به گزارش ایکنا، بانوان تأثیرگذار در پیروزی انقلاب اسلامی و نقش آنها در صیانت از آرمانهای امام راحل در چهل سال اخیر، نگاهی نو و تحولآفرین را در موضوع زن، پیش رویِ دنیا گذاشته است؛ همانها که در گمنامی و در نهایت مجاهدت، تلاش کرده و با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی در مسائل اجتماعی و همچنین پیشرفت در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و... چشم جهانیان را به خود معطوف و الگوی متعالی زن را تثبیت کردند.
در همین راستا و همزمان با ایامالله دهه فجر و در آستانه چهل و پنجمین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، وبینار بینالمللی «زن تراز انقلاب اسلامی؛ خودباوری و احیای هویت مسلمانی» به همت خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) و با حضور کارشناسان داخلی و خارجی از کشورهای عراق، لبنان و الجزایر برگزار شد.
در این نشست، زینب شریعتمدار، مدرس جامعهالمصطفی ضمن مطرح کردن این سؤالات که وقتی از عنوان «زن تراز انقلاب اسلامی» استفاده میکنیم، این پرسش مطرح میشود که مگر ما زن ناتراز داریم؟ و مگر ما مرد تراز نمیتوانیم داشته باشیم؟ به نقد این واژه پرداخت و با تأکید بر اینکه نباید به بهانه معرفی بانوی تراز یک ابرزن تعریف کنیم، گفت: وقتی ما به دنبال زن تراز میگردیم باید در جبهه نقشآفرینی بگردیم.
در ادامه صحبتهای زینب شریعتمدار، مدرس جامعهالمصطفی را با هم میخوانیم و میبینیم.
وقتی از عنوان «زن تراز انقلاب اسلامی» استفاده میکنیم، این سؤال مطرح میشود که مگر ما زن ناتراز داریم؟ مگر ما مرد تراز نمیتوانیم داشته باشیم؟ و یا نوجوان و جوان تراز نمیتوانیم داشته باشیم؟ گاهی ما با ادبیات خودمان حرف نمیزنیم؛ یعنی چیزهایی در ذهن ما تحت عنوان دانش، تجربه و ... وجود دارد و گفتمانی در اذهان و ادبیات اجتماعی ما ساخته شده است که در آن بستر وقتی صحبت کنیم، ناخوداگاه باید با قوانین و قواعد آن بستر حرف بزنیم. وقتی گفته میشود «زن تراز» این سؤال برای من پیش میآید که مرد تراز چه ویژگیهایی دارد و زن ناتراز چه مشخصاتی برخوردار است؟ آیا انقلاب اسلامی یک زن تراز دارد و غیرانقلابیها یک زن تراز برای خودشان دارند و آن هم تراز است یا تراز نیست؟ یعنی میتوان از این دست سؤالهایی که شاید جنبه فلسفی دارند، مطرح کرد.
مقام معظم رهبری از همین منظر مطرح کردهاند که در مسئله زنان هر آنچه از نظام غربی، نظام سلطه و نظام فمینیستی آموختهایم باید کنار بگذاریم، یک بستر خالی پیدا کنیم و آن بستر خالی را با ادبیات انقلاب و ادبیات اسلام بنا کنیم. بعد اینجاست که میتوانیم از یک زن انقلابی یا اسلامی حرف بزنیم.
من هر قدر در سایت مقام معظم رهبری جستوجو کردم، کلمه زن تراز را پیدا نکردم. مثلاً ایشان در مورد مرحوم دباغ، این بانوی الحق انقلابی از توصیف «زن اسلامی» استفاده کردهاند و اصلاً از کلمه زن تراز استفاده نکردهاند.
اما ما چرا از ترازی و ناترازی حرف میزنیم؟ چون من باید با یکسری قواعد خاصی که دنیای غرب و جنبشهای متعدد در امواج مختلف فمنیستی برای ما تعریف کردهاند، حرکت کنیم تا تراز شویم. فرض کنید من باید به عنوان یک زن از لحاظ علمی جایگاه بالایی داشته باشم، اگر به من دکتر نگویند نباید جایگاهی در اجتماع داشته باشم و اگر دکتر نباشم حرفم و خودم در اجتماع مقبولیت ندارم.
