفسی پروردگار در هر عصری مطابق با مؤلفههای پر رنگ همان دوره صورت میپذیرد چنانکه معجزات پیامبران الهی با خصوصیات زمانهشان متناسب بوده چنان که عیسی(ع) در زمانه اوجگیری علم طب با زنده کردن مرده و شفای بیمار و محمد(ص) در عصر بلاغت با آوردن بلیغترین پیام مخاطبان خود را مقهور و مبهوت کردند.
از این منظر در عصری که بشر در اوج تفاخر به دستاوردهای علمی و تجربی به سر برده و هنوز پژواک پایان عوالم غیبی و خدا مرده است در گوش او جاریست و مهمتر از همه تنوعات بینهایت غوطهوری در لذایذ مادی و رسانهای گوش جانش را به کما برده است چه ابزاری جز شهودات شگفتآور تجربههای نزدیک به مرگ میتواند او را از خواب غفلت بیدار و خوی منیت او را بشکند به ویژه اینکه دستاوردهای که مایه تفاخر و برتریجویی او به حضرت حق شده بود هماکنون از رد چنین تجربههایی عاجز بوده و به ابزار اثبات آنها بدل شدهاند.
در کنار این خو گرفتن بشر امروز به عینیات و شهودات و تنوع طلبی و ولع بی حد به تجربهگری به جای ذهنیات و استدلالات معرفتی عامل دیگری در ضرورت توجه شایسته به چنین تجربههایی در تقویت دینباوری است. زندگی پس از زندگی تحفهای الهی برای مسلمانی است که در جهان مدرنی تنفس میکند جهانی که سیطره انسانمداری منقطع از عوالم غیبی پوزیتیویسم شکگرایی و «لا ادریگری» آن را به نیهیلیسم تخدیرگرایی و تحیری تاریخی رسانده است.
حمید ایماندار، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز
انتهای پیام