حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدمهدی رفیعپور، استاد حوزه علمیه در گفتوگو با ایکنا از قم در ادامه تفسیر سوره قصص اظهار کرد: خداوند در آیه 33 سوره قصص میفرماید: «قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ»، موسی(ع) گفت: پروردگارا، من از فرعونیان یک نفر را کشتهام و میترسم که مرا به قتل برسانند؛ پس مشخص است این قتل از ابتدا در ذهن موسی(ع) نگرانی ایجاد کرده بود، همانطور که به مدین فرار کرد و در اینجا نیز تا داستان معجزات و رسالت او شروع میشود، اولین بیان او ترس از کشته شدن است.
وی گفت: برخی مفسرین گفتهاند که این ترس موسی(ع) شخصی نبوده، زیرا انبیا نباید ترس شخصی داشته باشند، مسلماً انبیا را خطراتی تهدید میکند، پس منظور از «فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ» یعنی میترسم پروژه رسالت بنده ابتر بماند، من قاتل فراری و تحت تعقیب هستم؛ برخی هم گفتهاند این اعتراض نیست و حضرت موسی(ع) طرح مشکل میکند.
استاد حوزه علمیه ادامه داد: به اعتقاد این مفسرین، موسی(ع) در اینجا بیان میکند که من دو مسئله دارم، یک اینکه قتل کردم و تحت تعقیب هستم و دوم اینکه زمانی که غضب کنم در تکلمم مشکل ایجاد شده و نمیتوانم خوب استدلال کنم. لذا از چندین آیه استنباط میشود که موسی زود تند میشده، بنابراین بعد از این صحبتها، خداوند میفرماید که ما به تو کمک کرده و برادرت را همراهت میکنیم، در خصوص کشتن آن قبطی نیز ضرری به تو نمیرسد.
رفیعپور گفت: در روایت آمده که هارون(ع) از حضرت موسی(ع) بزرگتر بوده و زودتر از موسی(ع) فوت میکند؛ وحی هم به موسی(ع) نازل و او به برادرش هارون ابلاغ میکرده است، اما برخی شواهد بیان میکند که هارون(ع) نیز پیامبر بوده، همچنین در روایت قبل داریم که از موسی(ع) فرزندی نمانده و نسل بزرگان یهودی از هارون(ع) است، اما در تورات گفته شده که موسی(ع) اولاد داشته اما نسلی از او باقی نمانده است.
وی ادامه داد: قرآن کریم در آیه 34 میفرماید: «وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ»، در اینجا موسی(ع) به خداوند عرضه میدارد که هارون(ع) از من فصیحتر است که البته این نکته بیانگر لکنت زبان موسی(ع) نیست، بلکه منظور موسی(ع) این است که هارون(ع) از نظر بیان از من قویتر است نه اینکه من ضعیف هستم.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: در عبارت «فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا»، «رِدْءًا» یعنی معین و کمک؛ لذا به خداوند میفرماید «برای رسالت کمکی بفرست که مرا تصدیق و همراهی کند»، چون موسی(ع) از اینکه فرعونیان او را تصدیق نکنند ترس داشته و نگران انجام نشدن امر خداوند بوده، بنابراین همانطور که گفته شده این اعتراض نیست، بلکه طرح مسئله است.
وی افزود: عاشق همیشه دنبال بهانه برای صحبت و گفتوگو با معشوق خود است و حاجتها هم بهانههایی هستند که انسان با خداوند صحبت کند، لذا بهترین اثر تربیتی رنجها، حاجتها، مشکلات و دردها این است که ما را در مسیر مناجات، توحید و عنایت خدا قرار میدهد.
رفیعپور بیان کرد: قرآن کریم در آیه 35 سوره قصص میفرماید: «قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ»، یعنی خداوند فرمود من بازوی تو را به کمک برادرت میبندم، شُد یعنی بستن، معنای این عبارت هم یعنی به تو عنایت کرده و تو را تقویت میکنم، لذا دعای موسی(ع) که برادرش را به کمک خواسته بود مستجاب شد.
وی گفت: در ادامه آیه میفرماید «وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا؛ و ما برای شما دو نفر سلطنت قرار میدهیم» مجمع البیان منظور از سلطان را حجت و برهان عنوان کرده اما مرحوم علامه منظور از سلطان را همان حکومتی میداند که از فرعون می گیرند، بنابراین معنی این عبارت یعنی شما سرور و رئیس قوم میشوید، ریاست کردن در آیات قرآن موضوع ناپسندی نیست و از الطاف خداوند به شمار میآید.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: در ادامه آیه آمده است: «فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ»، یعنی دست فرعونیان به شما نمیرسد و با وجود آیاتی که به شما میدهیم، شما دو نفر و کسانی که از شما پیروی کنند، پیروز هستند. «اتَّبَعَكُمَا» به این دلیل آمده است که عنوان نشود این حکم مختص حضرت موسی(ع) بود بلکه اگر هر کسی در مسیر حق حرکت کند، غالب و برتر میشود.
وی اظهار کرد: در آیه 36 این سوره میفرماید: «فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ»؛ یعنی وقتی موسی(ع) با این آیات روشن به سوی فرعونیان آمد؛ در اینجا تأکید بر روشن و آشکار بودن این آیات برای دیگران است که مخاطب را اقناع میکرده، پس زمانی که با این آیات به سوی فرعونیان آمد، «قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى»، آنها گفتند این چیزی که تو آوردی یعنی معجزات موسی(ع)، جز سحر ساختگی و جعلی نیست.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: در ادامه آیه میفرماید: «وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ» یعنی ما اساساً چنین نبوتی در میان تبار گذشته خود ندیده و نشنیدیم و این مسئله را انکار کردند؛ یکی از موضوعاتی که انسانها برای تشخیص حق و باطل به آن تمسک میکنند، پیشینه تاریخی است، در حالیکه که انسان باید تلاش کند نسبت به مسائل پسندیده نگرش مثبت داشته باشد و آنها را بپذیرد، لذا پیروان قرآن کریم باید زمانی که با مطالب و فرهنگ جدیدی مواجه میشوند، براساس وحی و عقل ارزیابی کرده و نکات خوب را دریافت کنند.
رفیعپور ادامه داد: قرآن کریم در آیه 37 میفرماید: «وَقَالَ مُوسَى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِنْدِهِ وَمَنْ تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ»، یعنی موسی(ع) گفت خدای من آگاهتر است که چه کسی هدایت را از نزد او آورده است و بهتر میداند که عاقبت این سرا برای چه کسی است؛ برخی از مفسرین منظور از عاقبت دار را دار آخرت دانستند، برخی نیز گفتهاند منظور همین دار دنیا است، همانطور که خواندیم در ابتدای سوره قصص خداوند وعده داد که این تخت و تاج را بنیاسرائیل به ارث میبرند، برخی از مفسرین نیز بیان کردهاند که منظور از «عَاقِبَةُ الدَّارِ» هم دنیا و هم آخرت است.
استاد حوزه علمیه در پایان اظهار کرد: در پایان آیه 37 سوره قصص میفرماید: «إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ محققاً ستمکاران عالم هرگز فلاح و رستگاری نخواهند یافت»، این نکته شواهد تاریخی دارد و همه انسانها این تجربه را در تاریخ خود دیدهاند که ظالمین منقرض شده و به رستگاری نرسیدند، موسی(ع) نیز به این موضوع تمسک کرد و گفت کسی که ظلم کند به فلاح نمیرسد.
گفتوگو از مهنوش بهروز
انتهای پیام