از سوی دیگر ما ادبیات اسلامی را نیز به مبحث زنان اضافه کردهایم پس باید در سن پایین ازدواج خوبی کرده باشیم، حداقل سه تا چهار بچه داشته باشیم (به خصوص اکنون که در حال ترویج فرزندآوری هستیم)، باید یک شغل خیلی خوب هم داشته باشیم و مانند یک ابرقهرمان و سوپر زن شویم. یعنی با این ادبیات میخواهیم ابرزنی بسازیم که اصلاً زن نیست و بعد بگویم این زن تراز است. اما آیا میشود بانوانی با چنین ویژگیهایی بسیار برجستهای در جامعه پیدا کرد؟ بله میشود و ما چنین زنانی داریم که در همه ابعاد زندگی خود در سطوح بالا موفقیت کسب کردهاند.
اما آیا میشود چنین موارد محدودی از زنان بسیار موفق در همه عرصهها را به همه تعمیم داد و از همه زنان خواست که این سبک زندگی را داشته باشند؟ قطعاً نمیشود. همانطور که نمیتوانیم توقع داشته باشیم همه در یک سطح از معلومات و علمآموزی باشند، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که در سایر جنبهها نیز همه زنان حضور اینچنینی داشته باشند. نکته اینجاست که ما در طول تاریخ زنانی داشتهایم که بسیار فعال و اثرگذار بودند. اما جامعه خبرنگار و رسانهای ما و جامعه پرسشگر ما نیامده است زنان و نقش زنان را در تاریخ بازگو کند.
در تاریخ تنباکو اسم زنان فراوان مطرح است و نقش اصلی را در این مقوله زنان بازی کردند. حضور بانوان در نوغان و تشییع امام رضا(ع) و نقش جدی زنان را در حمایت از ولی خودشان داریم. چه قدر دختران جوان و بانوان ما با این ادبیات و کنشگریها و نقشآفرینی زنانه آشنا هستند؟ دقیقاً ما در نقطههای خطرخیز و در شرایط سخت اجتماعی و تمدنی با گروههایی از زنانی و با حرکتی جمعی از زنان مواجه هستیم. این حرکتها توسط یک خانم یا تک افراد صورت نگرفته است بلکه توسط جمعی از زنان و جامعه زنان رخ داده است.
اینکه من توقع داشته باشم یک زن تراز داشته باشم ثمره و نتیجه آن ساختن یک ابرزن است. ابرزنی که خیلی نادر است و بسیاری از زنان جامعه ما امکان رسیدن به جایگاه آن فرد را ندارند.
اما اگر از حرکت زنانه، حرکتهای تمدنی زنانه و قیام بانوانه حرف بزنم، با حرکتهای پرتکرار تاریخی مواجهه میشویم مثل قیام مسجد گوهرشاد، قیام نوغان، قیام بانوان بوشهری (که کمتر کسی آن را شنیده است) و البته حرکتهای بسیار چشمگیر، فراوان و پرتکراری که در جنگ و دفاع هشت ساله ما چه در خط مقدم (که گزینههای تک تکی بودند اما در خصوص آنها زیاد روایت شده است) و چه در پشت جبهه ظهور داشتهاند. البته باید یادآوری کرد که زنانی که در پشتیبانی از جنگ، جبهه زنانه را درست کرده بودند و اگر این جببه زنانه نبود، جبهه مردانه توفیق کمتری را میداشت، روایت نشده است.
بنابراین در مسئله زنان و زن انقلابی و زن اسلامی نباید از تک گزارههای زنان صحبت کنیم بلکه باید از مجموعههایی حرف بزنیم و از زنانی حرف بزنیم که دست در دست همدیگر حرکتی را آغاز کردهاند. به صراحت میگویم در این اینگونه حرکتها و قیامهای تمدنی است که تک گزارهها و آن تک زنان میتوانند رشد کنند و به قله برسند؛ مثلاً حضرت امام به عنوان نماینده نیمی از جامعه خانم دباغ را به همراه آیتالله جوادی آملی مسئول رساندن نامه خود به گورباچف کرد؛ این اقدام حرف، نکته و حکمت دارد.
اما آیا خانم دباغ به تنهایی و به یکباره توانست به این جایگاه برسد؟ خیر؛ خانم دباغها در یک بستر حرکت تمدنی جمعی بانوانه حضور داشتند و توانستند رشد کنند و آن قله (خانم دباغها) از بستر دامنه (حرکت و رشد جمعی بانوان عصر خودشان) رشد کرده و تبلور یافتند.
بنابراین چه بسا با بیان برخی از این نمونهها و الگوها در حال ظلم به جامعه زنان هستیم و اگرچه در ظاهر از آنها دفاع میکنیم و به تبیین میپردازیم اما به قشر عظیمی از بانوانمان ظلم میکنیم برای اینکه حرکتهای کوچک و خرد آنها را نادیده میگیریم.
عمدتاً فردگرایی در فضای تربیتی، اقدام غلطی است و ما به جد قائل به فضای آموزشی اجتماع هستیم. عمدتاً تربیتهای فردگرایانه زمین میخورد و ما متأسفانه در ارائه الگوهای زنان که ابرزن میسازیم، در حال معرفی نمونههای غیرقابل تکراری هستیم که در مخاطب ما ناامیدی ایجاد میکند. مثلاً دختران ما میگویند برای من که امکان ازدواج فراهم نشد پس از این چرخه حذف هستم، من که نتوانستم چهار بچه داشته باشم، پس از چرخه زنان تراز حذف هستم، من که نتوانستم کار ویژهای یا فعالیت علمی خاصی انجام دهم پس حذف هستم. اما چرا باید بیشتر بانوان را با مطرح کردن بانوی تراز حذف کنیم؟
در گوشه گوشه کشومان اگر بگردیم، دختران، زنان و بانوانی حضور دارند که وقتی یک میدان حرکتی برای آنها ایجاد میشود، تازه ظهور و بروز پیدا میکنند. یکی از اشتباهات دیگر ما اینجاست که اول زنی را در مقابل دیدگان بقیه میگذاریم و میگوییم مطابق این الگو حرکت کن؛ در حالی که من باید میدانی که این زن در آن توانست حرکت و نقشآفرینی کند را خلق کنم و بعد اگر این دختران ما به میدان نیامدند، آن قله را نشان دهم و بگویم این زن توانست در همین محیط رشد کند پس تو هم میتوانی.
چرا حضرت امام در دیدار با بانوان میفرمایند من شما زنان را به عنوان رهبران این انقلاب قبول دارم. یا مقام معظم رهبری در اولین دیدار بانوان بعد از رهبریشان فرمودهاند اگر زنان در هر حرکت اجتماعی پیشران نبودند یا انقلاب پیروز نمیشد، یا اگر پیروز میشد با مشکلات جدی مواجه میشد. پس من باید ابتدا یک میدان حرکت خلق کنم تا بر اساس آن میدان حرکت، زنان نقشآفرینی خودشان را داشته باشند.
نکته دیگر اینکه چرا اصلاً بحث را جنسیتی پیش ببریم. جنسیت فرع بر مسئله نقشآفرینی است. زنی که شما به عنوان تراز مطرح کردید و یا آنچه من در قالب بیانات بزرگان به عنوان زن انقلابی یا اسلامی مطرح کردم، آن زن بر اساس نقشآفرینی که داشته زن شده است و لذا میگوییم نباید در ادبیات غربی فمنیستی وارد شد، اما ما ناخوداگاه در حمایت از زن اسلامی و انقلابی و ترویج آن در گفتمان غربی وارد میشویم و مدام زن بودن را مطرح میکنیم؛ اما مرد در این میان چه نقشی دارد؟
من یک سؤال جدی دارم؛ ما در مورد تزاحم نقشهای زنان زیاد صحبت میکنیم؛ اشتغال، فعالیت اجتماعی، تحصیل، تربیت فرزند و ... ؛ اما آیا شده در مورد مردان هم همین حرف را بزنیم؟ مرد همسر نیست؟ مرد نباید کار کند؟ مرد نباید فعالیت اجتماعی داشته باشد؟ چرا هیچوقت از مرد الگوی سوم حرف نزدهایم؟ این مسئله بعد از زنانگی و مردانگی است. من یک انسان هستم، وظایف و نقشهایی دارم و حضور فعال و مؤثری در تمدن و پیشرانی تمدنم باید داشته باشم؛ در این عرصه زمانی یک مرد هستم، در جبهههای جنگ حضور دارم و آنجا به چشم میآیم و چمران، همت، خرازی، باکری و ... میشوم و زمانی زنم در همان جنگ اما پشت جبهه هستم. اما امروز در عرصه جنگ شناختی و ترکیبی آیا من همچنان پشت جبهه هستم؟ یا اینکه در خط مقدم هستم؟ اینجا چه بسا که مردان باید پشت زنان بایستند و زنان پیشتاز باشند.
شما گاهی نگاه میکنید در عرصه حمایت از ولی خدا زنی مثل حضرت زهرا(س) در خط مقدم ایستاده است. در عرصه تبیین پس از واقعه عاشورا و قلب موازین فکری مردم که جابهجا شده و موجب شده بود مردم در کنار خلافت یزید بایستند، چه کسی علمداری میکند و نقش اول را دارد؟ یک زن؛ پس اینجا زن بودن و مرد بودن مطرح نیست بلکه نقشآفرینی مهم است.
اگر من نقشآفرینی درست داشته باشم، زن باشم یا مرد باشم فرقی نمیکند. بعد از نقش انسانی و تمدنی من و وقتی من تمدنی فکر کردم و نقش تمدنسازی خودم را پیدا کردم، آن زمان است که میتوانم بگویم زن در نقش تمدنی چه شکلی میشود؟ در چنین شرایطی است که مقام معظم رهبری برای من این مسئله را تعریف میکند و میگوید «نه زن شرقی است که هیچ حضوری در جامعه و تمدنسازی ندارد و نه زن غربی است که شبیه به مرد شده، از نقشهای زنانه فارغ شده و مردوار و کالا محور به اجتماع خدمات ارائه میکند».
من به عنوان زن میشوم یک الگوی جدید که تاریخساز هستم؛ حتی اگر در خانه خودم نشسته باشم میشویم مادر شهید معماریان، من یک زن تاریخساز هستم، اگر حتی در خط مقدم زندگی کرده باشم میشوم خانم دباغ؛ من یک زن تاریخساز هستم حتی اگر عکاس باشم میشوم همسر شهید وصالی، من یک زن تاریخساز هستم حتی اگر در بیمارستان یک پرستار باشم، در مسجد باشم، در خانه باشم، معلم باشم و هر کجا باشم تاریخساز هستم.
انقلاب اسلامی را چه کسانی پیش بردند؟ قیام زنان؛ و زنان در این مسیر پیشران بودند. بنابراین وقتی ما به دنبال زن تراز میگردیم باید در جبهه نقشآفرینی بگردیم. در هر نقشی که داریم اگر بروز و ظهور موفقی داشتیم و نقش خود را درست ایفا کردیم میشویم زن تراز انقلابی و زن تراز اسلامی.
حضرت زهرا(س) دانشگاه نرفته است اما صدا و پیام ایشان در طول تاریخ شنیده میشود. آن زن فلسطینی شاید تحصیلات عالیه نداشته باشد، اما امروز در غزه دارد تاریخساز و تمدنساز میشود و وجدانهای مردم دنیا را بیدار میکند برای اینکه در نقطه اثر خودش، در میدانی که حضور دارد به بهترین شکل ممکن نقشآفرینی میکند. زن باشد یا مرد فرقی نمیکند. اما در برش زنانه امروز زن فلسطینی پرچمدار شده است و امیدواریم به زودی خبر پیروزی آنها را بشنویم و دلهایمان شاد شود چون این وعده الهی است.
باید مقداری مسیر حرکتیمان را در بیان الگوهای زنانه تاریخ تغییر دهیم و به سمت معرفی الگوهایی حرکت کنیم که طی آن جریاناتی را که توانست زنان را به میدان بیاورد و نقشآفرینی آنها را به رخ تاریخ بکشاند بهتر ببینیم و بهتر بشناسیم.
انتهای پیام